دوشنبه, 03ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها گفتگو دانشنامه‌نویسی در ایران پس از مصاحب

گفتگو

دانشنامه‌نویسی در ایران پس از مصاحب

عبدالحسین آذرنگ

 ۴۳ سال پس از انتشار اولین جلد دائره‌المعارف مصاحب، دانشنامه‌نویسی در ایران در چه وضعیتی است؟ ارتباط آن با پژوهش‌ها و فعالیت‌های تحقیقاتی چیست؟ کامپیوتر و اینترنت در آن چه نقشی دارند؟


عبدالحسین آذرنگ نامی آشناست، هم برای کتابخوانان و هم برای براى ناشران و نویسندگان . او هم پژوهشگر تاریخ نشر است، هم با چند و چون نشر کتاب در ایران آشناست و هم دستی توانا در ویراستاری دارد. آثاری را هم که ترجمه کرده، بیلان کار فرهنگی او را بسی گرانسنگ کرده‌اند. بخش عمده‌ای از نزدیک به ۵۵ کتاب آذرنگ به جنبه‌های مختلف نشر و ویرایش و دانشنامه‌نویسی اختصاص دارد. همین کارنامه زمینه‌ی خوبی است که بتوان با او به گفتگو نشست و در سی‌امین سالگرد خاموشی دکتر غلامحسین مصاحب، از چند وچون تحولات دانشنامه‌نویسی در ایران و از نسبت این تحولات با تلاشهای مصاحب پرسید.

دویچه وله: آقای آذرنگ روزی که آقای همایون صنعتی در مؤسسه‌ی فرانکلین با آقای مصاحب صحبت کردند و تصمیم به انتشار دائره‌المعارف گرفته شد، قرار شد به عنوان اولین قدم مصاحب به کشورهای غربی برود تا با دانش و تجربه‌ی دانشنامه‌نویسی آشنا شود و بعد کار را شروع کند. به عبارتی دکتر مصاحب، به عنوان پدر دائره‌المعارف‌نویسی علمی ایران، خودش هم در ابتدا به این دانش مسلط نبود. با توجه به تجربه‌ای که شما در امر دانشنامه‌نویسی دارید و دانشنامه‌نویسی را هم در ایران رصد می‌کنید، کیفیت دانشنامه‌نویسی را پنجاه سال پس از آغاز به کار بر روی اولین دائره‌المعارف فارسی در چه حال و وضعیتی می‌بینید؟

عبدالحسین آذرنگ: می‌دانید که وقتی شادروان مصاحب کارش را شروع کرد، هیچ دانشنامه‌ یا دائرةالمعارفی در ایران نبود. ایشان پیشگام بود، راهگشا بود و با تجربه‌های شخصی این راه را باز کرد. ولی در حال حاضر مطابق آماری که ما در اختیار داریم، بیش از ۲۰۰ تا ۲۵۰ دانشنامه در کشور در حال انتشار، تدوین و آماده‌سازی است که رقم بسیار قابل توجهی است. نه تنها در قیاس با کشورهای در حال توسعه، بلکه حتا در مقایسه با همه‌ی کشورها، حتا کشورهای پیشرفته.

چرا این تعداد دانشنامه در ایران در حال تدوین انتشار است، موضوعی است که باید بررسی کرد. فرضیه‌های مختلفی برایش وجود دارد. یک فرضیه این است که عده‌ای فکر می‌کنند دانشنامه‌ها وسیله‌ای است برای انتقال علم به کشور. با فضایی که بعد از انقلاب بوجود آمده بود و تشنگی فراوانی که وجود داشت برای دانستن و منتقل کردن دانش و سازندگی و چیزهایی نظیر آن، فکر می‌کردند یکی از راههای خیلی مناسب دانشنامه‌ها هستند. بنابراین تعداد خیلی زیادی به طرف دانشنامه‌‌نگاری روی آوردند.
فرضیه‌‌ی دیگری هم وجود دارد که به هرحال دولت به فعالیت‌های فرهنگی کمک می‌کند و این دولت خیلی راه دستش است که بتواند به چیزی مثل دانشنامه که محتوایش مشخص است، کاربردش معین است، مخاطبانش معلوم است کمک کند. این برایش خیلی ساده‌تر است.

چند فرضیه‌ی دیگر هم هست که الان فرصت نیست در اینجا بگویم. مطابق آمارها الان حدود شاید سه هزار نفر در ایران به کار دانشنامه‌نگاری در سطوح مختلف به صورت حرفه‌ای و تمام وقت مشغول هستند، تعدادی هم به صورت پاره وقت. و این رقم هم بسیار رقم قابل توجهی است.

آقای آذرنگ این انبوه دانش‌نامه‌هایی که نوشته می‌شوند یا در حال نوشته شدن هستند، در پاسخگویی به سوالهای معینی در جامعه است؟ یعنی آیا برای مخاطبان معینی نوشته می‌شوند یا این که نه، به نوعی براساس گمانه‌ها و برخی حدسیات و به اصطلاح فله‌ای نوشته می‌شوند؟

تا جایی که من اطلاع دارم مخاطب شناسی در ایران رشته‌ی ضعیفی است و نشر ایران براساس مخاطب شناسی و شناخت درست مخاطب کار نمی‌کند. خود من با بسیاری از ناشران صحبت کرده‌ام و از ایشان پرسیده‌ام که آیا شما مخاطبان‌تان را می‌شناسید و چه جوری می‌شناسید؟ تاکنون من به موردی برنخورده‌ام که ناشری براساس شناخت دقیق مخاطب یا براساس مطالعات مخاطب شناختی کتاب را منتشر کرده باشد.
بنابراین براساس یک تصور، یک تجربه، یک شمّ و اطلاعات بخصوصی که ناشران از بازار می‌گیرند، این کتابها را منتشر می‌کنند. این مورد در باب دانشنامه‌ها، فرهنگهای عمومی و تخصصی که در ایران هم منتشر می‌شود، به گمان من صادق است.
در هیچ دانشنامه‌ای من سراغ ندارم که ابتدا مطالعه‌ی مخاطب‌شناسی و کالبدشناسی صورت گرفته باشد، و بعد تدوین و انتشار دانشنامه‌ یا کتاب مرجعی را آغاز کنند. ولی در هرحال چون جامعه ایران جامعه‌ای است عمدتاً جوان و تعداد دانشجویان نسبت به جمعیت قابل توجه است و نسل جوان به منابع مطالعاتی و تحقیقاتی خیلی نیازمند است، بنابراین بسیاری از کتابهای مرجع که تدوین و منتشر می‌شوند، معمولاً مورد استفاده هم قرار می‌گیرند.

بدین ترتیب سوال می‌تواند این باشد که به لحاظ تیراژ و صرفه‌ی اقتصادی وضعیت دانش‌نامه‌نویسی در ایران چگونه است؟ یعنی آیا طوری هست که ناشران در بخش خصوصی بتوانند بدون کمک‌های دولتی فرهنگنامه منتشر کنند و خودشان بدون کمک چنین پروژه‌هایی را تأمین مالی کنند؟

هیچ دانشنامه‌ای نیست که بدون یارانه و یارانه‌های دولتی انتشارش امکانپذیر باشد. بسیار کار پرخرجی است دانشنامه‌نگاری، بسیار هزینه‌بر است، زمانبر است و تأمین اینها از طرف ناشران خصوصی با سرمایه‌های محدود امکانپذیر نیست.

و آیا این وابستگی به کمک‌های دولتی تأثیری در محتوای دانشنامه‌ها نمی‌گذارد؟ آیا بی‌طرفی و دقت علمی آنها را نقض نمی‌کند؟ آیا بر بستر این کمک‌ها قید و بندهایی برای جهت‌گیری‌های معین سیاسی یا ایدئولوژیک در این دانشنامه‌ها راه نمی‌یابد؟

به هرحال وقتی دولت پول بدهد، نمی‌شود به دولت گفت که شما پول بدهید ولی مداخله نکنید. البته بهترین سیاست سیاست حداقل حمایت و حداقل دخالت است. اگر دولتی بتواند این کار را بکند، خب سیاست‌های فرهنگی‌اش سیاست‌های خیلی مؤثری است. ولی فکر نمی‌کنم که در حال حاضر مداخله‌ی مستقیم بشود.

تا جایی که من خبر دارم و از نزدیک اطلاع دارم، به موردی از این دست من برنخورده‌ام که مستقیماً به یک دانشنامه‌نویس بگویند شما این را بنویسید و این را ننویسید. اما یک چیز هست: اگر شما مقالات حساس و استراتژیک را در دانشنامه‌هایی که الان در ایران در دست انتشار هست ملاحظه بکنید، می‌بینید که این مقالات حساس را خود دانشنامه‌‌نویس‌ها کاملاً متوجه هستند. کسانی اینها را می‌نویسند که از خط زرد و خط قرمز نگذرند.

گفته می‌شود که دانشنامه‌ مبنا و اساسی است برای کارهای پژوهشی و هر پژوهشگری معمولاً ابتدا با کمک دانشنامه‌ها کارش را شروع می‌کند. تا چه حد دانشنامه‌هایی که در ایران تدوین می‌شوند از پس این کارکرد برمی‌آیند و اصولاً ارتباط فرهنگ‌نامه‌نویسی و پژوهش در ایران چگونه است؟

دانشنامه‌ها در حقیقت حکم توشه‌ی اول راه را دارند. کسی که می‌خواهد برود سفر، توشه‌ی اولیه‌اش، کوله‌ای که برمی‌دارد، نقشه‌ای که انتخاب می‌کند یا قطب‌نمایی که به دست می‌گیرد، اینها همه توشه‌ی اول راه هستند. بعد به کمک اینها حرکت می‌کند.
پژوهشگر هم وقتی می‌خواهد شروع کند، ابتدا از منابع مرجع شروع می‌کند. بنابراین اگر منابع مرجع خیلی خوب تدوین شده باشند، اینها توشه‌های مناسبی هستند برای سفر. بعد پژوهشگر می‌رود و کنکاش تحقیقاتی خود را ادامه می‌دهد.
مهم این است که دانشنامه‌ها حاصل پژوهش باشند، یعنی در یک جامعه اساساً پژوهش صورت بگیرد، بعد پژوهش گسترش داشته باشد، بعد آثاری که منتشر می‌شود نتایج تحقیقات باشد و بعد این پژوهش‌ها، این یافته‌ها، این داده‌ها و این تحقیقات به حجمی برسد که بشود آنها را به قصد بازیابی سریع اطلاعات در کتابهای مرجع مختلف مثل فرهنگها، دانشنامه‌ها، راهنماها و غیره و غیره سازماندهی کرد.
اگر در جامعه‌ای پژوهش صورت نگیرد و در عوض کار دانشنامه‌نگاری انجام بگیرد، این نشانه‌ی یک آسیب و نشانه‌ی یک بیماری است.

فرضیه‌ای وجود دارد که می‌گوید تناسب بین پژوهش و دانشنامه‌نگاری در ایران بهم خورده است. یعنی بجای این که تمرکز وقت و سرمایه و استعدادها روی پژوهش باشد، بر دانشنامه‌نگاری متمرکز شده است. در حالیکه دانشنامه‌نگاری در اساس متکی است بر یافته‌های پژوهشی. وقتی یافته‌های پژوهشی وجود نداشته باشند، بنابراین در کار دانشنامه‌نگاری شما ناگزیر هستید بروید به طرف فرهنگهای دیگر، کشورهای دیگر و از یافته‌های دیگران استفاده کنید. به این ترتیب عملاً ممکن است نوعی پخته‌خواری بر دانشنامه‌نگاری حاکم بشود.

آنچه وضعیت ما را از دوره‌ی دکتر مصاحب متمایز می‌کند، گسترش وسیع امکانات کامپیوتری و نرم‌افزاری و همچنین دسترسی ما به اینترنت است. تا چه حد این امکانات در دانشنامه‌نویسی در ایران مورد استفاده قرار می‌گیرند و تا چه حد انتشار دانش‌نامه‌ها از شکل کتاب به سوی انتشار اینترنتی یا انتشار بر روی امکاناتی مانند سی دی و دی وی دی جهت‌گیری کرده است؟

من در جریان تحقیق یک محققی بودم که آمده بود به اصطلاح کاربرد رایانه و ظرفیت‌های رایانه‌ای را در ایران مطالعه می‌کرد و مقایسه می‌کرد با کشورهای دیگر. او شگفت‌زده شده بود. دلیل حیرتش هم این بود که این همه رایانه‌ای که در ایران وجود دارد، اساساً با کاربردهایش در کشور تناسب ندارد. شما هرجا بروید در تمام این سازمانهای دولتی، ادارات، واحدهای مختلف، اتاق‌ها مملو از رایانه‌های پیشرفته است. ولی از چقدر ظرفیت اینها استفاده می‌کنند؟ فکر نمی‌کنم مثلاً از ۵ درصد یا ۱۰ درصد اینها استفاده بشود. بنابراین این سخت‌افزارها الان وجود دارند. ولی چرا وجود دارند با این تعداد؟ این یک بحث دیگر است که موضوع بحث ما نیست.

در مورد اینترنت باید بگویم که استفاده از آن در کشور خیلی خیلی گسترده است. در تعدادی از دانشنامه‌ها که من می‌شناسم از آن استفاده می‌کنند. کاملاً در جریان هستند و بسیاری از اطلاعاتی را که لازم دارند، از اینترنت می‌گیرند. من خودم به لحاظ نیازهایی که در کارم هست، با واحدهای بسیاری و با دانشنامه‌‌های بسیاری در خارج در تماس هستم. در جریان مقالات آنها هستم. همکاران من هم در جریان آخرین مقالات آنها و در جریان دانشنامه‌هایی که منتشر می‌شود قرار دارند و ساختارهای آنها را کاملاً می‌شناسند. در مجموع فکر نمی‌کنم که تحولات دانشنامه‌نگاری در جهان از دید دانشنامه‌نگاران حرفه‌ای ایرانی پنهان باشد. از این بابت نگرانی نیست.

مسئله‌ی اصلی این است که با وضعیتی که اقتصاد نشر پیدا کرده است، انتشار دانشنامه‌ها روی کاغذ تا چندسال دیگر به طور قطع میسر نخواهد بود. محاسبات مقدماتتی نشان می‌دهد که اگر شما یک دانشنامه را بخواهید بر روی سی‌دی یا دی وی دی منتشر کنید، هزینه‌ی نشرش حدوداٌ یک دهم هزینه‌ی نشر اینها روی کاغذ است. یعنی به اصطلاح نشر کاغذی ده برابر بیشتر هزینه می‌برد تا نشر الکترونیک. لاجرم منابع مرجع، کتابهای حجیم، کتابهایی که شمماره‌ی صفحات اینها زیاد است، کتابهایی که حجم اطلاعاتی‌شان زیاد است، اینها را دیگر در آینده‌ی نزدیک یا دور نمی‌شود روی کاغذ منتشر کرد. باید راهی پیدا کرد که اینها به صورت دیگری منتشر بشوند.

اما مشکلی که ما با آن روبه‌رو هستیم، امکانات محدود مخاطبانی است که باید به طریق الکترونیکی از این منابع استفاده کنند. زیرساخت الکترونیکی کشور چقدر تناسب دارد برای نشر الکترونیکی، این موضوع بحثی است که من فکر می‌کنم اگر شما یک بار با انجمن نشر الکترونیک در ایران گفت‌وگو کنید، آنها اطلاعات خیلی دقیق‌تری بتوانند به شما بدهند.

آقای آذرنگ با توجه به این که ما این مصاحبه را در ارتباط به سی‌امین سالگرد خاموشی دکتر مصاحب انجام می‌دهیم، می‌خواستم به عنوان آخرین سوال بپرسم که برای شما به‌عنوان کسی که در امر دانشنامه‌نویسی دستی دارید و همچنین برای سایر همکارانتان از میراث دکتر مصاحب کدام بخش یا جزئش هنوز تازه و غیرقابل چشم‌پوشی است ؟

من فکر می‌کنم که دائرةالمعارف مرحوم مصاحب یک پدیده‌ی اتفاقی است در زبان فارسی. حالا چه طور شده این اثر این جوری به وجود آمده است، واقعاً شاید یک راز باشد. اولین جلد دائرةالمعارف فارسی سال ۱۳۴۵ منتشر شده، یعنی ۴۳ سال پیش. در طول این ۴۳ سال پیش اثری همتراز دائرةالمعارف فارسی از حیث دقت، از حیث روش، از حیث انضباط و نظم بوجود نیامده است. و خود این واقعاً از جهاتی جای تأسف دارد.
بعد از گذشت این همه سال و انتشار این همه دانشنامه‌ها و با وجود این همه دانشنامه‌نگار که تعدادی از آنها کاملاً حرفه‌ای و مسلط به کار خودشان و در مواردی قابل مقایسهبا دانشنامه‌نگاران بین‌المللی هستند، هنوز که هنوز است کسی همتای مصاحب، با دقت مصاحب، با آینده‌نگری مصاحب، با روش کاری مصاحب، با امانت مصاحب، با دیانت علمی مصاحب متأسفانه بوجود نیامده است.


منبع: دوچه وله

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه