تاریخ معاصر
وصیّتنامهٔ علامه محمد قزوینی
- تاريخ معاصر
- نمایش از جمعه, 10 آذر 1391 19:40
- بازدید: 6186
برگرفته از روزنامه اطلاعات
نسترنملایی
اینجانب محمد قزوینی دارای شناسنامهٔ شمارهٔ 1276 صادره از قونسولگری ایران در پاریس ساکن طهران، خیابان فروردین، کوچهٔ دانش از جانب خود جناب آقای سید تقیزاده را وصیّ شرعی و نایب مناب مطلق خود نمودم که بعد از واقعهٔ اجل محتوم من که آخر کار هر کسی است جزئی ترکهٔ مرا که صورت آن در ذیل مذکور خواهد شد کمافرضالله و آنطور که خودشان به غبطهٔ ورثهٔ من مصلحت میدانند در مواردی که من ذیلاً معین میکنم برسانند.
ترکهٔ من فعلاً عبارت است: اولاً از یک آپارتمان ملکی من در پاریس، کوچهٔ گازان(آرّندیسمان چهاردهم پاریس) که در همین ماه جاری مشتری برای آن پیدا شد به مبلغ چهارصد هزار فرانک که نفروختم، و قریب پنجاه هزار فرانک هم مبل و اثاثیه آنجا دارم.
ثانیاً 75000 (هفتاد و پنج هزار) فرانک هم سهام موسوم به Rente francaise31/2 1942, amort. دارم که در بانک موسوم به Comptoir National d'Escompte de Paris. Administration Central, 14 Rue Bergér, Paris 9e امانت است و نمره و نشان حساب من در بانک مزبور این است: Relations Etrangéres, D.E. 22.648.
ثالثاً مبلغ بیست و نه هزار و چهارصد و نه (29409) فرانک در همان بانک مزبور پول نقد دارم.
رابعاً هر ساله مبلغ 2625 فرانک منفعت ثابت سهام مزبوره در پاراگراف «ثانیاً» است که هر ساله 31 دسامبر بر این مبلغ نقد اضافه میشود.
خامساً در طهران یک خانه دارم که در همین سال جاری 1326 شمسی در ماه خرداد خریدهام. به مبلغ سی و شش هزار تومان خریدهام و تا به حال قریب دو هزار تومان بل بطور قطع بیشتر در اصلاحات و تعمیرات و آسفالت کوچه در آن خرج کردهام و اگر برق را هم که به توسط اقدامات وزارت فرهنگ مجاناً در آن برقرار شده ولی معمولاً دو هزار تومان با منّت خرید و فروش میشود بر آن بیفزائیم این میشود درست سی و نه هزار تومان قیمت فعلی آن.
سادساً بعضی اثاثیهٔ خانه و قالی و صندلی و غیرها اینجا خریدم که فعلاً هیچ نمیدانم قیمت مجموع آنها چقدر است و حوصلهٔ تفتیش در کاغذجاتم برای تعیین قیمت خرید آن را نداشتم.
سابعاً قریب سه هزار جلد کتاب نیز دارم از هر نوع چاپی و خطی و بزرگ و کوچک که به هیچ وجه منالوجوه فعلاً نمیتوانم قیمت آنها را که در عرض چهل سال تمام متدرجاً خریدهام تعیین کنم و قیمت خرید غالب آنها در پشت آنها نوشته شده است. ولی آن قیمتها از سی چهل سال قبل تاکنون واضح است که اغلب تا ده مقابل هم ترقی کرده است و به همان نسبت هم پولهایی از فرانک و قران که در آن زمانها با آن پولها آن کتب خریداری شده پائین آمده است. تعیین قیمت تقریبی آن کتب جز به تقویم چند نفر آدم مطلع کتابشناس اهل خبره ممکن نیست.
اما ورثهٔ من منحصر است به یک زن معقودهٔ شرعی موسومه سابقاً به رزا شیاوی و پس از ازدواج با من رزا قزوینی و یک دختر موسومه به ناهید سوزان قزوینی. چون این زن که فعلاً قریب بیست و هفت سال است که در حبالهٔ نکاح من است و در این مدت تمام زحمات مرا و دخترم را از هر قبیل متحمل شده و از پرتو زحمات و خدمات و دلسوزی اوست که من توانستهام به کارهای طبع و نشر و تصحیح بعضی کتبی که نتیجهٔ عمر من است نایل گردم قصد من و اراده و عزم و تصمیم قطعی من این است که نصف تمام مایملک من از منقول و غیرمنقول بعد از مرگ من متعلق به او و ملک خاصّ خالص او باشد و نصف دیگر به دخترم سوزان مذکور در فوق، و میدانم که به نحو وصیّت انجام این امر در مذهب اسلام(شیعه) ممکن نیست. چه انسان در شرع اسلام و فقه مذهب جعفری یعنی شیعهٔ اثنیعشری به بیش از ثلث مال خود نمیتواند برای کسی وصیت نماید ولی آقای تقیزاده مدّ ظلهالعالی باید انشاءالله مخرجی برای این کار انشاءالله پیدا کنند، یا به این نحو که من در حیات خودم نصف مایملکم را به او هبه نمایم، یا به نحوی دیگر که فعلاً به نظرم نمیآید چه نحو.
یک خواهر بیوه نیز دارم موسومه به مریم عبدالوهّابی که میل دارم وصیّ من قریب یک عشر ترکهٔ مرا یعنی یک عشر قیمت ترکهٔ مرا کمابیش نه عین آنها را به آن زن بدهند که بکلی فقیر است و هیچ ندارد، ولی این مبلغ را یعنی عشر ترکهٔ مرا یا قدری کمتر را یک مرتبه به او ندهند زیرا که چون او عقل معاش ندارد و یک دختر آپارتی طمّاع موسوم به نصرت دارد که فوراً تمام آن مبلغ را از چنگ او بیرون آورده خرج لباس خودش و دختر کوچکش عزّت خواهد کرد. علی هذا جناب آقای آقا سیدحسن تقیزاده آن مبلغ قریب عشر ترکهٔ مرا یا خودشان یا به توسط یک کاسبی یا تاجری از قرار ماهی فلان قدر مثلاً پنجاه تومان یا چهل تومان یا سی تومان به او به اقساط بپردازد که از گرسنگی تلف نشود و تا چند سالی بتواند با آنچه برادر من میرزا احمدخان وهّابی به آن خواهر میدهد به یک نوعی امرار حیات بسیار قانعانهای بنماید.
اما قروض من عبارت است:
اولاً از ده هزار تومان به بانک رهنی که خانهٔ من نزد او گرو است در مقابل این مبلغ، و این قرض به ربح صدی دوازده است به موعد هفت ساله که از قرار ماهی 177 تومان به اقساط ماهیانه از خرداد 1326 تا هفت سال تمام در 84 قسط (هشتاد و چهار) هر ماه مبلغ مزبور را یعنی صد و هفتاد و هفت تومان اصل و فرع بطور استهلاک باید به بانک مزبور بپردازم و تا امروز (4 آبان 1326) چهار قسط قرض مزبور را به بانک مذکور پرداختهام [تکرار میکنم قرض مزبور را اصل و فرع که مجموعاً قریب پانزده هزار تومان میشود باید در 84 قسط در مدت هفت سال از خرداد 1326 از قرار قسطی 177 به نحو استهلاک بپردازم و تاکنون چهار قسط آن را پرداختهام].
ثانیاً قریب دو هزار و پانصد تومان به آقای دکتر شایگان مقروضم و ثالثاً هزار تومان به آقای دکتر غنی مقروضم. دیگر الحمدلله به هیچ کس دیگر مقروض نیستم.طهران، خیابان فروردین، کوچهٔ دانش.
محمد قزوینی/ 4 آبان 1328