تاریخ دوره اسلامی
جنگهای عثمانی علیه ایران در قفقاز و آذربایجان لشکرکشی سلطان سلیمان به آذربایجان در سال 955 ق
- تاريخ دوره اسلامي
- نمایش از جمعه, 20 خرداد 1390 19:43
- بازدید: 11391
برگرفته از تارنمای آذرپادگان
فیروز منصوری
دومین لشکرکشی سلطان سلیمان به آذربایجان و آمدن وی به تبریز در سال 955 ق [927 خ/ 1548 م] به القاء و اغوای القاص میرزا انجام گرفته بود. چون کتاب «تواریخ آل عثمان» تالیف لطفی پاشا از منابع مهم و موثق آن دوره بوده و شش سال بعد از حادثه نگارش یافته است، از این رو مختصر اطلاعاتی را در این باره از کتاب مزبور استخراج و به خوانندگان گرامی عرضه میدارد:
در سال 955 ق. القاص و همراهان اوباش و بد معاششان، سلطان را تحریک کرده و گفتند: به محض اینکه پادشاه روم به سر حد آذربایجان برسد، اکثر بیگلربیگیها و سپاهیان عجم، شاه طهماسب را از سلطنت خلع کرده و منتظر ورود القاص میشوند. بدین سبب و وسوسه، سلطان سلیمان با اینکه زمان برای مسافرت مساعد نبود، به سپاهیان و بیگلربیگیان «روم ایلی» و آناطولی فرمانها نوشته و پیکها فرستاد که سفر فوری و مهم در پیش دارم سریعاً به ما ملحق شوید. هنوز بهار نرسیده، سلطان از استانبول با تفاقالقاص به سوی تبریز حرکت و منزل به منزل به ارزنالروم رسید. در آنجا توقف نموده منتظر وصول عساکر ولایات شد. پس از الحاق بیگلربیگی ارزنالروم و سپاهیانش، فرمانروایان سیواس، قرامان، مرعش، حلب و شام و سپس آناطولی و دیاربکر با سپاهیان بیکران رزمآوران، به سلطان پیوستند.
پادشاه روم با خیل عظیم به ارجیش آمد که سرحد ولایت روم بود. امید و انتظارشان این بود که از بیگلربیگیهای ایران و سپاهیان آن سامان، نسبت به آنان اظهار اطاعت و انقیاد کند، ولی امید و انتظارشان حاصل نشد. از ارجیش به بند ماهی کوچ کرده پس از عبور از دره «قره کولق» به قصبه خوی وارد و در آنجا از وجود سپاهیان قزلباش در مرند آگاهی یافتند. قشون عثمانی در مرند مختصر برخوردی با قزلباشان نموده، سپس به تبریز وارد شدند. در آن زمان شاه طهماسب به قراچه داغ رفته بود. سلطان سلیمان، چهار روز در تبریز ماند. به لشکر روم بلای آسمانی نازل شد. اسبان تلف شدند و کسی را مرکب مناسب و رهوار باقی نماند. بروز قطحی و کمبود خواربار هم مشکل دیگر بود. پادشاه به ناچار تبریز را واگذاشت، و از راهی که آمده بود مراجعت نکرد بلکه به مراغه رفته و از آنجا به سلماس برگشتند. در سلماس نزدیک گوگرچین قلعه، لشکریان عثمانی در حین عبور از کوهستانهای سخت و صعبالعبور، به چنان سختیها و دشواریها گرفتار شدند که زبان از شرح آنها قاصر است. سرانجام به نحوی از آن مضایق گذشته به وان رسیدند که سرحد و قلعه شاه طهماسب است.1
پچوی هم جریان لشکرکشی بی حاصل سلیمان قانونی به تبریز را با تحریک القاص میرزا، مفصلاً نوشته و افزوده است:
عثمانیان در بازگشت، کاخهای شاهی را غارت کرده و عمارتش را ویران ساختند. (ص 273)
بنا به نوشتهی پچوی، سلطان پشیمان، پس از ورود به حومه وان، شهر را محاصره کرد و بعد از ده روز جنگ با قزلباشان، قلعه را متصرف شد، و چرکس اسکندر پاشا را بیگلربیگی وان تعیین نمود. اسکندر پاشا در اولین فرصت به خوی لشکر کشید و پس از جنگ با نیروهای صفوی، اغنام و اموال عشایر دنبلی را غارت کرد. سر حاجی خان دنبلی را با چند نفر دیگر بریده برای سلطان سلیمان فرستاد که در آن تاریخ در مسافرت حلب بود. پچوی مینویسد:
پادشاه غضنفر فر به اسکندر پاشا خلعت «مورث البهجت» و یک قبضه تیغ ذی قیمت احسان و امتیاز فرمودند.2
سومین تاخت و تاز سلطان سلیمان به شهرهای ایروان و نخجوان
لطفی پاشا، در کتاب «تواریخ آل عثمان» آورده است:
در سال 959 ه.ق [931 خ/ 1552 م] بیکهای گرجستان خراج فراوان جمعآوری کرده، با امرای قزلباش در حال حمل و ارسال به شاه طهماسب بودند. چون بیگلربیگی ارزنالروم از گرد آمدن این همه مال و منال آگاه شد، چندین هزار رومی را بر سر راه آنان فرستاد.
ایلغارچیان پس از کشتن گرجیان و قزلباشان و اسارت عده دیگر، اموال را ضبط نموده به سلطان سلیم [دوم] فرستادند. شاه طهماسب چون از حادثه خبر یافت، از تبریز به اخلاط و عادلجواز و ارجیش لشکر کشید و پس از تصرف قلعهها، خود مراجعت کرده فرزندش اسماعیل میرزا را برای سرکوبی بیگلربیگی ارزنالروم فرستاد. در این جنگ قزلباشان پیروز شدند.3
در زمان این رخدادها سلطان سلیمان که در مانور دریایی شرکت داشت، دستوراتی برای تلافی، به وزیر اعظم رستم پاشا صادر کرد، ولی به علت برف و باران شدید آن سال، اردو نتوانست کاری انجام دهد. در سال 960 ق [932 خ/ 1553 م] سلطان به پسرانش سلیم و مصطفی سفارش کرد که مقدمات سفر عجم را فراهم آورند. حادثه «مکر رستم» و فوت جهانگیر فرزند دیگر سلطان، موانع پیش آورد، مکاتبات تند بین طرفین مبادله شد.
سال 961 ق [933 خ/ 1554 م]، سلیمان قانونی در حلب و شام بودند و تدارک زیارت قدس شریف میدیدند. در این اثنا از بیگلربیگی وان خبر رسید که: شاه طهماسب یراق کافی فراهم آورده و قصد دارد به کشور روم حمله نماید. (ص 453) بر اساس این خبر، سلطان از حلب به دیار بکر آمد و از مرعش نیز سلیم راه سیواس و ارزنجان در پیش گرفت، پدر و پسر در مینگول همدیگر را ملاقات کردند.
در محل اخیر جاسوسان آگهی دادند که: به شاه طهماسب از خیلی جاها نیرو و کمک رسیده و قصد جنگ با رومیان دارد. سلطان از شنیدن این خبر، به قارص حرکت کرد و از آنجا به ایروان حمله برد، شهر را آتش زد و ویران کرد، اهالی را به قتل آورد و عدهای را به اسارت گرفت، اما از قزلباش نام و نشان ندید.
در ایروان این خبر شایع شد که:
طهماسب پرهراس لشکر شیاطین را در نخجوان متمرکز کرده و منتظر خواندگار است. شاه روم همان روز به نخجوان ایلغار برد. آنجا نیز از قزلباش اصلاً اثری ندید. عثمانیان سرای زیبا و شاهانه را در نخجوان آتش زدند، درختان باغها را بریده خانهها را با بیل و کلنگ ویران ساختند و شهر غارت شده را ماوای غراب کردند. بعد از این تهاجم، سلطان از ارس عبور کرده به علیشکرد و چویان کوپرو رهسپار گردید.4
پینوشتها:
1ـ لطفی پاشا. تواریخ آلعثمان. مطبعه عامره، استانبول 1341 ه . ق. ص 435، 438.
2ـ پچوی. ا. تاریخ پچوی. دارالصناعه عامره، اسلامبول 1283 ق- ج ا - ص 280.
3ـ لطفی پاشا. ماخذ پیشین. ص 450.
4ـ لطفی پاشا. ماخذ پیشین. ص 455.