زبان پژوهی
اشارهای کوتاه به توانمندی و قدرت زایش زبان فارسی
- زبان پژوهي
- نمایش از یکشنبه, 12 تیر 1390 18:32
- بازدید: 5407
برگرفته از فر ایران
گویا داستان زیر که ساختنی یا واقعی بودن آن معلوم نیست، برای نشان دادن قلدری و خودکامگی رضاشاه نقل شده است، اما افراد کممایه و یا بدخواه، آن را برای ناتوان جلوه دادن زبان پارسی، مورد استفاده قرار میدهند.
اما داستان که در کتاب «شوخی در محافل جدی» (کار مشترک دکتر نصرت الله شیفته و عبدالرفیع حقیقت ـ انتشارات گومش) هم آورده شده، از این قرار است:
روزی رضا شاه که عصبی مزاج و بد عنق بود، به اطرافیان دستور داد برایش شیر بیاورند، خدمه نفهمیدند شاه چه نوع شیری را میخواهد و جرات پرسش نیز نداشتند، از این رو، بعد از رایزنی، سه نوع شیر به حضور شاه آوردند و عرض کردند اعلیحضرت کدام شیر را فرمودهاند؟!
این سه شیر شامل شیرخوراکی، شیر آب، و یک قلاده شیر درنده بود.
بدخواهان و کجفهمان این گونه داستانها را نشانهی ضعف زبان فارسی و ناتوانی آن در زایش و آفرینش میدانند.
حال به همین واژه از زاویه دیگری مینگریم.
مولانا بیتی سروده که به این شرح است:
کار نیکان را قیاس از خود مگیر
در نوشتن شیر باشد هم چو شیر
چنین میپنداریم که ما فارسی زبان نیستیم و این زبان را در آموزشگاه یا دانشگاه آموختهایم، لذا وقتی این شعر را میخوانیم دچار سردرگمی میشویم. در این حالت چه باید کرد؟
پاسخ این است: همان کاری که مترجمان فارسی آثار انگلیسی، فرانسه، آلمانی، اسپانیایی، عربی و ... میکنند. یعنی به فرهنگ لغات مراجعه میکنند و با یافتن سه معنی متفاوت واژهی « شیر» به ژرفای اندیشه سراینده شعر پی میبرند.
این گونه تشابهها در زبانهای دیگر هم هست. در زبانهای دیگر ضعفها و کاستیهایی فراوان وجود دارد که حتی سخنگویان به آن زبان را دچار دوارسر میکند.
برای پی بردن به این واقعیت یک فرهنگ کوچک انگلیسی به فارسی را برمیداریم و به همان سان که فال حافظ میگیریم، صفحهای را میگشاییم، در این صفحه به فعل run برمیخوریم که برای آن این معانی نوشته شده است:
1ـ دویدن؛ جاری شدن؛ روان بودن؛ سلیس بودن؛ غلتیدن؛ حرکت کردن؛ گریختن؛ دایر بودن؛ ]درنگ[ پهن شدن؛ کشته شدن؛ گذشتن؛ اعتبار داشتن؛ رسیدن؛ کفایت کردن؛ ] جوراب[ دررفتن؛ بالغ شدن؛ سرزدن
2ـ دوانیدن در مسابقه وارد کردن؛ شرکت کردن در [مسابقه]؛ روان ساختن؛ بردن؛ حرکتدادن؛ فرو کردن؛ گرداندن؛ اداره کردن؛ گزراندن؛ دویدن در؛ ] قاچاقی[ رد کردن؛ صاف کردن ؛ گداختن
آیا میتوان وجود این همه معانی برای یک فعل انگلیسی را دلیل ضعف آن زبان دانست؟
درک بسیاری از معناهای این واژه از ساختار جملهای که در آن فعل run به کار گرفته شده برای کاربرانی که انگلیسی زبان مادری آنها است و یا این زبان را به خوبی آموختهاند، به آسانی امکانپذیر است. در مواردی هم که افراد دچار اشکال شوند، به فرهنگ لغات مینگرند.
اما در همان فرهنگ دستی کوچک 37 واژه و اصطلاح ترکیبی با استفاده از run به چشم میخورد که برخی از آنها هیچ یک از معناهایی را که در بالا برای این فعل آورده شد، ندارد. مثلا:
بدن جانوری را سوراخ کردن = run an animal throuch
دیوانه شدن = run mad
حکایت از این قرار است که، ... چنین گویند که ... = the story runs that
اکنون این پرسش را پیش رو میگذاریم که استفاده از یک فعل برای ساختن ترکیبها و واژههای مرکبی که معناهای دیگری را به خواننده و شنونده انتقال دهند ضعف است؟
پاسخ منفی است. زبانی زنده، پویا و قابل گسترش است که علاوه بر برخورداری از قدرت خلق واژگان مجرد و مرکب جدید، دارای نرمش کافی برای آفریدن ترکیبهای معنایی جدید داشته باشد.
زبان پارسی، از این هر دو ویژگی به میزان بسیار بالا و کم نظیری برخوردار است. در مورد توان آفرینش واژگان مجرد و مرکب جدید، توانمندی زبان پارسی را هیچ کس نتوانسته مانند شادروان پرفسور محمود حسابی نشان دهد (در این مورد رجوع کنید به مقاله توانایی زبان فارسی که در دیدارگاه fare iran. com نیز قابل دسترسی است).
اما در مورد توانایی زبان پارسی در خلق واژگان مرکب و ترکیبات جدید به بازخوانی دو صفحه از مقدمه و تعلیقاتی که استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی بر کتاب «اسرار التوحید فیمقامات الشیخ ابیسعید» نگاشتهاند بسنده میکنیم این گفتار را در زمانی دیگر دنبال خواهیم کرد.
استاد شفیعی کدکنی در صفحات 188 و 189 کتاب بالا مینویسد:
قدرت ایجاد معانی مختلف از رهگذر ترکیب افعال با پسوندها و پیشوندها، مهمترین ویژگی نثر فارسی این دوران است و مولفان این دوره با یاری گرفتن از زبان مردم و یا با تجارب ادبی خویش، گاه از ترکیب یک فعل با چندین کلمه یا پسوند و پیشوند، معانی بسیاری را از آن بوجود میآورند، یک فعل با چندین کلمه یا پسوند و پیشوند، معانی بسیاری را از آن به وجود میآورند، برخلاف دورههای بعد که مولفان به علت بیخبری از استعداد ادای معانی بازداشتهاند. مثلا با کلمهی «آرزو» درین کتاب این افعال به کار رفته است:
1ـ آرزو آمدن از (آرزوی بودن به جای کسی)
2ـ آرزو خاستن (آرزو کردن: «آن خاک را آرزوی ما خاست» یعنی آن خاک ما را آرزو کرد.)
3ـ آرزو خواستن (برآورده شدن مرادی را طلب کردن)
4ـ آرزوی کسی را به جای آوردن (تحقق بخشیدن مراد کسی)
5ـ آرزو دادن (به مراد و آرزو رساندن کسی را)
6ـ آرزو کردن (در فعل: آرزوم کرد / آرزوش کرد)
7ـ آرزو در خاطر داشتن
یا فعل پیشوندی «باز کردن» را در معانی:
1ـ باز کردن (نان از تنور گرفتن)
2ـ باز کردن (بریدن یا قطع شاخه از درخت)
3ـ باز کردن (کوتاه کردن موی و ناخن)
4ـ باز کردن (حفر کردن)
5ـ باز کردن (ساختن و بنا کردن)
6ـ باز کردن (کنار زدن گوشۀ سجاده و امثال آن)
7ـ باز کردن (میوه از درخت چیدن)
8ـ باز کردن سر حجره یا بنا (خراب کردن سقف ...)
9ـ باز کردن از (گشودن جواهر و حلیه از خویش)
یا فعل «برآمدن» را در معانی متنوع:
1ـ برآمدن (بیرون آمدن)
2ـ برآمدن (گذشتن زمان)
3ـ برآمدن ( در باز کردن قرآن، آمدن آیه)
4ـ برآمدن ( به وزن و اندازه برابر درآمدن)
5ـ برآمدن ( حاصل شدن مراد و کام)
6ـ برآمدن ( طلوع)
7ـ برآمدن انگشت به جبه (فرو رفتن انگشت در جبه)
8ـ برآمدن روز، دور ـ ( مدت زیادی از روز گذشتن)
9ـ برآمدن با ( مقابله کردن)
10 ـ برآمدن از (خروج از)
11ـ برآمدن، گرد ـ (طواف دور چیزی کردن)
زبان فارسی با قدرت تصریفی خویش در ترکیب اسماء و فعلها یا پیشوندها با افعال، چنین انعطافپذیر وگنجایش داشته است. در دورههای بعد زنگ زده شده و از حرکت بازمانده است. به یک نمونۀ دیگر توجه کنید فعل «فرو کردن» را ما امروز به معنی «فرو بردن» به کار میبریم ولی در این کتاب به چندین معنی به کار رفته که حتی یکی از آنها هم امروز، برای ما، زنده نیست با این که به شدت به آن نیاز داریم:
1ـ فرو کردن ( گستردن سجاده یا غاشیه یا هر چیز گستردنی)
2ـ فرو کردن ( ریختن و پاشیدن چیزی مانند شکریا ...)
3ـ فرو کردن به ( چیزی را در دیگ یا ظرفی انداختن)
4ـ فرو کردن دست (دست دراز کردن به سوی چیزی)
5ـ فرو کردن موی (تراشیدن و کوتاه کردن موی)