دوشنبه, 03ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی داستان ایرانی مادر مهربان

داستان ایرانی

مادر مهربان

برگرفته از روزنامه اطلاعات

 

ساعت سه بعداز نیمه شب بود که صدای تلفن پســـر را از خواب بیدار کـــرد. پشت خط،‌ مادرش بـــود. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟

مادر گفت: پسرم! 25 سال قبل، درست در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی. الان، فقط خواستم بگویم تولّدت مبارک.

پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود. تاصبح خوابش نبرد. صبح سراغ مادرش رفت، وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته در روی کیک یافت... ولی مادر دیگر دراین دنیا نبود.

فرستنده: مرتضی اقدسی

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه