ایران‌بوم

دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سر گل لاهیجان است باید نرم دم بکشد، باید انتظارش را بکشی، باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی، باید صبر کنی، آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی، باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک، خوب نگاهش کنی، عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته، جرعه جرعه بنوشی‌اش و زندگی کنی.

Air Jordan 1 Blue Chill Womens CD0461 401 Release Date 4 | Nike Air VaporMax for Men & Women - nike free tr fit squiggle shoes - IetpShops - Buy Online

ادامه مطلب: چای و دوستی اضافه کردن دیدگاه جدید

داستانهای تهران 9 - دیــدار ازکــارخانــه رویــا ســازی

توضیحات: دسته: داستان ایرانی; منتشر شده در 14 بهمن 1390; نوشته شده توسط Administrator; بازدید: 3857

هوا روشن شده‌بود که اتوبوس گردشگران از جادۀ خراسان به طرف ورامین پیچید. مثل همیشه حمید و سینا کنار هم نشسته بودند، اما جای ستاره در کنار پدر خالی بود. ستاره سرماخورده و در خانه مانده‌بود تا استراحت کند.

nike flex contact boys shoes gray - Nike Air Force 1 Shadow Cashmere/Pale Coral - Pure Violet CI0919 - 700 | CZ0948 - size 10 air jordan high heels - Nike Air Max 95 OG Neon 2020 (PS) - 001

ادامه مطلب: داستانهای تهران 9 - دیــدار ازکــارخانــه رویــا ســازی اضافه کردن دیدگاه جدید

داستانهای تهران 8 - میدانی که روزگاری بسیار زیبا بود!

توضیحات: دسته: داستان ایرانی; منتشر شده در 07 بهمن 1390; نوشته شده توسط Administrator; بازدید: 4276

ستاره از اتاق خودش بیرون آمد و گفت: «چرا می‌گویند میدان توپخانه.» مادر گفت: «درست نمی‌دانم، از پدر بپرس. حتماً یک زمانی توپها را آنجا نگهداری می‌کرده‌اند ولی الان که از توپ و تانک در میدان خبری نیست.» پدر گفت: «میدان توپخانه سرگذشت جالبی دارد.»

boohoo , Womens & Mens Clothes , Shop Online Fashion | Basketball - Sports shoes , DialadogwashShops - Jordan max Aura 2 CK6636 041 Black/White/University Blue - nike sb dunk high premium stars shoes 2016 - Footwear NIKE - Humanity's shoes

ادامه مطلب: داستانهای تهران 8 - میدانی که روزگاری بسیار زیبا بود! اضافه کردن دیدگاه جدید

مادر مهربان

توضیحات: دسته: داستان ایرانی; منتشر شده در 16 دی 1390; نوشته شده توسط Administrator; بازدید: 3512

ساعت سه بعداز نیمه شب بود که صدای تلفن پســـر را از خواب بیدار کـــرد. پشت خط،‌ مادرش بـــود. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟

تسوق ماست اند هاربر السعودية أونلاين مع تخفيضات 25 - charles barkley nike shoes for sale cheap jordan , نمشي - 75% | nike air sport attack red bank blue Mid Linen - Grailify - nike sweet classic leather sneaker sandals

ادامه مطلب: مادر مهربان اضافه کردن دیدگاه جدید

سپاسگزاری وشکر نعمت - حکایتی از کشکول شیخ بهایی

توضیحات: دسته: داستان ایرانی; منتشر شده در 16 دی 1390; نوشته شده توسط Administrator; بازدید: 5135

مرد زاهد روزها روزه داشت وشب که چادر سیاه خــود را پهــن می‌کـرد، از جای نامعلومی یک نان برایش می‌رسید. مرد زاهد با نیمی ازآن افطار می کرد و نیمه ی دیگرنان رابرای سحر می گذاشت. روزگاری دراز چنین بود و زاهد از آن غار و از آن کوه پایین نمی‌آمد.

shock drop air force 1 full uv reactive | THE SNEAKER BULLETIN

ادامه مطلب: سپاسگزاری وشکر نعمت - حکایتی از کشکول شیخ بهایی (1) دیدگاه