خط فارسی
دبیره نگاری ( رسم الخط ) در زبان فارسی
- خط فارسی
- نمایش از شنبه, 07 اسفند 1389 11:01
- بازدید: 7334
درباره رسم الخط فارسی بسیار نوشته اند و گمان می رود از این پس هم بسیار بنویسند چون همراه با ورود وسایل جدید به داخل نظام سنتی حروفچینی كتابهای فارسی، مسائل جدیدی هم در بارهی شیوهی نگارش فارسی ظهور كرده است كه باید فكری دربارهی آنها بشود.
نه می توان جلو شیوع روزافزون ابزارهای جدید حروفچینی كه امكانات یك حروفچین را دهها برابر بلكه بیشتر افزایش داده است، گرفت، (در مثل جلد دهم دیوان كبیر كه اندكس راهنمای مجلدات قبلی است احتمالاً سالها وقت عزیز شادروان بدیع الزمان فروزانفر را گرفته است. چنان كسی می توانست در این مدت و با صرف این مایه زحمت و دقت چند جلد كتاب مفید دیگر تألیف كند. امروز با دستگاه های معمولی حروفچینی كار گسترده ی آن مرد را می توان با دقتی بیشتر در عرض چند ساعت انجام داد [وقت كمتر، هزینه ی كمتر، دقت بیشتر])، و نه می توان با این دستگاه ها ابزارها كه روز به روز دقیق تر و كاراتر می شوند، دقایق دستوری زبان فارسی را رعایت كرد. در مثل به این دستگاه دستور می دهند «ب» را از اول كلمات بردارد. این دستگاه دقیق، اما بی هوش «ب» اول مصادر فارسی را هم بر می دارد. كار او برداشتن «ب» از اول كلمات است. حال بیاییم و این «ب» ها را مشخص كنیم كه از اول كدام كلمات بردارد. و فهرست این كلمات را هم به حافظه ی دستگاه بسپاریم مثلاً در به كار بردن اگر به صورت «بكار» نوشته شده بود، «ب» را جدا كند. دستگاه این «ب» را كه بر سر نام «بكار» یكی از معاریف فرهنگ عرب است بر می دارد و نام آن شخص می شود «به كار» كه غلط است. البته می توان احتمال داد كه به زودی این اشكال هم رفع شود اما باز اشكالات دیگری پیش می آید. مسئله این است كه رسم الخط فارسی نقش مهمی در جهان صنعت چاپ و حروفچینی كتاب ندارد. اگر این اشكالات مربوط به زبان فرانسوی یا انگلیسی یا آلمانی بود تا به حال رفع شده بود. اما بازارخرید این ابزارهای فنی – بازار ایران– چندان بزرگ و مهم نیست كه متخصصان فنی برای رفع اشكالات آن تمام كوشش خود را بدون اتلاف وقت به كار گیرند.
اما در كنار این مسئله ی فنی، دو مسئله ی دیگر وجود دارد كه این دو، دیگر ارتباطی با حروفچینی رایانه ای و دستی و غیر اینها ندارد. باید برای این دو، راه حلی پیدا كرد.
۱ ـ تبادل فرهنگی و تعاطی تجربه یكی از كهن ترین ویژگیهای فرهنگی بشر است. از همان آغاز و بامداد تمدن بشری، معمول بوده است كه كلماتی از زبانی به زبان دیگر برود و زندگی جدید خود را در زبان دیگر، با توجه به شرایط اقلیمی فرهنگ جدید شروع كند و به سرنوشت این كلمه در زبان اصلی توجهی نداشته باشد. كلمه ای از فرانسه به انگلیسی می رود و شكل و تلفظ جدیدی را شروع می كند و دلیلی هم ندارد كه فرهنگ انگلیسی به صورت مستعمره ی فرهنگ فرانسوی به خاطر نفوذ این كلمه و كلمات دیگر برای همیشه باقی بماند. همین گونه است حالت یك كلمه ی انگلیسی كه به زبان فرانسوی وارد می شود. اینجا و اكنون مجال آن نیست كه از نمونه های فراوان این امر، شواهدی آورده شود؛ اهل فرهنگ خود بخوبی می دانند كه چنین چیزی وجود دارد و شایع است.
در زبان عربی هم همین رسم اجرا می شود. مثلاً كلمه ی فیلم كه یك واژه ی فرانسوی است به زبان عربی وارد می شود. عرب آن را به هر صورت بخواهد در جمله می آورد. به صیغه های جمع خود می بندد و به ابواب مختلف مصادر ثلاثی یا رباعی می برد. در واقع یك كلمه را می گیرد اما سرنوشت آن كلمه را به قواعد دستوری زبان خود می سپارد. مثلاً همین «فیلم» را به باب «اِفعال» می برد و «افلام» از آن می سازد. یا استاد را از فارسی می گیرد و جمع منتهی المجموع عربی می بندد و «دال» آن را هم تبدیل به «ذال» می كند و می شود «اساتیذ».
نمی دانم چرا اكثر فضلای قدیم و معاصر ایرانی اصرار دارند یك كلمه را كه از عربی به فارسی وارد می شود همواره به همان صورتی بنویسند كه عربها می نویسند. در نتیجه، حركتهای حروفی را به فارسی بیاورند كه مربوط به فارسی نیست و نوآموزان و نوسوادان گیج و مبهوت شوند و باسوادان سرگردان كه آیا این كلمه را باید با رسم الخط فارسی نوشت یا عربی و این اختلاف نظر و تشتت رأی موجب هرج و مرج در نگارش كلمات شود. « بحث همزه» « الف ممدوه و مقصوره» و بسیاری موارد دیگر هنوز كه هنوز است و از هنگامی كه ما معاصران به یاد می آوریم گریبان نویسندگان و مؤلفان را گرفته است.
به نظر بنده، جز در مواردی كه طرز نگارش یك كلمه ی عربی در فارسی كاملاً جا افتاده است و ذهنها و قلمها آن را پذیرفته است، باید قواعد دستوری فارسی، مثل همه ی زبانهای دیگر جهان، بر سرنوشت كلمه ی خارجی حاكم باشد و بماند. مثلاً نامهای مصطفی، مرتضی و ... مثل خواستن و خاستن فارسی در این زبان جا افتاده است و باید به همین صورتها به كار برود ولی منتهی و معتنی به لزومی ندارد با الف مقصوره نوشته شود و در فارسی كه «الف» مقصوره وجود ندارد آنها را به صورت «منتها» و «معتنابه» می نویسیم.
۲ ـ گفته می شود كه «چسبیده نویسی» موجب مشكل شدن نگارش فارسی می شود. پس باید كلمات را جدا نوشت مثلاً نوشت چه گونه گی و نه چگونگی یا نوشت بی چاره، بی هوده و ننوشت بیچاره و بیهوده، چون كودكان و نوسوادان دچار سردرگمی و گیجی می شوند و ابزارهای جدید هم پیوسته نویسی را بر نمی تابد و ایجاد مشكل می كند.
به نظر بنده، اصل بر این است كه استقلال كلمه باید حفظ شود. این یك قاعده ی دستوری فارسی و جهانی است. در كنار این قاعده، قاعده ی دیگری هم وجود دارد و آن اینكه در كلمات مركب چون واحد معنایی جدیدی است باید همراه با وحدت معنایی، وحدت صوری هم در شكل نگارش انعكاس یابد. بنابراین وقتی می گوییم بزودی از اینجا می روم انعكاس اثر «ب» قیدساز را كه در معنای زودی تجلی كرده است، در صورت آن هم ببینیم و با این جمله فلان كس، به زودی و دیری انجام كار بیشتر از خوبی و بدی آن اهمیت می دهد تفاوت معنا در صورت هم پدیدار شود. بنابراین قاعده باید حفظ شود. البته طبق این مثل كه «استثنا قاعده را تأیید می كند»(1) یعنی هر قاعده ای استثنا دارد و استثنا موجب تقویت قاعده می شود، قاعده های دستوری هم می توانند استثنا داشته باشند. ضمناً كودكان و نوباوگان و نوسوادان ما به هیچ وجه خونی رنگین تر از گذشتگان خود یا كودكان و نوباوگان و نوسوادان سایر اقطار و اقالیم جهان ندارند. آنها هم با قاعده طرف می شوند و استثنا را یاد می گیرند و یادگیری همواره زحمت و مرارت دارد و نمی توان آن را تبدیل به راحت الحلقوم كرد. وقتی یك كودك انگلیسی، كلمه ی كارد را به صورت «نایف» (Knife) می نویسد و می خواند آیا این سؤال برایش پیش نمی آید كه حرف " K " و تلفظ آن در این كلمه كجا رفت؟ آیا فرهنگستان انگلستان یا امریكا برای سادگی كلمه و راحت كودك " K " را از سر این كلمه برداشته اند؟ یا تلفظ «رایت» به این صورتها در انگلیسی نوشته می شود:
مفرد «مناسك» "Rite "، «حق» Right""، «نوشتن» "Write" «نام خانوادگی» "Write" و همگی تقریباً به یك صورت تلفظ می شوند با املاهای گوناگون و معناهای متفاوت و كودكان انگلیسی هم رشد می كنند و خود را با این رسم الخط سازگار. (اگر بخواهیم اطفال چینی را با الفبای 800 حرفی و تصویری مثال بزنیم یا اطفال هندی را كه با 400 زبان و دیالكت در كشورشان روبه رو هستند، دلسوزی برای كودكان ایرانی قدری «لوكس بازی» به نظر می رسد – با لوس بازی اشتباه نشود).