نامآوران ایرانی
زندگی وآثار پرفسور هشترودی - 5
- بزرگان
- نمایش از جمعه, 23 تیر 1391 16:29
- بازدید: 7126
برگرفته از روزنامه اطلاعات
شهرام انصاری
از نگاه دیگران
دکتر هشترودی قائل بود که در این جهان علمزده، با همه ارزندگی علوم جدید، انسانها همیشه محتاج سرکشی به درون رازآلوده خود و نمادهای پرمز و راز جهان هستند. بنابراین، اشعار او بیشتر اشارتهایی است تا بشارتهایی کامل. شعری در قالب مثنوی (که یادآور مثنوی «قصه رنگ پریده روی زرد» نیما هم میتواند باشد) در تاریخ 1306، در لیون فرانسه نوشته شده است:
نوگلی بر جویباری رسته بود
صد هزارش عاشق دلخسته بود
بس که از عشاق خود خون ریخته
رنگ رخسارش به خون آمیخته
در کنارش، بلبلان بیشمار
داده از کف در غم هجرش قرار
در میانشان بلبلی خاموش بود
در ضمیرش عشق گل در جوش بود
شعله عشقش زبان را سوخته
در غم گل خامشی آموخته
آفتاب بخت و اقبالش دمید
صبح، وقت خنده گل در رسید
دید در آغوش گل شبنم در است
روی گل از بوسه شبنم تر است
کرد فریاد و گریبان چاک زد
خاک بر فرق و جبین بر خاک زد
گل چو شبنم بوسه زد، پس درگرفت
مُهر خاموشی ز بلبل برگرفت
ناله میزد بلبل و گل میشکفت
در شگفتی رو به بلبل کرد و گفت
عشق، ظاهر میشود آن جا که یار
رو بگرداند ز عاشق برکنار
یکی دیگر از اشعار او در سال 1307، در قالب چهارپارههای پیوسته است که این قالب را هم خود نیما، منتها مخمسش را در شعر «هان ای شب شوم وحشتانگیز .... تا چند زنی به جانم آتش» به جریان انداخته و رایج کرده بود. این قالب بعداً سرمشق فریدون توللی، نادر نادرپور، فریدون مشیری، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری قرار گرفت. شعر هشترودی با
«چون این کهنه سپهر سخت بنیاد
پدید آورد کوکبهای رخشان
به هر موجودی از این خاکدان داد
صفایی مقتضای طبع ایشان»
شروع و با اشعار ذیل پایان یافته است:
چو ظلمت پرده میبندد بر ایام
چو مه گردد بر این گنبد پدیدار
مسلط میشود بر فکرم اوهام
دگر این منطق عقل افتد از کار
همیشه خامشی، ای پرتو ماه
شده خاموشیت سر جهانی
به جز عاشق ز سرت نیست آگاه
تسلی بخش قلب عاشقانی
بگیر این بوسه را از من، تو پرتو
گذر کن جانب آن یار دلدار
چو دیدی خفته، از روزن درون شو
به روی صورتش آهسته بگذار»
2 ـ درون و جند و چون سبک و سیاق و ذهنیت شاعرانه هشترودی.
الفـ گرایش به آغاز کار نیما در نوپردازی، که از همین روی نمونه نقل شده در بالا به خوی میتوانیم آن را دریابیم. در مثنوی اول به تاریخ 1306، فقط پنج سال فاصله تا سرایش افسانه، نقش تاثیر مثنویهای اولیه نیما، مخصوصاً«قصه رنگ پریده» کاملاً آشکار است. نیما در آن مثنوی، به عنوان جوانی نوپا و عاشق، به زاری و ناله عاشقانه میپردازد:
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه رنگ پریده، خون سرد
هر که با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد
قصهام عشاق را دلخون کند
عاقبت خواننده را مجنون کند (الخ...)
بنابراین با تشابه و همزمانی تقریبی، میتوان گفت، اشعار هشترودی نیز، با آن که مثل مثنوی اول نیما، راه به قله تعالی نبرده، وقتی به روح رنگین افسانه نزدیک شده، ولی بر پاشنه نگرشی نو چرخیده است و حرکت را خواب آغاز کرده است.
ب ـ هشترودی در میان دهه بیست و به خصوص دهه سی، حرکت سریع نوگرایانه نیما را دنبال نمیکند و به وزن شکسته نیمایی عنایت ندارد. او به ذهنیتی نیمه غنایی نیمه نیهیلیستی مجهز میشود که بیشتر یادآور گرایش توللی در کتاب مهم رهاست. اما نه به صلابت و ژرفای شعر توللی میرسد، و نه البته چندان بر ذهنیت نیهیلیستی پای میفشارد، بدبینی اما در اشعار او جایبه جای مشاهده میشود. این بدبینی در ردیف هیچ اندیشان قرار ندارد. با این همه، میتوان گفت سبک و سیاق شعری و بیانی هشترودی در بسیاری از اشعارش، یادآور شاعر بزرگ «توللی» است.
هشترودی، حتی گاهی مصراعها یا بیتهایی از توللی را، بر پیشانی شعری از خود مینوشت که این حکایت حاکی از علاقه او به سبک و سیاق توللی دارد. اما هرگز به عنوان یک پیر و مطلق، باقی نمیماند و بیشتر، سبک خیالی را چاشنی بدبینیها میسازد.
هشترودی از پیشگامان تفکر مدرن بود و سعی داشت، آشتی عمیقی میان هنر، عرفان و نگرشهای علمی ایجاد نماید (زندگینامه ص74 ـ 64).
هشترودی از نگاه دیگران
به گفته دکتر محمدعلی نجفی، او اندیشمندی بود، صادق و پاک، متواضع، عاشق تفکر، نوجو و خدمتگذار علم و هنر. او زندگی را در اندیشیدن میجست، بیریا سخن میگفت و واقعیت را همانگونه که هست بیان میکرد. تفکر برای او حکم مطلق فریضه دینی را داشت. دوست را دوست میداشت و از احترام درونی دوست نسبت بر خود آگاه بود. ویژگیهای دیگر او، جوانگرایی و پویایی اندیشه در همه زمینههای فکری بود. او در روزگاری از هنر نو صحبت میکرد که اکثریت، انکارش میکردند. و نیز در روزگاری به کشف رابطههای حساس، و مرموز بین هنر و علم موفق شد و آن را در رسالههای موجز بیان کرد که دیگران کمترین اعتقادی به چنان هماهنگی، هم صدایی و وحدتی نداشتند» (زندگینامه ص45 ـ 40).
عبدالحسین مصحفی مینویسد: «هشترودی فردی به تمام معنی، دانش دوست و دانشپرور بود. هر کسی را که به هر ترتیب، در ترویج علم قصد کوشش داشت، تشویق و راهنمایی میکرد و از هر کمکی به او مضایفه نمیکرد.
رفتارش با دیگران بزرگ منشانه و همراه با فروتنی بود. اهل کرنش و تعظیم به صاحبان زر و زور نبود. در برابر اینان سرافراز میایستاد و اگر حرکتی، نشانه کوچکترین بیاحترامی را از آنان میدید، واکنش نشان میداد. (یادنامه ص304ـ301).
دکتر احمد شریفالدین از شاگردان هشترودی در مورد عشق او به فرهنگ ایران مینویسد: «وقتی هشترودی بعد از تحصیلات عالی خود در ریاضیات و شاگردی «الی کارتان» به ایران برگشت، علاقهاش به ادبیات فارسی و فلسفه بیشتر شد و همیشه به مطالعه میپرداخت. دو دفعه از او دعوت شد که برای تدریس در دانشگاههای پاریس و دانشگاه پرینستون به این کشورها برود، ولی او به علت علاقه شدیدی که به فرهنگ ایران داشت، ترجیح داد در ایران بماند و دعوت را رد کرد. بدون شک، هنگامی که او دعوتنامه را خوانده، ادبیات ایران را مخاطب قرار داده و میگفت:
گر بر کنم دل از تو و برگیرم از تو مهر
این مهر برکه افکنم این دل کجا برم؟»
دکتر آریان پور در مورد او مینویسد: «هشترودی قامتی متناسب و قیافهای گیرا داشت. با کردار پروقار و گفتار گرم خود، حاضران را مجذوب خود میکرد. با شاگردان مهربان بود».
در رادیو
شاگردان پروفسور هشترودی، با شیفتگی آمیخته به حرمت به استاد خود مینگریستند و رفتار او را سرمشق قرار میدادند. هشترودی مشاغل غیردانشگاهی را به چیزی نمیگرفت و به ندرت به مجالس بزرگان پا مینهاد. به جوانان، درس وارستگی، بیپروایی، بتشکنی، نوجویی و نوآفرینی میداد.» (زندگینامه، ص 60 ـ 56)
هادی سودبخش مینویسد: «هشترودی، شخصی مستعد با ضریب هوشی بسیار بالا، کتابخوانی بسیار و سریع، درک فوری، ذهن سرحال و آماده پذیرش و پردازش بود که این مشخصات نشان دهنده نبوغ او میباشد.» (سودبخش ص110).
دکتر حسین احمدی که سالها با هشترودی همنشینی و مباحثه داشت میگوید، او سمبل محبت و انسانیت، مردی شریف بود و آزاده میزیست و همواره فروتن هم بود.
پرویز شهریاری میگوید، هشترودی از نادر اندیشمندان زمان ما بود که در دوران تخصصها، همه جانبه بود و از دانش و هنر و فلسفه به عنوان مجموعه واحد ناگسستنی معرفت انسانی آگاه بود و در دوران دریوزگی و لذتطلبی در مقام یک انسان وارسته و آزاده باقی ماند.
دکتر حسن حاج سیدجوادی استاد دانشگاه و همکار هشترودی مینویسد: «من چهل سال در محیط دانشگاهها و مدارس عالی با صدها تن از مردان علم و ادب محشور بودهام و با بسیاری از آنها گفتوگو کردهام. با تجربیات خود دریافتم که هیچیک از آنها را در عمق معلومات و وسعت اطلاعات با استاد هشترودی برابر نیافتم. در گذشته نیز هنگامی که در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تحصیل میکردم، به گوش خود از دکتر محمدباقر هوشیار شنیدم که میگفت: «دکتر هشترودی در یک کفه ترازو سنگینتر از تمامی استادان دانشکده علوم و ادبیات در کفه دیگر است!» (یادنامه، ص 89 و 88).
با این که او بلندنظر و بردبار بود، ولی نسبت به اهل علم و هنر و فلسفه سختگیر بود. دانشمندانی را که به اسارت تخصص خود در میآمدند و در ورای تخصص خود، افرادی عامی بودند، خوار میداشت. از فلسفهپردازانی که علوم را نمیشناختند و با هنر بیگانه بودند و در سایة تاریکاندیشی خود، منادی تاریکیگرایی میشدند، خشمگین میشد، از شاعران و داستاننویسان و نمایشگران و هنرمندانی که به جای اعتلاء هنر خود، دنبال نام و جاه بودند و یا با آلودگیهای اخلاقی، هنر خود را به تباهی میکشاندند، بیزار بود. همچنین بر نقادانی که ناآگاهانه و به اقتضای عقدههای روانی خود یا آگاهانه و به اقتضای غرضهای خود، از انساندوستی و خدمت به جامعه غافل بودند و نقد را به صورت ناسزاگویی یا مسخرهبازی در میآوردند، به تحقیر «لومپنهای قلمی» مینامیدند.» (زندگینامه، ص63).
خدمات و فعالیتهای فرهنگی
همانطور که میدانیم، استاد هشترودی علم و دانش را همگانی میدانست و کوشش میکرد، هرچه آموخته از طریق انواع رسانهها در اختیار مردم به خصوص اهل علم قرار دهد. به این دلیل، در این قسمت سعی میکنیم، فهرستوار آنها را برشماریم، چون بررسی محتوای آنها خود کاری بزرگ میطلبد.
1ـ در سال 1331، هشترودی امتیاز مجله هفتگی «نامه کانون ایران» را از شورای عالی فرهنگ کسب کرد.
2ـ در سال 1325، مجمع فلسفیای بوسیله محمدمهدی فولادوند تأسیس شد که برای سخنرانی از پروفسور هشترودی نیز دعوت میشد. پس از مدتی، هشترودی خودش، هدایت این مجمع را بر عهده گرفت و منزل خود را مرکز آن قرار داد. ابوالحسن فروغی و حسینعلی راشد، احسان طبری و محمدعلی بامداد نیز از اعضاء آن بودند و جلسات شب جمعه تشکیل میشد. این مجمع در پایان دهه 1330 بر اثر کودتای 28 مرداد 1332 تعطیل شد.
3ـ در سال 1340، وی به ریاست هیأت تحریریه نشریه فرهنگی، علمی و هنری «کتاب هفته» رسید و به مدت یک سال با همکاری منوچهر آتشی و احمد شاملو آن را اداره کرد.
4ـ هشترودی از ابتدای تأسیس رادیو در ایران، در تنظیم برنامههای مختلف، طرف مشورت بوده و اشخاصی را که صلاحیت داشتند، برای گویندگی و یا اجرای برنامههای موسیقی و هنری معرفی میکرد. دیگر از فعالیتهای او، برنامههای منظم او در رادیو تحت عنوان «مرزهای دانش» است که دو سال تمام از نظر علمی زیر نظر هشترودی اجرا میشد و خود نیز چندین سخنرانی در این سری علمی ایراد کرد که عموماً مربوط به مسائل علمی، فنی، اجتماعی و فرهنگی بود.
5ـ برنامههایی در برنامه رادیو دوم، با عنوان «میزگرد» در نیمه دوم دهه پنجاه اجرا میشد که هشترودی در ده برنامه آن شرکت داشت و او بعد از گفتوگو با شخصیتهای دیگر، به جمعبندی و اظهارنظر میپرداخت.
6 ـ حدود 12 برنامه 5/1 ساعتی تلویزیونی در سالهای 9 ـ 1348 تحت عنوان «ذهن و زبان» به صورت گفتوگو در منزل ایشان ضبط و از تلویزیون پخش شد. در این برنامهها، هشترودی در مورد شرایط تکوین و مراحل رشد و تکامل بیولوژیکی و اجتماعی مغز انسان و مسیر فعالیت ذهن در عرصه هنر و ادبیات و دیگر مقولات انسانی و اجتماعی و ماهیت تکلم و دیگری مراحل پیدایش زبان و زبانشناسی صحبت میکرد.
7ـ ایراد سخنرانی به مناسبتهای مختلف در انجمن فضا، انجمن ایران و آمریکا، خانه وُکس، انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی و ....
8 ـ انجام مصاحبههای مختلف در زمینههای گوناگون با رسانههای مختلف (یادنامه ص 143 ـ 142).
در کنگرهها
استاد هشترودی در اکثر کنگرههای بینالمللی ریاضی شرکت داشته و سخنرانیهایی نیز در آنها ایراد کرده است که مهمترین آنها عبارتند از: شرکت در کنگرههای بینالمللی ذیل: 1329، کنگره ریاضیدانان در دانشگاه هاروارد و مصاحبه با انیشتین در پرنیستون، 1330 به نمایندگی دانشگاه تهران همراه ابوالقاسم غفاری تنظیم و تقدیم گزارش به کارتان، 1332 کنگره ریاضیدانان در آمستردام (1954)، 1336 کنگره ریاضیدانان در نیس فرانسه (1957)، 1337 کنگره ریاضیدانان در ادینبورگ انگلستان و مصاحبه با برتراند راس (1958).
محل سخنرانیهای مهم ایشان عبارتند از: آکادمی علوم شوروی (مسکو)، آکادمی علوم روحانی، بخارست، دانشگاه مسکو، کنگره علمی پاکستان (پنجاب)، علوم پاریس. طبیعی است که استاد در کنگرهها و انجمنهای ریاضی داخل کشور نیز شرکت داشته و سخنرانی نیز ایراد کردهاند. بیان او ساده و روشن بود تا همگان بتوانند از سخنان او بهره ببرند. اگر هم، بعضی از نوشتههای او از لحاظ بهکارگیری لغات و نگارش، سنگین به نظر میآید، دلیلش این است که نوشتهاش بار فلسفی دارد. هشترودی کم مینوشت، چون عقیده داشت که بسیاری از امور با گفتوگو روشنتر بیان میشوند، گرچه سرانجام، علامات لفظی هم چون کلمات و علایم، نقشی همچون کتابت در دماغ به مفاهیم منجر میشوند، با این همه، گویی وظیفه گوش را به چشم واگذاشتن، نوعی انحراف از راه طبیعی است.
فعالیتهای دیگر او
1322 ـ شرکت فعال در اعتصاب استادان و دانشجویان دانشگاه تهران جهت استقلال دانشگاه از وزارت معارف که سرانجام در سال 1323 با کوشش دکتر محمدمصدق ضمن تبصرهای در مجلس تصویب شد.
1336ـ راهاندازی مرکز ژئوفیزیک و برقراری رصدخانه خورشیدی در آن و انتقال دانشکده علوم به محوطه دانشگاه تهران.
1337ـ شرکت در جلسات نمایندگان دانشجویان دانشکده علوم و راهنمایی آنها جهت رفع تنگناهای تحصیلی و خدماتی به خصوص تشکیل دوره فوقلیسانس و دکترا آنها در سال 1337.
1341ـ شرکت در فراخوان ملی کمک به زلزلهزدگان بوئینزهرا در سال 1341 و همکاری با فرهنگ شهر قزوین جهت ساخت مدرسهای در روستا.
1341ـ هدایت نمایندگان دانشجویان فعال در امور تحصیلی و فوق برنامه دانشکده عــلوم از سال 1341 به بعد.
از فعالیتها
هدایت و شرکت در سازمان صنفی دانشجویان در سال 1342 برای کاستن فاصله فاز علمی جامعه ایران و جوامع پیشرفته. توجه و عنایت به انتشار چهار شماره مجموعه مقالات علمی (بررسی علوم) در سالهای بعد.
طرح تأسیس آکادمی علوم نظری جهان سوم در قالب فرهنگستان علوم ایران و ایجاد مرکز ارتباط جهانی با دانشمندان جهان سوم.
ریاست جامعه لیسانسیههای دانشسرای عالی (دو دوره)
مشاوره فنی بانک ملی و مشاور آماری شرکت بیمه (10 سال)
ریاست انجمن نویسندگان و مترجمان
ریاست کانون مخترعین کشور (1354)
عضویت در انجمن ایرانی اتحادیه بینالمللی فضا (یادنامه ص 157 ـ 152).
آثار : پروفسور هشترودی کم گفت و کم نوشت، ولی در زمینههای مختلف، علوم، ادب و هنر مطالعه بسیار داشت و آنچه نوشت، فراسوی دانشگستری بود: 1ـ سایهها (مجموعه شعر)، 1335. 2ـ رساله شافّیه خواجه نصیرالدین طوسی، پاورقی از تاریخ هندسه، 1336. 3ـ جهان اندیشه، دانش و هنر (260 ص)، 1340. 4ـ خیام، ریاضیدان شاعر، مجله ادبیات 1342. 5ـ اخترهای متناوب و مقاله بنیان ریاضیات جدید، یکان 1344. و مقاله عدد تربیعی فرما، یکانهای فروردین و تیرماه سال 1344. 6 ـ تمرینهای ریاضیات مقدماتی، 1345، 7ـ هندسه دوایر، 8ـ نظریه اعداد، 1349، 9ـ سیر اندیشه بشر، توکا 1356. 10ـ مقالات ذیل از اوست: اندیشههایی درباره دانش و صنعت و هنر آینده و کاربرد ریاضیات در آنها، فضای چهاربعدی دوایر، هندسه پوشهها، بررسی مسألهای ریاضی و تعمیم آن.
تفریط بر کتابهای ذیل: سفینه غزل (انجوی شیرازی)، جدولبندیهای علمی (هاراطونیان)، هسته اتمی کورونسکی، بررسی علوم، فلسفه (علی شریعتمداری)، هراس (هنرمندی)، ارابه خدایان، درباره رباعیات خیام.
لازم به یادآوری است که بخش مهمی از تحقیقات هشترودی در ریاضیات در چهار مجلد (هندسه عالی، مکانیک، تحلیلی، آنالیز عالی و منطق ریاضی) به زبان فرانسه نوشته شده بود که در سال 1329 قرار بود در یک مجله تخصصی چاپ شود، ولی فقط دو جلد آن پس از فرستادن این کتب به دانشکده علوم در چاپخانه دانشگاه تهران به چاپ رسید. علاوه بر آن، مقالات بسیاری نیز از او به زبان فرانسه موجود است که در کتابهای مورد رجوع ما درج شدهاند.
برخی از شاگردان استاد هشترودی ـ دکتر علیرضا امیرمعز (استاد دانشگاه تکزاس)، دکتر محمدهادی سفیعیها (استاد دانشکده فنی تهران)، دکتر علیرضا مدقالچی (استاد تربیت معلم)، دکتر عبدالحمید ریاضی (استاد امیرکبیر)، دکتر امیدعلی شهنی کرمزاده (استاد دانشگاه اهواز)، دکتر جعفر زعفرانی (استاد دانشگاه اصفهان)، دکتر احمد حقانی (استاد دانشگاه اصفهان)، دکتر گلودیچ تومانیان (استاد دانشگاه تبریز)، دکتر محمد جلوداری ممقانی (استاد دانشگاه علامه طباطبایی)، عبدالحسین مصحفی (سردبیر مجله ریاضی یکان)، عباس صدوقی (مؤسس مجتمع فرهنگی آموزشی دکتر هشترودی) (زندگینامه ص 17).
منابع:
اطلاعات، به تاریخ 3/11/1384 ص 6/اطلاعات، به تاریخ 2/11/1385 ص 6/زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1385/دانش و هنر، دکتر محسن هشترودی، 1340، دهخدا/سیر اندیشه بشر، دکتر محسن هشترودی، آزاده، 1362/فلسفه، علی شریعتمداری، قائم، 1347/مجله دانشمند، مهر 1366/مجله ریاضی یکان، مهرماه 1343/یادنامه دکتر محسن هشترودی، هادی سودبخش، اوحدی، 1381/یادنامه خواجهنصیرالدین طوسی، دانشگاه تهران، 1336