نامآوران ایرانی
به مناسبت 8 مهر، روز بزرگداشت مولانا - دکتر حسن ذوالفقاری
- بزرگان
- نمایش از دوشنبه, 08 مهر 1392 19:48
- بازدید: 6022
دکتر حسن ذوالفقاری
گروه آموزش زبان و ادبیات فارسی
ای رستخیز ناگهان، وی رحمت بیمنتها
ای آتشی افروخته، در بیشۀ اندیشهها
مثنوی معنوی و دیوان کبیر شمس بیشک از بزرگترین گنجینههای ادبی ایرانیان و میراث فرهنگی جهانیان است. فرهنگ شکوهمند ایران بر خود میبالد که جلالالدین محمد مولوی و این دو گوهر گرانبهای تمدن بشری را به جهانیان تقدیم کرده است. مثنوی و دیوان شمس دو اقیانوس کبیر در اطلس هستی است: مثنوی اقیانوسی آرام و دیوان غزلیات شمس اقیانوسی ناآرام و لبریز از نوسانات نشیبوفراز روحی اوست که موجهای آن احوال گوینده را معلوم و حال خواننده را دگرگون میکند.
مولانا ذوق و اندیشه و عاطفه و خیال را یکجا در غزلیات خود در هم آمیخته و فکر و اندیشهآفرینی را با تمثیل و ذوق در مثنوی پیوند زده تا اینگونه راحت به دل بنشیند. در کنار اینهمه باید صدق باطن و سلامت روح و پاکی درون مولانا را هم در نظر داشت که در نفوذ کلام او سخت مؤثر افتاده است. روح عرفانی مولوی که مبتنی بر عشق و تعامل اجتماعی و بشری و نوعدوستانه است، در جهانی شدن کلام او بیتأثیر نبوده است.مولانا با تکیه بر نقاط مشترک ادیان و فرهنگها، از مقبولات عموم مخاطبان استفاده میکند.
غزلیات کبیر مولوی و مثنوی بلند معنوی دو متن باز و آیینۀ راز است؛ هرچه بنویسیم و بیابیم و کشف کنیم باز جا دارد. غزل غزل مولوی حدیث نفس و بیت بیت مثنوی تراوش اندیشۀ اوست. از این دو دریای گوهرخیز هرکه هرچه بخواهد مییابد و هرچند بردارد کم نمیشود. گوهر لفظ و معنا موج میزند.گاه غلبۀ لفظ بر معنا و گاه سیطرۀ معنا بر لفظ. معانی بلند مولانا گاه مثل نسیم سحرگاهی است که حس میکنی و بر دل و جان مینشیند، اما به کمند الفاظ درنمیآید؛ گریزپای و لغزان و رمنده است چون آهوی کوهی. هنرورزی مولانا تا آنجاست که معانی بلند آسمانی را در الفاظ محدود میگنجاند و مضامین عالی میآفریند. مضامینی که وحدت موضوع دارند. معانی منشوری و چندبُعدی که خواننده از هر ضلع بدان بنگرد تازه است. تکساحتی نیست؛ خواننده را بسته به درونیات و حالات، به آنجا میبرد که خاطرخواه اوست. غزلیات مولانا در منظومۀ شمسی دیوانش مثل محاکات و رؤیاست؛ گویی گنگ خواب دیدهای آن را برای دیگران به زبان بیزبانی روایت میکند. شعر شورانگیز مولانا جمع اضداد است.
این شکل که من دارم، ای خواجه که را مانم؟
یک لحظه پریشکلم، یک لحظه پریخوانم
در آتش مشتاقی هم شمعم و هم جمعم
هم نورم و هم دودم هم جمع و پریشانم
غزلیات مولانا حاصل بیخویشی اوست، به هوشیاری نمکی ندارد:
سخنم به هوشیاری نمکی ندارد ای جان
قدحی دو موهبت کن چو ز من سخن ستانی
امروزه مولانا توانسته یکتنه فرهنگ غنی ایرانی را به دنیا معرفی کند. مردم فهیم و دانشدوست و عالمپرور ایران نیز هماره آثار مولانا را چون چراغ فرا روی خود قرار داده و جز تعلیم و تربیت و اصلاح اخلاق، با حظ نفس و التذاذ، جان خود را به نوای قدسی مولانا درآمیختهاند. فارسیزبانان غزلیات جانشکار و مثنوی دلاویز و پرنگارِ مولانا را در خلوت و جلوت خواندهاند و شیفتهوار از خواندن آن لذت بردهاند. با نغمههای جانبخش مولانا همنوا شده و بیتهای طربانگیزش را زمزمه کردهاند. غزلیات شورانگیز مولانا را نواسازان و نغمهپردازان به آواز خواندهاند و صوفیان رقصکنان به وجد و سماع درآمدهاند و مردم در گفتار خود از آن مَثَل ساختهاند و کودکان در مکتبخانهها درس زندگی آموختهاند و شاعران و سخنسرایان از آن الحام گرفتهاند. قبول و اقبال مردم ما به مولانا جز شعر دوستی ذاتی آنان، دلیل دیگری هم دارد و آن، آنی است که در بیت بیت و غزل عزل مولانا یافتهاند.
جا دارد متولیان فرهنگی و نهادهای آموزشی، با توجه به این ظرفیت عظیم فرهنگی، بهجای هرکار دیگر با تشکیل حلقههای مولویشناسی در مساجد، فرهنگسراها، انجمنها، محافل انس، مدارس و دانشگاهها، مثنویخوانی را رواج داده و با توجه به کشش درونی کلام مولانا و نیاز روانی مخاطبان امروز و تشنگی و نیاز مردم به معنویت، رویکردی نوین به این پدیدۀ فرهنگی نشان دهند. بیشک این بستر فراهم و زمینۀ مناسب فرصتی مغتنم برای ماست تا بتوانیم لحظهای از دنیای پرهیاهوی امروزی به دنیای روحنواز کلام قدسی مولانا متصل شویم و بتوانیم کلام مولانا را جایگزین عرفانهای کاذب کنیم. تا باد چنین بادا.