دوشنبه, 03ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی ایران پژوهی بازاندیشی در تاریخ (1)

ایران پژوهی

بازاندیشی در تاریخ (1)

برگرفته از هفته نامه امرداد شماره 244 - رویهٔ 5

میترا بختیاری

بسیار خوانده و شنیده‌ایم که، "«یونان» مهد فلسفه و دانش و حکمت در جهان است. و بیشتر آنچه که امروزه جهانیان از آن بهره دارند، ریشه در فرهنگ یونان باستان دارد!". و هم‌چنین،"«روم» پهناورترین امپراتوری در همۀ روزگاران جهان بوده و اوج شکوه کشورداری و آسایش مردمان، به هنگام فرمانروایی روم باستان، رخ نموده است!".

امروزه گوش مردم ایران و جهان از چنین گُنده‌گویی‌هایی پُر است. و اما نقطۀ نگران‌کننده آنجاست که، شمار بالایی از مردم، هرگز پژوهشی درین‌باره نکرده و به درستی نمی‌دانند که آیا چنین بگیر و ببندهای دهان پُرکنی، پایه و بنیانی نیز دارد یا نه!!
زمینه‌های کنکاش درین‌باره بسیار گسترده است و برای بررسی و واشکافی آن، زمان درازی نیاز خواهد بود. بنابراین در اینجا، به گونه‌ای گذرا بخش‌هایی از آن را بازمی‌گوییم تا با پاره‌ای ازین دست بزرگ‌نمایی‌ها، بیشتر آشنا شویم.
نخست بدین نکته می‌پردازیم که آیا به راستی این گونه پیشینه‌پردازی‌ها می‌تواند کارکرد درخوری در روند زندگانی امروز و یا فردای ملت‌ها داشته باشد، یا که این تنها دستاویزی است برای سرگرم کردن خود و دیگران.
امروزه بسیاری از ملت‌های جهان دریافته‌اند که دستیابی کشورشان به بهروزی و پیشرفت، بستگی به دارا بودن پیشینه‌ای گران داشته، و از آنگونه برخورداری از کارنامه‌ای پرشکوه در درازنای روزگاران، تا بر پایۀ آن بتوانند چشم به آینده‌ای روشن بدوزند.
مردمان باخترزمین به روزگار کنونی، این نکتۀ کلیدی را زودتر از دیگران دریافته، و هم‌زمان با پیشینه و پشتوانه‌سازی برای خود، در پی زدودن پشتوانه‌های فرهنگی دیگر مردمان و به ویژه «شرق» برآمدند.
اکنون که این نکتۀ بنیادین را پیش کشیدیم، برای روشن‌تر شدن داستان، می‌پردازیم به بررسی چکیده‌ای از آنچه که «یونان و روم باستان» نام گرفته است.
تا همین چند دهۀ پیش، هیچگاه بر روی این کرۀ خاکی و بر روی هیچ یک از قارّه‌های جهان، کشوری با نام یونان پدید نیامده بود. و تنها پس از پایان نخستین جنگ بزرگ در اروپا بود که انگلیس در پی فروپاشی عثمانی و همانند کشورسازی‌هایش پیرامون ایران بزرگ و ساخت کشورهای ریز و درشت عربی، بر آن شد تا کشوری نیز در اروپا ساخته و پیشینه‌ای برایش دست و پا نماید.
اگرچه این یکی، برای انگلیسی‌ها و هم‌چنین همۀ باختری‌ها از جایگاه بسیار ویژه‌ای برخوردار بوده، و به گونه‌ای سرنوشت‌ساز به شمار می‌آمد. زیرا نیاز می‌بود تا همان پیشینۀ کهنی که از آن نام بردیم، برای ایشان پا گرفته و بُن‌مایه‌ای باشد برای بلندپروازی‌های آینده‌شان در جهان.
به هر روی، ایشان مرزهایی برای این کشور نوبنیان، بازسازی کرده و آن را بر پایۀ یکی از نام‌های پیشین آن سرزمین‌های گسسته و اینک به هم پیوسته، «Greece (یونان)» نامیدند. پرچمی نیز برگرفته از نگاره‌های پرچم بریتانیا، اما به رنگ آبی برایش ساخته و بدین گونه هویتی امروزین به آن بخشیدند؛ تا یادآور همان چیزی باشد که در گذشته نبوده!

این از این، و اما پس این یونان ساختگی، در گذشته چه و چگونه بوده است؟ پرسشی است که در پاسخ به آن، ناچار باید سخن را از هزاره‌های بس دور بیاغازیم.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید