هنر
اجرایی درخور توجه از «اسبهای سفید» هنریک ایبسن
- هنر
- نمایش از چهارشنبه, 07 بهمن 1394 10:09
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 60، سال هشتم، اسفندماه 1388 - فروردین 1389، ص 50
قاسم پورکاشانی
نکاتی چند دربارهی نمایشنامهی اسبهای سفید (روسمر شولم) ـ نوشتهی هنریک ایبسن ـ ترجمه طلایه رویایی ـ به کارگردانی محمودرضا رحیمی (برنامه دی و بهمنماه سالن اصلی تاتر شهر.)
هنریک ایبسن (1906-1828) بعد از شکسپیر نامآشناترین نویسنده در عرصهی ادبیات تاتر جهان است. بیش از سی و پنج نمایشنامه نگاشته که تمامی آنها اجرا و اغلب با اقبال جهانی مواجه شده است. او نگارش نمایشنامهی اسبهای سفید را در سال 1885 شروع کرد و در آن هشت ماه آن را به انجام رساند.
نمایشنامه اسبهای سفید از ویژگی بنیادینی در ادبیات نمایشی کشورهای اسکاندیناوی برخوردار است و آن جدا بودن از ماجراهای خانوادگی است که در کشاکش اختلاف، خیانت و توطئه خانواده به نابودی کشیده میشود.
اینگونه نمایشنامهها در فضای ادبی سوئد، دانمارک و نروژ زیاد دیده میشود که بر محورستیز و عصیان زن صورت میگیرد و نمونههای بارز آن، «پدر»، نوشتهی استرینجبرگ و هدا گابلر اثر ایبسن است. اما در اسبهای سفید بنمایهی داستان نمایشنامه، کشیشی است که از عقاید و آداب کلیسا سر میتابد و این دگرگونی هنگامی روی میدهد که عشق «ربکا» در ضمیر او جا میگیرد. افکار کشیش، دگرگونی و تردیدهای وسوسهانگیزش در نهایت استحکام و معطوف به فضای فکری کلیسا در زمانِ حیات ایبسن ترسیم شده است.
نمایشنامه خوب، روان و با وفاداری به متن ترجمه شده و در اجرا نیز شاهد تغییر محسوسی نیستیم، از اینرو کار از اصالت ویژهای برخوردار است.
فریدون محرابی در نقش روسمر، نقش خود را خوب شناخته و از عهده فراز و فرودهای این نقشِ نفسگیر برآمده و در نشان دادنِ تردیدها و نگرانیهای کشیش، که بسیار نهانی است، از میمیک صورت استفاده بهجا و درستی میکند.
شهره سلطانی، در شخصیت ربکا با نقش خود برخوردی ساده اما با انگیزه دارد. با پیشرفت نمایش احساس و تکنیک بازیگری او اوج میگیرد. در قسمت آخر نمایش، حرکات او سنجیدگی بیشتری دارد، چندانکه میتوان گفت تاثیرگذاری او در نمایش همتای فریدونِ محرابی است.
مجید جعفری تجسم واقعی پرندل است. من دومین بار که این اجرا را دیدم محو حرکاتِ صحیح و حساب شدهی او شدم.
مشکلات نقشِ روشنک گرامی را نباید نادیده انگاشت. فقدان دیالوگ، کار بازیگر را پیچیده و مشکل میکند. زیرا بازیگر گویای احساس خویش است. اما وقتی بازیگری در قالبِ روح ظاهر میشود (مثل روشنک گرامی
در نقش بئات) نیازمندِ رعایت ریزهکاریهایی است تا حضورش برای بیننده قابل فهم شود و روشنک گرامی با اجرای حرکات کند و یکنواخت، قدمهای آهسته و کوتاه، عدم چرخش سر و اندام، به این حضور واقعیت بخشیده است.
شمسی صادقی در صحنه بیش از دیگران متوجهی فن بیان است. او لحظهای از نقش خود بیرون نشد. رفتارِ صحنهای او همآهنگ با ربکا، و شخصیتِ هلست کاملاً در او دیده میشود.
به نظر میرسد طاهر مظلومی در نقش کرول بیش از حد لزوم حرارت خرج میکند. با احساساتی تند و یکنواخت با نقش خود برخورد مینماید. آنقدر افراطی عمل میکند که موقع برملا شدنِ ارتدادِ کشیش، برانگیخته شدنش امری عادی جلوه مینماید.
نمایش اسبهای سفید از قدرت شناخته شده ایبسن برخوردار است. با روندی طبیعی، نظمی منطقی و بیآنکه لحظهها بیهوده هدر داده شوند، پیش میرود. در این کار نیز، مانند تمام نمایشنامههای کلاسیک که تکلیف بازیگر مشخص و تعیین شده است. تفاوتِ بسیار دارد. با آثار یونسکو که بدیههکاری و ابتکار در به جا افتادنِ نقش بازیگر قوام میبخشد. در کارگردانی اجرای مورد بحث، به این نکته توجه شده و اجرای کاملاً هنری و ارزنده حاصلِ همین تفکر بوده است.
دو گروه در پیشبرد نمایش سهم والایی داشتهاند: گروه چهرهپردازی و گروه لباس. طراحی چهرهها، گرچه اندکی یکنواخت است ولی با واقعیت چهره در اواخر قرن نوزدهم همسویی دارد. در این مورد، ماریا حاجیها و نازنین گودرزیان هر دو کاری هوشمندانه انجام دادهاند.
اما طراحی صحنه اشکالات بسیار دارد. در معماری منطقه جنگلزار نروژ سقف و در و دیوار و مبلمان، چوبی است. چه در زندگی واقعی نروژیها و چه در آرایش صحنهی آثار ایبسن، طراحی این اجرای اسبهای سفید، یک استثنای باورنکردنی است. میز و صندلی در اسبهای سفید، شیشهای است بهکارگیری مبلمان شیشهای در نمایشنامهای که داستان آن در اواخر قرن نوزدهم اتفاق افتاده تصنعی، و دور از ذهن و از تسلط بازیگران موقع نشستن و برخاستن میکاهد. هرچند این کار تمهیدی است برای به چشم نیامدن مبلمان برای صحنههایی که مبلمان باید از صحنه خارج شود ولی امکان خارجکردن آنها نیست.
اسبهای سفید کار گروه نیوشا، گویای اعتقاد محمودرضا رحیمی نسبت به بنیانهای تاتری است. از جزییات چشمپوشی نشده و بازیگران با آمادگی به صحنه میآیند. میزانسن دقیق و حساب شده انجام میگیرد و در دو شب که من نمایش را دیدم میزانسن یکسان اجرا شد. اسبهای سفید تاثیرگذار است و بیننده درمییابد با یک اثر قدرتمند و پرمحتوا و یک اجرای خوب روبرو است.