زیست بوم
اينجا مصر است، قلب كوير ايران
- زيست بوم
- نمایش از جمعه, 12 فروردين 1390 18:45
- بازدید: 3725
به نقل از خبرگزاری میراث فرهنگی:روستاي مصر با آسماني پرستاره و مردمي گشادهدست در 40 كيلومتري جندق و در ميانه راه دامغان به نائين و اصفهان قرار گرفته. پيشه ساكنان روستا كارگري، كشاورزي و دامداري است. اينجا گياه و جماد و انسان از آبي مي نوشند كه سرمنشاء آن به قناتي در 25 كيلومتري روستا برمي گردد.
كوير مصر
خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گردشگري ـ كوير را در روز بايد ديد. انگار در روزها مهربانتر است: آشكار و سخاوتمند. میگذارد روي رمل هايش غلت بزني و با ريگ هاي داغش يكي شوي. مي گذارد يك دل سير، خط افق را بنگري و به آنجا كه آسمان و زمين به هم مي رسند چشم بدوزي تا بيش از پيش دريابي كه براي رسيدن به پدرت آسمان بايد با مادرت زمين همراه شوي.
كوير را در روز بايد ديد؛ در شب اين كوير است كه با هزاران چشم تو را میبيند. تو را مي پايد. در تاريكي وهم آلود و رازآميز، دور و برت میچرخد و آرام آرام نزديك مي شود و در تن و جانت رسوخ میكند. گون و خار گياهان اين پهنه از خاك اند: همان ها كه دوست دارند همراه با نسيم از دياري به دياري ديگر بروند اما افسوس كه پاي در بندند. گرفتار اين خاك: خاكي كه اينچنين شكيبا و با وقار در برابر آفتاب و آسمان آغوش گشوده است.
اينجا كوير مصر است: همان جايي كه تا چند سال پيش كمتر كسي میشناختش اما رضا ميركريمي با فيلم «خيلي دور، خيلي نزديك» اين تكه از خاك را به بينندگان خود شناساند. از آن روزگار تاكنون چه بسيار كسان به اينجا آمده اند تا با ماسه ها بازي كنند و وقتي شب، نرم نرمك از راه رسيد، با گذشتن هر شهاب، چشمان خود را ببندند و در دل آرزو كنند. روستاي مصر با نخل هايي سوخته و زميني تفتيده در 40 كيلومتري جندق و در ميانه راه دامغان به نائين و اصفهان قرار گرفته. پيشه ساكنان روستا كارگري، كشاورزي و دامداري است: اگرچه سال هاست آسمان بغض خود را فروخورده و آن گونه كه بايد و شايد بر سر مردم نباريده است. اينجا گياه و جماد و انسان از آبي مي نوشند كه سرمنشاء آن به قناتي در 25 كيلومتري روستا برمي گردد.
بي آبي مشكل اصلي كويرنشينان است. آنان عمري چشم به آسمان مي دوزند تا بر خاكي ببارد كه بر آن زندگي مي كنند... آب سرآغاز زندگي است: آبي كه از ميانه روستا مي گذرد. خانه هايي از جنس خاك در دو طرف اين جوي آب ساخته شده و 40 خانوار را در خود پناه داده اند. دبستان ميثم با 20 دانش آموز تنها مدرسه روستاست كه در قلب آن جاي گرفته. بچه ها اگر بخواهند بيش از اين درس بخوانند بايد به خور و بيابانك بروند. دختران قالي میبافند: قالي هايي از تار عشق، از پود رنج و پسران خشت بر خشت مینهند تا زمين مصر را چون آسمانش بيارايند؛ پسراني كه بزرگ مي شوند و ازدواج مي كنند و دست در دست همسر خود مي گذارند و به جايي به جز مصر مي روند تا كار كنند و چرخه زندگي را بچرخانند و تو شگفت زده مي ماني چگونه مي توان رفتن از كوير را با اين همه سخاوت و گستردگي به جاي ماندن در آن برگزيد.
زني كه گرد پيري بر چهره اش نشسته و نامهرباني هاي روزگار، قامتش را خميده و صورتش را چروكيده كرده، بر آستانه دري ايستاده و تشتي از رخت بر سر نهاده است. اين اتاقك حكم رختشويخانه را دارد و اهالي ده لباسهاي چرك خود را در آن مي شويند تا آب كمتري به هدر رود. پيرزن، زاده كوير است با دلي خونين و لبي خندان از دشواري هاي زندگي در مصر مي گويد: از تن رنجور و بدن بيمارش بي آنكه پرستاري براي دردهاي بي شمارش بشناسد. در همه روستا تنها يك خانه بهداشت وجود دارد كه حتي ماه به ماه هم پزشك و پرستاري چراغ خاموشش را برنمي افروزد و گل هاي خشك باغچه اش را آبياري نمي كند.
اهالي روستا دو نفر را به خوبي مي شناسند: رضا ميركريمي كه زيبايي هاي كوير را قاب گرفت و بر پرده نقرهاي سينما تاباند و مازيار آل داوود را كه سفرهاي گسترد و اهالي روستا را به گرد آن نشاند و از مردمان ديگر خواست بيايند و مهمان خوان بیرياي كويرنشينان شوند.
مازيار آل داوود، اهل گرمه، روستاي نزديك به مصر است؛ راز و رمز معماري ايران را به خوبي مي شناسد و از دلربايي هاي آن باخبر است. اينك ساكنان كوير از دريچه اي به گردشگر و گردشگري مي نگرند كه مازيار بر آنان گشوده. در روستاي مصر از هتل و مهمانسرا خبري نيست. بيش از 10 خانواده از 40 خانوار مصر، خانه هاي خود را بازسازي كردهاند تا پذيراي كساني باشند كه به كوير مي روند تا داس مه نو را ببينند و با نواي ارغنون ساز فلك، زهره به رقص برخيزند. خانههايي که هر روز بر شمارشان افزوده میشود و تو میتواني با خيالي آسوده به مصر بروي؛ روستايي که ساکنانش، نه تنها اتاقي براي خواب و استراحت در اختيارت میگذارند که سفره بیرياي خود را به رويت میگشايند و طعم خوش غذاهاي خانگي را به تو میچشانند.