دوشنبه, 03ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی صنایع دستی زخمه برجان - سیانور و ارسنیک جان سازندگان ساز را تهدید می کند

صنایع دستی

زخمه برجان - سیانور و ارسنیک جان سازندگان ساز را تهدید می کند

برگرفته از روزنامه ایران، شماره 5563 ، 1 بهمن ماه 1392، صفحه 11 (گزارش)


زهرا کشوری


سازندگان ساز با ساختن سه تار و تار از چوب «توت» زخمه به جان می زنند. زخمی که مرگ تدریجی را برای آنها رقم می زند. مرگی که با استنشاق «سیانور» و «ارسنیک» در بن کارگاه های نمور به انتظار آنها نشسته است. زخمه ای که این صنعتکاران به جان می زنند با مشکلات تنفسی شروع می شود تا سرفه های بی امان صدای هر لحظه شان باشد، البته این پایان ماجرا نیست. گشادی دریچه قلب، مشکلات گوارشی و تومورها هم رهاورد هنری است که «عبدالعلی باقری نژاد» یکی از سازندگان ساز در گفت وگو با روزنامه ایران از آن سخن به میان می آورد. «خسرو گلشنی» دیگر سازنده ساز هم یک نکته فراموش شده را به خبرنگار ما می گوید: بسیاری از سازندگان ساز از خطرات ناشی از استفاده از چوب توت خبر ندارند که بخواهند از خود مراقبت کنند. هرچند مراقبت ها در حد ماسک هایی است که به صورت می زنند و از پس گرد و غبارهای ناشی از تراش چوب توت برنمی آید. در این میان تنها کاری که از خانه موسیقی هم به گفته «زید الله طلوعی» عضو هیات مدیره خانه موسیقی برمی آید، بیمه کردن سازندگان ساز است که آنها را بیمه کرده است. گلشنی هم می پرسد بیمه های موجود درد کدام دردمند را چاره کرده اند که بتوانند بار مالی هزینه های درمانی را از روی دوش سازندگان ساز هم بردارند؟ او پیشنهاد می دهد که حداقل دولت مبلغی را برای تجهیز کارگاه ها به سازندگان ساز بدهد تا از رهگذر نصب تهویه های مناسب از حجم بیماری ها کاسته شود.
   
    ساز مرگ
     چوب توت خوش صدا ترین چوبی است که می توان از آن سازهای زخمه ای ساخت اما مرگ تدریخی را هم همراه دارد. برای همین هم برخی از سازندگان برای ساخت تار و سه تار به چوب گردو و گلابی روی می آورند هرچند هرگز همچون چوب توت خوش لحن و خوش لهجه نیست. علاوه بر اینها چوب توت ماندگار تر از بقیه چوب هاست.
    حتی خسرو گلشنی که خود کمتر از چوب توت استفاده می کند اعتقاد دارد که هیچ جایگزینی برای صدای خاص چوب توت وجود ندارد: «مناسب ترین چوب برای ساخت سازهایی چون؛ سه تار، تار و تنبور، چوب توت کویری است. چوبی که هم سیانور دارد هم ارسنیک البته چوب های دیگری مانند گردو، افرا، ماهاگانی و... نیز کاربرد دارند. من هم به علت حساسیت زا بودن چوب توت بیشتر با چوب گردو کار می کنم. هرچند که هم اکنون در بسیاری از کارگاه ها از چوب گردو هم استفاده می شود اما چوب توت از یک سو، به دلیل زنگ و صدای خاصی که در ساز ایجاد می کند طرفدار دارد و از طرف دیگر به دلیل داشتن سیانور در صمغ اش، از گزند موریانه، بیدخوردگی و آفت های مختلف در امان می ماند. در واقع تمام این عوامل باعث می شود که ساز کیفیت بهتری پیدا کند و سازندگان نیز از چوب توت استفاده بیشتری کنند.»
    سازندگانی که ممکن است از خصوصیات مثبت چوب توت خبر داشته باشند اما ندانند که در رگ های خود مرگ تدریجی را دارد که به آنها ترزیق می کند. آن طور که گلشنی می گوید: «بسیاری از سازندگان وقتی با آلرژی و مشکلات تنفسی رو به رو می شوند تازه متوجه ماجرا می شوند.» ماجرایی که عبدالعلی باقری نژاد البته اعتقاد دارد کمتر خللی در ادامه کار بسیاری از صنعتکاران این هنر بوجود می آورد. چون کسانی که ساز می تراشند دیوانه کارشان هستند. گلشنی هم بارها به همکاران و هم صنفان خود توصیه کرده که از ماسک استفاده کنند. توصیه ای که البته خیلی جدی گرفته نمی شود، چون به گفته او سیانور و ارسنیک ذره ذره وارد بدن می شود اما خودش را یک دفعه نشان می دهد. او بیش از هرچیزی روی فرهنگ سازی تاکید می کند و می گوید متاسفانه ما بسیاری از مسائل را جدی نمی گیریم و معمولاً با شوخی از آنها رد می شویم تا ناراحتی های تنفسی و آسم شروع می شود.
     آن زمان تازه به خاطر سهل انگاری تاسف می خوریم. به گفته گلشنی سازنده ها خود باید به فکر خود باشند . کارگاه را مجهز به سیستم تهویه مناسب کنند. کارگاه هایی که به گفته او بسیاری از آنها تهویه ندارند اما معمولاً یک پنکه همیشه در آنها می چرخد و گرد وخاک چوب توت بلند می شود. سم ارسنیک پیش از این به مرگ استاد یحیی در سن 51سالگی منجر شد.
     اما باقری نژاد اعتقاد دارد که قطعاً مرگ ها بیشتر از یک مورد است و بسیاری هم به بیماری های تنفسی دچار شده اند. او که خود هم زخم خورده دیوانگی است که او را هر روز به کارگاه می کشاند، می گوید همین «پولیپی» که او را اذیت می کند از سازی است که او عاشقانه آن را می سازد.
    باقری نژاد هیچ امیدی به خانه موسیقی برای حمایت از سازندگان ساز ندارد، گلشنی هم همین طور. هیچکدام از سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی وگردشگری هم هیچ انتظاری ندارند. به گفته گلشنی «درحال حاضر بسیاری از استادان «سازساز» با داشتن سن و سال بالااز مشکلات تنفسی و ریوی فراوان رنج می برند و بیمه پوشش چندانی از این بیماران نمی کند. درواقع با اینکه این افراد عمر و سلامتی خود را به خاطر حفظ و ارتقای موسیقی از دست می دهند و حتی درآمد سازندگان سازهای سنتی از بسیاری کارهای معمولی هم کمتر است؛ با این حال حمایتی از بیماران این حوزه نمی شود.» سازهایی که البته به نام کشورهای دیگر در فهرست جهانی یونسکو ثبت می شود.
    همین یک سال پیش بود که کشور آذربایجان ساز «تار» را به نام خود در فهرست یونسکو ثبت کرد و آه از نهاد همگان برآورد. چین هم برنامه های مفصلی برای ثبت «سنتور» به نام خود در این فهرست دارد تا هم سازندگان سازها احساس بی کسی کنند و هم اینکه کسی از میراثی چند هزارساله که به نام دیگران ثبت جهانی می شود حمایت نکند. گلشنی هم این نکته را یادآوری می کند و می گوید:« در حالی به موسیقی و شرایط سازندگان درکشور اهمیت داده نمی شود که کشورهای دیگر به راحتی سازهای ایرانی را در میراث جهانی به نام خود ثبت می کنند.»
   
    وظیفه خانه موسیقی
     خانه موسیقی هم آب پاکی را روی دست آنها ریخته است. به گفته «زید الله طلوعی» عضو هیات مدیره خانه موسیقی این حرفه ای است که سازنده ساز خودش انتخاب کرده و خانه موسیقی کاری نمی تواند کند. این هنرمندان می توانند با مراجعه به پزشک، خود را درمان کنند، خانه به وظایفش که شامل بیمه کردن آنها بوده عمل کرده و بیش از این توانی ندارد.
    گلشنی هم می گوید همه ما می دانیم که بیمه های موجود کارآیی آنچنانی ندارند که حتی بتوان در زمان بیماری به آنها تکیه کرد:«در نهایت هم مجبور می شوی همه هزینه را خودت پرداخت کنی.» تا باز این سوال پیش بیاید که آیا خانه موسیقی واقعاً نمی تواند بیشتر از این به سازندگان ساز کمک کند؟آیا بخش های خصوصی باید به حال خود رها شوند؟ سوای وضعیت سازندگان هیچ ابزاری برای دفاع از بخش خصوصی وجود ندارد؟ بخش خصوصی که عاشقانه و بدون اینکه خرجی برای دولت بتراشد در توسعه اقتصاد خود و کشور نقش دارد؟
     زیدالله طلوعی همچنین می گوید: «وقتی سازندگان ساز مسائل شان را با خانه موسیقی درمیان نمی گذارند سهم خانه موسیقی در حمایت از آنها چه می تواند باشد؟ خانه موسیقی این عده از هنرمندان را بیمه کرد و به وظیفه اش در حمایت از آنها عمل کرد.» باقری نژاد اما می گوید تنها برخورد آنها با کانون سازندگان در زمان رای گیری است که حق بیمه را پرداخت می کنند و هیات مدیره را انتخاب می کنند. دیگر نه هیچ برنامه ای نه هیچ گردهمایی.
    باقری نژاد از این کانون که زیر گروه خانه موسیقی هم هست دل پری دارد. به اعتقاد او این کانون هیچ قدمی برای بهبود شرایط کسانی که ساز تولید می کنند برنمی دارد.
    او اعتقاد دارد که کانون می تواند متخصصان را دعوت کند تا درباره این مشکلات صحبت کنند و راه حل هایی برای کاهش پیامدهای استفاده از چوب توت و حتی چوب گردو پیدا کنند. اما او اراده ای در کانون سازندگان ساز نمی بیند. در نهایت به همان بیمه کردن اعضا محدود می شود.
    او می گوید:« در صورتی که این کانون باید کلاس هایی را برای سازندگان بگذارد تا آنها حداقل با خواص چوب آشنا شوند و بدانند که چه بیماری هایی آنها را تهدید می کند. متخصصان و گیاه شناسان را دعوت کنند شاید راه چاره ای برای رهایی از این خطر پیدا شود. » این سوال هم وجود دارد که آیا تا به حال هیچ تحقیقی درباره خطرات شغلی سازندگان ساز انجام شده است؟ طلوعی می گوید پژوهش هایی انجام شده اما تاکنون به ارگان یا نهادی برای انجام تغییرات داده نشده تا این سوال پیش بیاید
     که چرا؟
     به گفته طلوعی « این مسائل به خانه موسیقی مربوط نمی شود. حساسیت سازندگان به چوب توت، جزو کار ذوقی خودشان است. بهر حال هر کسی حرفه ای دارد و در آن حرفه هم ممکن است با مشکلاتی مواجهه شود. وظیفه ما بیمه کردن آنها بوده که آن را انجام دادیم. حالااگر کسی از آنها به بیماری حاد تنفسی دچار شده است خوب باید به پزشک مراجعه کند.»
    در نهایت گلشنی به خانه موسیقی یک پیشنهاد می دهد و اعتقاد دارد تا حدودی می تواند جان سازندگان ساز را از خطرات دور کند.
    گلشنی می گوید بسیاری از سازندگان ساز هزینه مجهز کردن کارگاه خود را ندارند. خانه موسیقی می تواند بودجه ای را تصویب کند و در اختیار کارگاه قرار دهد تا بتوانند حداقل ها را در کارگاه های خود رعایت کنند.
    طلوعی هم در نهایت می گوید: «هرچند که همه سازندگان ساز این مشکل را ندارند اما آنها باید بتوانند مشکل خود را حل کنند. ما حتی نتوانستیم برای آقای «کامکار» که دچار سکته شد کاری انجام دهیم.» تا این سوال پیش بیاید که آیا تنها وظیفه خانه موسیقی بیمه کردن سازندگان و هنرمندان است؟ آیا اعتراف خانه موسیقی به اینکه نتوانسته است برای «کامکار» که یکی از هنرمندان مطرح و سازنده بخشی از فرهنگ معاصر کشور است کاری انجام بدهد کافی است و خانه موسیقی می تواند با این توضیح از وظایف خود شانه خالی کند؟
   
    هیچ نظارتی نیست
     مساله دیگری هم وجود دارد. سازندگان ساز، چوب خود را از کجا تهیه می کنند؟ آیا نظارت روی میزان چوب های مصرفی وجود دارد؟ آنطور که باقری نژاد می گوید هیچ نظارتی وجود ندارد. هرکس هرچقدر که می خواهد چوب برمی دارد و ساز می سازد، آن هم به روش سنتی.
    او پیشنهاد می دهد که چوب کارگاه ها سهمیه بندی شود. او همچنین اعتقاد دارد که اگر سازندگان ساز روش های سنتی را کنار بگذارند هم در مصرف چوب صرفه جویی خواهد شد و هم نتیجه کار بسیار بیشتر خواهد بود. به اعتقاد باقری نژاد حتی هزینه های کمتری هم برای ساخت یک ساز پرداخت می شود.
     اما او اعتقاد دارد که آنچه در حال حاضر در کارگاه های ساز بوقوع می پیوندد حیف و میل چوب هایی است که به راحتی هم گیر نمی آیند. مساله وقتی مهم می شود که به گفته ساز سازان باید چوب ساز کهنه باشد. کهنگی که بیش از یک قرن از آن گذشته باشد. مثلاً چوب توت وقتی عمر زیادی کرده باشد به صورت لایه نازکی ببرید و در مقابل نور قرار دهید، لایه لایه و سوراخ سوراخ مثل آنکه لانه زنبور است، مشخص است. هرچه چوب کهنه تر باشد، این آوندها، سوراخ ها یا خط ها بیشتر است.
    اولین موج صدا که از ضربه زخمه به سیم ناشی می شود، به کاسه ساز می خورد و بعد به بالامی رود. از طریق همین آوندهاست که انعکاس این صدا رساتر و زیباتر می شود. کهنگی چوب و البته پخت و پز مناسب آن، که بستگی به کار استاد دارد تا صمغ آن خوب خشک شود، تاثیر زیادی روی صدا دارد. صمغی که سیانور دارد و ارسنیک.
    از سوی دیگر وقتی نظارتی نیست ممکن است شرایط برای قطع درختان بیش از حدنیاز هم بوجود بیاید. او این مساله را بیش از هرچیزی نتیجه بی اطلاعی آنها و سنتی کار کردن صنعتکاران این هنر می داند. به گفته او اگر کانون کلاس هایی را برای این افراد برگزار می کرد بسیاری از مشکلات حل می شد. اما بی توجهی کانون و خانه موسیقی باعث شد تا سازندگان از روش های جدید ساخت دور باشند.
    به گفته باقری نژاد الان با میزان چوبی که به صورت سنتی در ساخت یک «تمبک» به کار می رود در روش جدید می توان 17 تمبک از آن ساخت. گلشنی یک نکته دیگر را هم در ساخت ساز ها یادآوری می کند. انگار هیچ استانداردی برای ساخت ساز وجود ندارد. طول سازها با هم متفاوت است. به گفته او سازندگان در ایران همه چیز را به رسم آزمون و خطا یاد می گیرند، آموزش به روزی وجود ندارد.
   
    بروند از جایی دیگر ساز بخرند
     گلشنی هم پاسخی برای این سوال ها ندارد اما یک پیشنهاد دیگر هم دارد. سازندگان و هنرمندان قید ساز خوش لحن و کشنده توت را بزنند:«کسی اصلاً از چوب توت استفاده نکند.»
    گلشنی می گوید خطر را به جان نمی خرد و از چوب گردو استفاده می کند. به هرکس هم که ساز با چوب توت می خواهد می گوید برود از جای دیگری بخرد. هرچند در نهایت به گفته خودش مجبور است کاسه تار را از چوب توت بسازد. چون اگر کاسه آن با چوب دیگر ساخته شود، ساز خوش صدایی نخواهد بود.
    باقری نژاد به هم صنفان خود توصیه می کند که همواره محیط کارگاه را از گرد و غبار پاک کنند. سیستم تهویه آن سالم باشد.
    بعد از هر روز کاری، استحمام را فراموش نکنند. او بویژه روی قرقره کردن آب و شست وشوی بینی و حلق تاکید زیادی می کند و خوردن شیر را یادآوری می کند. به گفته باقری نژاد حجامت هم یکی از روش های موثر در کاهش مشکلات جسمی سازسازان است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه