داوود هرمیداس باوند؛ غفلت ایرانیان رابه پای ارانیها مگذارید!
- ميراث معنوي
- نمایش از یکشنبه, 08 دی 1392 09:58
- بازدید: 3563
برگرفته از هنر نیوز
مریم اطیابی
استاد حقوق بینالملل و روابط بینالملل گفت: بیتوجهی مدیران فرهنگی و تلاش برای پاک کردن حافظه تاریخی ایرانیان را به پای سهم خواهی ارانیها (کشورآذربایجانی)،عربها، افغانها و ترکها نگذارید.
به گزارش هنرنیوز، هر چند این روزها تارنماها و روزنامهها با افسوس از ثبت چوگان به نام جمهوری اران (کشور آذربایجان) یاد میکنند اما نکتهای که در این بین شاید مورد غفلت قرار گرفت به کار بردن واژه «آذربایجان جنوبی» یا همان آذربایجان شرقی و غربی ایران در فیلم ارائه شده از سوی این کشور نوظهور به یونسکو بود! که البته ایران خواستار حذف این بخش از فیلم شد. با داوود هرمیداس باوند استاد حقوق بینالملل و روابط بینالملل از اعضای هیات موسس انجمن علوم سیاسی ایران، انجمن ایرانی روابط بینالملل و انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد در مورد چگونگی پیدایش این جمهوری و تلاش کشورهای منطقه برای ثبت مفاخر، فرهنگ، هنر و تاریخ ایران به گفت و گو نشستیم.
هنرنیوز :جمهوری آذربایجان از چه زمانی و با چه نامی شکل گرفته است؟
نام اصلی آذربایجان «آرّان» بوده است که بعد از انقلاب اکتبر روسیه که برخی از کشورها سعی کردند به صورت کوتاه مدت مستقل شوند، مساواتیها این عنوان (آذربایجان) را به تحریک عثمانیها گذاشتند. ترکهای عثمانی قصد داشتند با این نامگذاری نه فقط آذربایجان یعنی شمال غرب ایران که بخشهایی از آسیای میانه را نیز به دست آورده و امپراتوری جدیدی تحت عنوان «توران» برپا دارند. «محمد امین رسول زاده» که در انقلاب مشروطه نقشی کوچک داشت و از فعالان حزب دموکرات در تهران و مدیر روزنامهی ایران نو، ارگان حزب مزبور و از بنیانگذاران حزب مساوات بود نام آذربایجان را بر روی « آرّان» گذاشت. و بعدها که خود شورویها به این سه جمهوری ظاهراً مستقل شامل بلشویکها در گرجستان، داشتاکها در ارمنستان و مساواتیها در « آرّان» مسلط شدند، مساواتیها استمرار نام آذربایجان را به نفع خودشان دانستند. پس از انقلاب ۱۹۱۸ میلادی و با آمدن لنین و پایان حکومت تزارها در باکو، حزب ملی مساوات دولتی به همین نام تشکیل داد و نام آذربایجان را برای خود برگزید بنابراین قدمت این نام حتا به ۱۰۰ سال هم نمیرسد.
هنرنیوز: جمهوری آذربایجان در فیلم ارائه شده به یونسکو نه تنها چوگان را به نام خود ثبت میکند که از آذربایجان شرقی و غربی با نام « آذربایجان جنوبی» یاد میکند! چرا ما هیچ گاه در اخبار و رسانه از واژه « اران» نام اصلی آذربایجان استفاده نمیکنیم. به نظر شما چند درصد از مردم آذربایجان شرقی و غربی و حتا سایر نقاط کشور اطلاعاتی از این جمهوری استقلال یافته دارند؟
عنایت الله رضا کتابی به نام «آذربایجان و اران (آلبانیای قفقاز) » نوشته که بسیار حائز اهمیت است چرا که او به دستور کمیته مرکزی حزب توده عازم آذربایجان شده و از نزدیک در جریان امور آنجا بوده است. او به صراحت در این کتاب از عدم ارتباط اران با این سوی رود ارس یعنی آذربایجان ایران توضیح داده است. پیش از اسلام، نام این ناحیه «آلبانیا» یا «آلبانیای قفقاز» بود. پس از اسلام، رفته رفته نام «آران» جای «آلبانیا» را گرفت. تا پیش از ۱۲۹۷ خورشیدی (مه ۱۹۱۸ میلادی)، نام آذربایجان و آذری در منطقهی قفقاز، کاربرد نداشت. و همه این اتفاقات کمتر از ۱۰۰ سال رخ داده است.
البته مقوله فرهنگ باید همواره با تیزبینی و ظرافت خاصی دنبال شود این که در رسانه از واژه اران استفاده شود خوب است و شاید باید خیلی پیشتر به این فکر میبودیم نه اکنون که ممکن است حساسیت ایجاد کند. اما سخن من این است که چرا جامعه ما با تاریخ بیگانه است. ببینید طرح آذربایجان توسط آقای ابوالفضل ایلچی بیگ، حیدر علی اف حالا هم الهام حیدر اوغلو علیاف ( روسای جمهور آذربایجان) دنبال میشود. از طرفی عدهای هم در ترکیه به دنبال پان ترکیسم هستند و سعی کردند تسهیلاتی برای ترک زبانان اورارآلتاییدر دانشگاه و دبیرستان ایجاد کنند. آنها کنفرانسهای جدی در آلماتی و یا آنکارا به نام اقوام اورارآلتایی برگزار میکنند.
ما چند کنفرانس برای فرهنگ ایران زمین برگزار کردیم. فکر میکنید پیش از این ماجرا اگر در کوچه و خیابان از مردم درباره چوگان میپرسیدید چه میگفتند؟ پس از فروکش کردن تب ثبت چوگان چه میکنند؟! درست است که آریاها تک سوار بودند اما پرورش اسب در مادها معروف بوده و قومی از اقوام آریایی که یکی از تخصصهایشان پرورش اسب بوده است.بنابراین چوگان در فلات ایران مطرح است. تمام نقاشیها، مینیاتورها و حتا طرح برخی فرشها و جامها بازی چوگان است حتا پیش از آن که اسب عربی به نام خودش پدیدار شود این بازی در سرزمین ایران مطرح بوده است. پرسش من این است که حال چقدر ما درباره اسبچه خزر، اسب کرد، ترکمن و... میدانیم . بهترین اسبهای چوگان اسبهای کرد یا یاسائی ( نژاد اسب باستان ) یا اسب جاف ( نژاد اسب کرد و عرب ) مخلوط هستند نگاه کنید به اسناد، چوگان مدتهای مدیدی است از طبرستان تا مرکز ایران و در سیستان حضور داشته اما اساسًآ چوگان در بخش مرکزی ایران ریشه دارد هرچند در ارمنستان هم بازی میشده اما در هیچ کدام از این آثار نامی از چوگان آذربایجان و یا به قول دوستان چوگان قره باغ مطرح نیست. کی آذربایجان زادگاه چوگان شده من نمیدانم! بعید میدانم متخصصان و پژوهشگران حوزه چوگان نیز اصلاً چنین سخنانی را پذیرا باشند.
هنرنیوز: این نخستین بار نیست که این جمهوری تازه استقلال یافته مفاخر و تاریخ و هنر ایران را به نام خود ثبت میکند. فکر میکنید این اقدامات ناشی از چه تفکری است؟
به نظرم بیشتر از تغافل فکری و فرهنگی ما نشأت میگیرد. ما بیشتر به دنبال امت گرایی و ارزشهای مذهبی هستیم و نگاهمان به جهان عرب است در حالی که ریشههای تاریخی و فرهنگی واقعی خودمان را فراموش کردیم و به آنها بهای زیادی نمیدهیم. در اصرار به این تفکر اشتباه دیگران از فرصت استفاده کرده و تاریخ و فرهنگ ما را برای اثبات هویت خود به نام خودشان ثبت میکنند. از آنجا که مسوولان فرهنگی و سیاسی ایران نیز دورنمای اندیشه فرهنگی ندارند به این بسنده میکنند که ما از این دست آثار بسیار داریم و نباید خاطر خودمان را مکدر کنیم. بیتوجهی مدیران فرهنگی و تلاش برای پاک کردن حافظه تاریخی ایرانیان را به پای سهم خواهی ارانیها( آذربایجانیها)،عربها، افغانها و ترکها نگذارید.
اما از سویی باید به یونسکو گلایه کرد چرا که آنجا باید افراد آگاه به تاریخ و فرهنگ تاریخی حضور داشته باشند. اگر جمهوری آذربایجان پیشنهاد میکند و یونسکو میپذیرد به نظرم در وهله نخست باید ایراد را به کارشناسان یونسکو گرفت. هر کس یک ادعایی دارد اما یونسکو به عنوان یک سازمان بینالمللی باید دارای آگاهی های لازم نسبت به ریشههای تاریخی فرهنگها را داشته باشد.
مثلاً در مورد اسم خلیج فارس، اسناد مربوطه در سازمان ملل متحد حفظ شد و درحالی که در مجله نشنال جئوگرافیک عنوان خلیج فارس را به دلیل نفوذ اعراب تغییر دادند به کمک همین اسناد و با واکنش ایرانیان سراسر جهان این موضع تعدیل شد. بنابراین از آن نهاد انتظار میرود که دانش اشخاصی که در آنجا کار میکنند همراه با دورنمایی از دانشهای جهانی باشد. به نظرم رسماً باید به یونسکو اعتراض شود نه به جمهوری آذربایجان مخصوصاً به كميسيون ملي يونسكو در ايران. مگر می شود نماینده یونسکو ایران در مورد ثبت چوگان یا سایر مفاخر و آثار تاریخی و فرهنگی بی تفاوت و خنثی عمل کند؟!پس اصلاً برای چه بر این مسند نشستهاند.
هنرنیوز: روز ۲۱ مه را یونسکو « روز جهانی تنوع فرهنگی برای دیالوگ و توسعه» اعلام کرده است. تعیین چنین روزی در پیوند با نگرانی از خطرهایی است که روندهای جهانی شدن میتواند برای تنوع و تکثر فرهنگی بشریت داشته باشد. بنابراین احتمالاً یونسکو دست برقضا از کشورهای کوچکتر مثل آذربایجان برای ثبت تاریخ و فرهنگ و هنر بیشتر حمایت میکند تا ایران؟
بله البته در ادامه میخواستم به این نکته اشاره کنم که در دومین مرحله باید به کارشناسان ایرانی اعتراض کرد برای این که میخواهند در باور عمومی جا بیندازند که قره باغ چوگان دارد! در کدام کتاب آمده ما که خبر نداریم! حداقل شجاعت این را داشته باشیم و بپذیرم نتوانستهایم از داشتههای خودمان دفاع کنیم و جمهوری کوچکی که نامش را هم از بخشی از سرزمین ما به عاریه گرفته در خواب غفلت ما یکی از قدیمیترین ورزشهای ایرانی را به نام خودش ثبت میکند و ما به دنبال توجیه عمل آنها هستیم! وقتی آرم چوگان را از روی لوگوی وزارت ورزش که در دوره پهلوی دوم وجود داشت برمیداریم، وقتی در برنامههای ورزشی اصلاً نامی از چوگان نمیآوریم، وقتی کارشناسان ما به گفته خودشان در حالی که تمام کشورها پروندههای پیشنهادی خود را از ۸ ماه قبل از اجلاس به یونسکو ارسال میکنند، و با وجود اطلاع؛ کاری در این زمینه انجام نمیدهند از دیگران توقع داریم که پرونده نبرند و ثبت نکنند؟!
حتا اگر توجیه کارشناسان این باشد که مسئولان میراث فرهنگی در دوره قبلی غیر متخصص بودند و مسئولان کنونی هم تازه آمدهاند پرسش این است که شمای کارشناس که دوره قبل و بعد بودی، شمای کارشناس که مسئولیت حفاظت از آثار، مفاخر، فرهنگ را برعهده داری چرا این موضوع را به اطلاع افکار عمومی نرساندی؟ چرا شما از رسانه، از گروههای ورزشی، گروههای تاریخی و فرهنگی یاری نطلبیدی؟
این چیزی غریبی نیست که جمهوری آذربایجان چنین ادعایی کند. افغانها هم مدعیاند ایران جزیی از افغانستان بوده که از آن جدا شده است. و بعد یک تاریخی برای خودشان ساختند که افغانستان در سه دوره اشغال شده است: دوره هخامنشی، دوره ساسانی و صفوی. افغانها خودشان را وارث خراسان بزرگ، وارث اشکانیان، سامانیان، صفاریان و غزنویان میدانند. خوب هرکسی سعی میکند برای خودش آبا و اجداد درست کند اما در نهایت از سازمانهای بینالمللی انتظار میرود آگاهی و چشمانداز فکرییشان از عمق و وسعت بیشتری برخوردار باشد و چنین اقداماتی را نپذیرند. از کارشناسان یک کشور هم انتظار میرود که به دقت تحولات منطقه و کشورهای پیرامون خود را رصد کند.
هنرنیوز: ترکیه نیز که در موقعیت افغانستان یا آذربایجان قرار ندارد به دنبال ثبت مفاخر یا آداب و رسوم به نام خود است. این چه ضرورت و احساس خطری است که دیگران آن را درک میکنند اما ما به عنوان یک کشور صاحب تاریخ و تمدن آن را درک نکردهایم؟
اقوام اورآلتایی کتابت نداشتند و معمولاً به صورت تهاجمات گسترده توسط افرادی چون آتیلا، چنگیز و تیمور در جوامع متمدن به قدرت رسیدند. بنابراین برای این که این باور تاریخی را بزدایند میگویند ترکها از نژاد سومریها هستند. سومریها از نخستین کسانی بودند که خط را اختراع کردند. به عبارتی میخواهند ریشه خودشان را به جامعهای منتسب کنند که بنیانگذار تمدن بوده است. و این برای اعتلا اقوام اوراآلتایی که اقوام صحرانشین، عشیره نشین، مهاجم، غارتگر بودند و به هر سرزمینی وارد میشدند با قتلعامهای گسترده به قدرت رسیدند. برای زدودن چنین گذشتهای آنها نه تنها خودشان را از اولاد سومریها میدانند بلکه کشورهایی که در گذر زمان در آناتولی حضور داشتند مثل هیتیها، اورارتورها، و رومیها را نیز به صورت دانههای تسبیح متصل به خودشان میدانند بنابراین علمایی مثل مولانا که در حوزه تمدن ایران بودند و به قونیه مهاجرت کردند را به عنوان تجلیات تمدن و فرهنگ خودشان میدادند. همین عمل در مورد فارابی در قزاقستان یا خاقانی و نظامی در آذربایجان رخ میدهد. یک روز هم اعراب به فکر ثبت بادگیرها و دانشمندان و خلیج فارس میافتند.
آنها دقیقاً میدانند که چه هدفی از جعل تاریخ دارند اما ما با وجود اصرار بر نگاه امتی از موقعیت فرهنگی و دینی خود غافلیم. نوعی دوریگزینی از ارتباطات ایران با تاریخ و فرهنگ به ویژه با تاریخ پیش از اسلام خود و یک دید تحقیرآمیز نسبت به آن در کنار افراطیگری یا پررنگ کردن برخی برهههای زمانی فرصت را برای میدانداری دیگران باز کرده است. بنابراین آنها از این غفلتزدگی و عدم احساس خطر نهایت بهره را برده و بسیاری از آثار و شخصیتهای حوزه فرهنگی، هنری،تاریخی، فلسفی ایران را به نام خودشان ثبت میکنند. وقتی نهادهای مربوطه حیطه فعالیتشان محدود و دیدشان به موضوعات کم عمق است و از سویی فضای داخلی که باید رسالت خودش را انجام دهد به اشکال مختلف چه از لحاظ بودجه مالی و چه از نظر تجلیات خارجی و برگزاری کنفرانسهای بینالمللی و میزگرد برای کلیت فرهنگ ایرانی پیش و پس از اسلام با چالش روبهروست، چه کسانی و در چه زمان باید این موضوعات را به جهانیان مطرح عرضه، بازیابی و بازتعریف کنند؟ چند مدیر فرهنگی و سیاستگذار فرهنگی در این مملکت میشناسید که اشراف کامل به تاریخ، فرهنگ، ادب، هنر و فلسفه داشته باشند؟ چند مدیر فرهنگی و سیاستگذار فرهنگی میشناسید که تاریخ هنر و فلسفه هنر و ادب جهان و آخرین تحولات در این حوزهها را بشناسند؟ نتیجه آن که خودمان آثار تاریخی را یکی پس از دیگری تخریب میکنند، دیگران هم مفاخر ما را ضبط میکنند. ما به عنوان مثال آخرین بقایای میتراییسم را ابتدا به نام امامزاده معرفی میکنیم، بعد از یک مدتی میگوییم شجره نامه ندارند و سپس تمام آن آثار را محو میکنیم. در صورتی که تفکیکی بین زرتشتیسم، میتراییسم، زرواییسم آناهیتیسم قایل نیستند و نمیدانند آثار اینها کاملاً با هم متفاوت است! ما خودمان آثار فرهنگی ریشهدار خودمان را از سر تعصب، ناآگاهی، غفلت، جهالت، بدگمانی و عدم درک موقعیت جهانی از بین میبریم و آنچه را هم که دیگران به نام خود میبرند چون محل علاقه و توجه ما نیست اصلاٌ ارزشی برایش قائل نیستیم، در نتیجه احساس خطری هم نمیکنیم اما اگر اندکی مسوولان فرهنگی در مجلس، دولت، سفارتخانهها و ارگانهای فرهنگی دید وسیعتری داشتند و با ریزبینی بیشتری مسائل را دنبال میکردند متوجه عمق خطر ناآگاهی فرهنگی میشدند.
هنرنیوز: ما در چه موقعیتی قرار داریم و این عدم خودآگاهی تاریخی یا تلاش برای کمرنگ کردن آن چه لطماتی به دنبال دارد؟ پیشنهاد شما چیست؟
جهانی شدن «Globalization» از نظر فرهنگی سه دیدگاه را به همراه دارد. گروهی معتقدند در جهانی شدن ارزشهای فرهنگی واحد شکل میگیرد. گروه دوم معتقدند جهانی شدن رخ میدهد اما زمانی جهان میتواند بارور باشد که فرآیند فرهنگهای متنوع زنده و پویا باشد، گروه سوم جهانی شدن محلی را عنوان میکنند و یکی از پیامدهای جانبی جهانی شدن را توجه به خرده فرهنگها یعنی مساله قومیتها میدانند. اکنون دقیقاً با این دیدگاه قومیتهای خفته بیدار شدند بنابراین جهان در طلب نوعی فرهنگهای مینیاتور است که در همه کشورها مستتر است. این گروه معتقدند تنوع فرهنگی در فرآیند فرهنگ جهانی باروری و شکوفایی دارد و اگر یکسانی فرهنگی باشد جهان مثل آب راکد است.
بنابراین کشورهای آسیای مرکزی ، ترکیه، عربها، افغانها، هرکدام مستقلآً دنبال آبا و اجداد میگردند و سعی میکنند خودشان را به گونهای برخلاف واقعیت تاریخی به گونهای جلوه دهند که امروز هستند. کشورهای آسیای مرکزی گویا فراموش کردهاند تا ۱۰۰۰ سال پیش تا سرزمین مغولستان اقوام هند و ایرانی و آریایی حضور داشتند و بعد اقوام اوراآلتایی کم کم موفق شدند در قرن پنجم بعد از میلاد آنها را از این سرزمینها خارج کنند و در آن مستقر شوند. آنها اکنون سعی میکنند خود را به آن قسمتی از تاریخ متصل کنند که اصلاً درباره آنها وجود خارجی نداشته است.
بنابراین ما هم باید فضای جدید ایجاد کنیم. باید به این ستیزه جویی با فرهنگ و آثار تاریخی که پشت سدسازی، جاده سازی، عمران و آبادی و ... پنهانش کردیم، خاتمه دهیم. باید نسل جوان را نسبت به تاریخ آگاه کرد. تا زمانی که شما خودتان از چیزی آگاهی ندارید نباید توقع داشته باشید دیگران از شما حمایت کنند و به چیزی آگاهی داشته باشند. بنابراین وقتی تاریخ و فرهنگ خود را مطرح کردید جهان هم به فکر فرو میرود و در طلب تعدیل نگرش خود برمیآید. میراث فرهنگی متولی حراست و حفاظت فرهنگ مدتهاست در خواب فرو رفته و سمینار و کنفرانسی برگزار نمیکند. باید کنفرانسهای بینالمللی در حوزه فرهنگ برگزار کرد و از اندیشمندان سراسر جهان دعوت کرد. من تأکید میکنم ما خودمان خواستار چنین برخوردی هستیم. همه کشورها خواستار نمایش چهرهای پرنگ از خود در عرصه جهانی هستند و فرهنگ بهترین ابزار برای معرفی کشورها مخصوصاً کشورهای درحال توسعه است. فراموشی هویت فرهنگی فراموشی جهانی را به دنبال دارد و این یک زنگ خطر بسیار جدی است. صد سال دیگر همین ثبتها سند هویتی همین کشورهایی میشود که ما فکر میکنیم حتا نباید به اقدامات اینچنینی آنها فکر کرد. پس بهتر است هرچه سریعتر از این خواب غفلت بیدار شویم چون جهان منتظر ما نمیماند.