دیدهبان خلیج فارس
شما همان جای پا هستید، و ما همان کوه استواریم
- ديده بان خليج فارس
- نمایش از جمعه, 19 خرداد 1391 18:36
- بازدید: 6486
در تمدن و فرهنگ دیرپای ملت ایران، هیچگاه برتری نژادی جایگاهی نداشته است و اگر در برخی موارد اشارهای به تبار و پیشینهی گروهها و مردمانی شده، ناشی از بدکرداریها و ستمکاریهای ایشان بوده است.
nike air force 1 low uv | nike shox agile for men sale in america today show - CQ4227 - Buy now Jordan AIR JORDAN XXXV - 004
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 71، اردیبهشت و خرداد 1391، ص 6-7
در تمدن و فرهنگ دیرپای ملت ایران، هیچگاه برتری نژادی جایگاهی نداشته است و اگر در برخی موارد اشارهای به تبار و پیشینهی گروهها و مردمانی شده، ناشی از بدکرداریها و ستمکاریهای ایشان بوده است. (مانند آنچه در مورد اسکندر، تازیان و چنگیز و تیمور گفته و نوشته شده است.)
در برابر، آثار موجود نشان میدهد ایرانیان بیش از آنچه در گمان بگنجد، برای شأن انسانها و برابری تیرهها و ملیتها ارزش قایل بودهاند. (تنها کافی است به این شعر سعدی که «بنی آدم اعضای یک پیکرند...» و منشور کوروش که هر دو برای نشان دادن ارزش حقوق بشر و کرامت انسانها به عنوان برترین نمادها در سازمان ملل برگزیده شدهاند، اشاره کنیم)
پیشدرآمد بالا را از آن رو نگاشتیم تا روشن شود چرا ملت ایران اکنون ناگزیر است پیشینه و جایگاه راستین طوایف و مردمانی را به آنان یادآور شود تا شاید به خود آیند و پیش از آنکه کارشان به دشواری و خفت بکشد، اندازه خویش و جایگاهی را که دارند، باز شناسند.
ماجرایی که این بایستگی را موجب شد از آنجا آغاز گردید که پس از سفر رییسجمهور ایران به جزیره ابوموسی، وزیر خارجه حکومت استعمار ساختهی امارات (که اندازه قامت و ترکیب چهرهاش جایی را که باید بایستد تعیین میکند) با لحنی که فقط میتوان از تازه به دوران رسیدههای کمظرفیت انتظار داشت، به ایران در مورد جزایر سه گانه اخطار داد و چنان شاخ و شانه کشید که وزیر دفاع (جنگ) آمریکا هم جرأت آن را ندارد!
این به اصطلاح وزیر خارجه و قوم و خویشهای قبیلهای وی که بر اثر ترفندهای استعمارگران دیروز و امروز، از بز و شترچرانی به امیری رسیدند و با پول ایرانیان و فناوری اربابان غربیشان در محلی که چادرهایشان را برپا میکردند، کاخها و برجها ساختند و ثروت و مکنتی اندوختند، به خود زحمت نمیدهند از پیران قبیله و عشیره خود بپرسند تا نیم قرن پیش چه جایگاهی داشتند و چگونه میزیستند. که اگر این کار را بکنند، شاید در سخن گفتن با ملت بزرگ ایران، اندکی جانب احتیاط را رعایت کنند.
ما همه چیز را میدانیم، اما اسناد وزارت خارجه استعمار پیر (بریتانیا) نیز نشان میدهد این تازه به دوران رسیدهها و همتایان آنان در دیگر سرزمینهای جنوب خلیجفارس راهزنانی بودهاند که دریا را ناامن میکردند و همین امر موجب شد افسران انگلیسی با چند قرارداد آنان را از راهزنی دریایی بازدارند و در شنزارها سکونت دهند تا بز و شتر بچرانند و اگر هوس قتل و غارت کردند، در همان شنزارها به جان هم افتند!
اینان دو قرنی را با همین وضع سپری کردند، ضمن آنکه هرگز جرات نمیکردند خود را مستقل از حکومت ایران بدانند. اسناد و سوابق فراوانی در این مورد بارها منتشر شده که ما نیازی به تکرار آنها نمیبینیم و تنها به بازگو کردن خاطرهای بسنده میکنیم که تاکنون در جایی منتشر نشده است.
یکی از همکاران ما میگوید: دو سال پس از انقلاب، در جریان یک کار بازرگانی با فردی آشنا شدم که بعدها فهمیدم رئیس ساواک منطقه جنوب بوده است (منطقهای شامل استانهای هرمزگان و ساحلی کنونی). وی پس از انقلاب دستگیر میشود، ولی از آنجا که مرتکب هیچ کار غیرمردمی نشده بود. دادگاه انقلاب او را تبرئه و آزاد میکند.)
یکبار، وقتی برای دومین و یا شاید سومین بار ادعای امارات در مورد مالکیت بر جزایر سهگانه مطرح شد (که البته آن روزها اماراتیها این ادعا را با احتیاط و ترفند فراوان طرح میکردند) بغض این فرد ترکید و به من گفت:
کار اصلی من در آن مقام، مراقبت از امنیت شهرهای ساحلی و جزایر خلیجفارس در برابر توطئههای بیگانگان بود. در راستای همین وظیفه مجبور بودم سالی یک بار ترتیبهای لازم برای سفر ییلاقی روسای قبایل ساکن در امارات عربی متحده کنونی را بدهم. اینها از دولت ایران اجازه میگرفتند برای وقتگذرانی و شکار 15 روز تا یک ماه به خاک ایران گام نهند. آنان میآمدند و چادرهای خویش را در بیابانهای جنوب ایران (بیشتر در اطراف عسلویه) برمیافراشتند و تنها دلخوشی آنان این بود که اجازه داشتند با بازهای شکاری خود، پرنده شکار کنند. نوع زندگی، رفتارهای روزمره و خورد و خوراکشان به راستی شبیه اعراب بدوی قرون گذشته بود.
یک سال (سال 1347)، به مناسبت یک خوش خدمتی رییس قبیله اصلی امارات کنونی، از طرف در بار یک اتومبیل آخرین مدل آمریکایی به وی اهدا شد. اتومبیل را در بندرعباس به من تحویل دادند و من رانندهای را پشت فرمان آن نشاندم و خود با اتومبیل دیگری عازم محل استقرار چادرهای رییس قبیله و همراهانش شدیم. به آنجا که رسیدیم من طبق دستوراتی که داده شده بود، اتومبیل را به رییس قبیله (همان که بعدا امیر دبی شد) دادم. وی با چشمانی گشاد شده گرد اتومبیل میگشت و درون و بیرون آن را با حیرت وارسی میکرد. وقتی از این کار فارغ شد، به یکی از اطرافیان خود (که ظاهرا تنها کسی بود که رانندگی بلد بود) دستور داد سوار شود و اتومبیل را به حرکت درآورد. آن شخص پشت فرمان نشست، خودرو را روشن کرد ولی نتوانست آن را به حرکت درآورد. زیرا خودرو دنده اتوماتیک بود و آن شخص طرز کار با این نوع خودرو را نمیدانست.
رییس قبیله به من گفت وقتی نمیتوانم از این خودرو استفاده کنم، بردنش به آن سوی آب چه سود دارد؟
من ناگریز مراتب را به مرکز اعلام کردم. از آنجا به من دستور داده شد یک راننده را همراه خودرو به دوبی بفرستم تا حداکثر ظرف یک ماه طرز رانندگی را به راننده رییس قبیله بیاموزد و سپس به ایران بازگردد...
آقای به اصطلاح وزیر خارجه امارات!
44 سال پیش روزگار شما چنین بود. پیش از آن را خودتان حدس بزنید!
ما در اینجا به شما یک توصیه میکنیم: تاریخ ایران را بخوانید تا دریابید جهانگشایانی که قد و اندازهشان هزار هزار بار بلندتر از شما بود آمدند و نتوانستند بمانند، اما ملت ایران ماند، چون ققنوس از خاکستر خویش سربرآورد، بالید و بار دیگر شکوهمند و آفرینش گر شد و حتی فاتح را در فرهنگ و تمدن خود حل کرد. عکس هم که در زیر این نوشتار چاپ شده (و از خبرگزاری مهر به عاریت گرفتهایم) مربوط به همین دوران نزدیک و اندکی پیش از آن است که استعمار انگلیس ناگزیر شد از خلیجفارس بیرون برود، اما برای داشتن جای پایی در این منطقه، با استفاده از بیتدبیری رژیم گذشته ایران، شهر ـ کشور کنونی شما را بنیاد نهاد.
شما، همان جای پا هستید؛
اما ما کوه، سرفرازیم که هزاران سال است بر جای خویش استوار ایستادهایم و استوار خواهیم ایستاد.