دیدهبان خلیج فارس
جایگاه راهبردی جزیرههای سهگانه
- ديده بان خليج فارس
- نمایش از جمعه, 15 آذر 1392 11:36
- فرامرز بيگدلو
- بازدید: 5670
فرامرز بیگدلو
روز دهم اردیبهشت ماه روز «خلیج فارس» (دریای پارس) نام گرفته است. این بزرگداشت بهانهای شد تا یادداشتی را که در این چند گاه، میخواستم روی تارنما بگذارم، آماده کنم. در طول چند سال گذشته، هنگامی که بیشتر ایرانیان، از حقوق تاریخی و مالکیت مطلق ایران بر جزیرههای سه گانه سخن میراندند، عموما اهمیتی در اندازهی پاسداشت یکپارچگی سرزمینی (تمامیت ارضی) و حفظ خاک را برای آن قائل بودند. اما به واقع اهمیت این جزیرهها بیش از آن است که ما آنها را تنها بدان سبب مهم بدانیم.
موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک این جزیرهها به ویژه جزیرهی ابوموسی اهمیتی دو چندان را به بایستگی حفظ آنها افزوده است. همان گونه که در تصویر بالا آمده است (دایرههای قرمز دریای سرزمینی را نشان میدهد)، ابوموسی تقریبا در میانه عرضی خلیج فارس در دهنهی آمد و شد به تنگهی هرمز قرار گرفته است. این جزیره به همراه دریای سرزمینی خود که بخش بزرگتری از منطقه را زیر سیطره خود میبرد، از جایگاهی استثنایی در میان جزیرههای خلیج فارس برخوردار است و در واقع کلید طلایی دروازهی رفت و آمد به خلیج فارس است که به دارندهی آن کلید طلایی، توانی دوچندان میبخشد. یکی از دلایل بنیادین چیرگی تاریخی ایران در میان کشورهای منطقه (با نادیده انگاشتن حضور نیروهای فرامنطقهای) نیز همین امر بوده است. ضمن آن که نزدیکی این جزیره به مرزهای دریای سرزمینی و نیز کرانههای خاکی امارات متحده عربی جای هر گونه انعطافپذیری و واکنش سیاسی- نظامی (و در پی آن اقتصادی) را از این کشور سلب کرده است. گذشته از این برای دیگر کشورهای کرانهای خلیج فارس، از جمله عراق، کویت، عربستان سعودی، قطر و بحرین که جدا از عربستان سعودی برای دیگران این معبر تنها آبراه ارتباط با جهان بیرون قلمداد میگیرد، چنین موقعیت استراتژیک ابوموسی، برتری خاصی را به ایران بخشیده است تا در مواقع لزوم و در هنگام مذاکرات از موضعی قدر در جایگاه مذاکره کننده قرار گیرد.
این موقعیت میتواند در آینده و در صورت مساعد شدن فضا، موقعیت اقتصادی منطقه را به نفع ایران دگرگون سازد و جریان سرمایه به نفع کرانههای شمالی خلیج فارس تغییر جهت دهد، چرا که مطمئنا سرمایهگذاران حاضر نخواهند بود سرمایههای خود را در سرزمینی جای دهند که بیشترین تهدید و ریسک را متوجه آن کند. اکنون نیز بیشترین امید سرمایهگذاران خارجی حاضر در خاک امارات و بزرگترین دلگرمی آنان، به پشتیبانی نظامی- سیاسی نیروهای فرامنطقهای از آنجاست و شاید مهمترین دلیل ادعاهای پوچ شیخنشینهای امارات هم همین نکته (بیاعتباری نظامی – سیاسی) باشد.
از سوی دیگر اگر بر روی مدار عرض جغرافیایی اندکی به سوی شمال حرکت کنیم به دو جزیره تنب کوچک و بزرگ میرسیم که موقعیتی کمتر از ابوموسی ندارند. این جزایر با وجود داشتن نقشی مکمل در برابر ابوموسی خود در زاویهی دیگری برتری را به سود ایران رقم زدهاند، تنب بزرگ به دلیل نزدیکی بیشتر به تنگه هرمز موقعیت خطیرتری دارد. با این حال ضرورت وجودی آنها بیش از آنکه معطوف به مالکیت آبهای خلیج فارس و تنگهی هرمز باشد، متوجه آبهای سرزمینی و خاک ایران است. بدین سان چنانچه هر کشوری به جز ایران مالکیت این دو جزیره را داشته باشد بیشترین خطر را متوجه ایران خواهد کرد. تداخل دریای سرزمینی تنب بزرگ و کوچک با دریای سرزمینی جزیرهی قشم و خاک اصلی بیش از آنکه کاربردی برتریجویانه را معطوف به آن کند، ضرورتی پیشگیرانه و تدافعی را مینماید که از دست دادن این دو جزیره برای منافع سیاسی- نظامی و اقتصادی ایران میتواند بسیار خطرناک باشد، چرا که در آن صورت هرگونه سرمایهگذاری در قشم و بخشهایی از خاک اصلی همواره در معرض تهدید بیگانگان خواهد بود و به همین دلیل هم سرمایهگذاران خارجی (و یا حتا بخش خصوصی داخلی) عمدتا رغبتی برای آن نشان نخواهند داد. این نکته آنگاه بایستگی چندباره مییابد که بدانیم با توجه به فرض ناکارایی اقتصادی و اجرایی دولتها و روند غالب کوچک شدنشان، دولتهای آتی توان چندانی برای سرمایهگذاری نخواهند داشت و این خطر وجود خواهد داشت که آن منطقه در توسعهنیافتگی همیشگی باقی بماند. این امر از جهات گوناگون مالکیت سرزمینی و حاکمیت ملی را نیز در آن بخش با چالشهای بیشمار روبرو خواهد کرد. روند توسعه نیافتگی، گذشته از آنکه هیچگاه زمینهی مستعدی را برای «آگاهی ملی» فراهم نخواهد کرد، بلکه سبب خواهد شد مردم بومی با مقایسههای که در قیاس با کرانههای نسبتا توسعهیافته جنوبی انجام خواهند داد، گرایشهای جداییخواهانه را تقویت نمایند.
از این رو به جرات میتوان گفت کوچکترین لغزش در از دست دادن این جزیرهها، تهدیدی به غایت جدی علیه تمامیت ارضی دیگر مناطق متوجه خواهد نمود، ضمن اینکه اقتدار تاریخی ایران را هم در منطقهی خلیجفارس زایل خواهد کرد و منافع بلندمدت اقتصادی را نیز از بین خواهد برد. منافع بلندمدت نظامی- سیاسی- اقتصادی ایران در گرو تدبیر راهبردهای هوشمندانه در پاسداشت از این جزیرهها و جلوگیری از بیش از پیش مطرح شدن خواستههای پوچ شیخنشینهای مدعی است.
در این باره سخن بسیار بود که به همین اندازه بسنده میکنم. پیشنهادهایی را هم در نظر داشتم که در مجالی مناسب ارائه خواهم نمود.
این نوشتار پیشتر در ماهنامه خواندنی شماره 49، خرداد و تير 1387، صفحه 31 منتشر شده بود.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا