پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها نگاه روز کاستی بنیادین در سند ملی آموزش و پرورش کشور

نگاه روز

کاستی بنیادین در سند ملی آموزش و پرورش کشور

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 60، سال هشتم، اسفندماه 1388 - فروردین 1389، ص 15 تا 16

علی‌محمد آقاعلیخانی

با گذشت بیش از یک سده از جاری شدن نظام آموزشی سازمان‌یافته در کشورمان، مدتی است که یک کارگروه تخصصی برای نوشتن سند ملی آموزش و پرورش ایران تشکیل شده است. شنیدن این خبر مایه‌ی بسی خرسندی شد، چراکه در درازای تاریخ آموزش و پرورش نظام‌یافته، بسیاری کشورهای جهان - به ویژه آنهایی که رشدی و پیشرفتی داشته‌اند- خود را وام‌دار آموزش می‌دانند.

از دیگر سو باید دانست که آموزش زمانی می‌تواند پیشرفت را وام‌دار خود کند که جهت و سمت و سو داشته باشد و از این نگاه، فلسفه‌ی آموزشی هر کشور و ملت، بنیادی‌ترین جهت‌دهنده به جریان آموزشی آن است. به بیان دیگر، فلسفه‌ی آموزش آیینه‌ای است که کلان‌ترین سطح اهداف آموزشی کشور در آن نمایان است.

به گفته‌ای ساده تر، انسان کامل یا انسان مطلوب و یا اوج خواسته‌ی ما از آموزش و پرورش هر چه باشد، باید در فلسفه‌ی آموزشی خود آن را بیاوریم، تا از آن پس همه‌ی برنامه‌ریزی‌های آموزشی، طراحی و تدوین محتوای آموزشی و کتابهای درسی، تربیت معلم، زمان آموزش و... ، مسیر حرکت خود را با فلسفه‌ی آموش تنظیم کنند تا هم‌سویی راهبردی و معناداری در سطح کلان ایجاد شود و بتوانیم در درازمدت نتیجه‌ای بگیریم که دلخواه ماست.

با این پیش‌گفتار کوتاه، نگاهی گذرا به آن چه در سند ملی آموزش کشور آمده و به زودی با تصویب مدیران ارشد کشور، راهنمای نظام آموزشی ما خواهد بود، می‌انداریم:

این کارگروه ابتدا مشکلات چند دهه‌ی اخیر نظام آموزشی را بدین گونه دسته بندی کرده است:

 ناهماهنگی ومغایرت نسبی با مبانی اسلامی
 نادیده گرفتن  نسبی مقتضیات فرهنگی و ملی
 عدم پاسخگویی مناسب  به نیازهای مربیان وجامعه
 عدم تعامل اثر‌بخش با سایر بخش‌های فرهنگی جامعه
 ناسازواری و عدم انسجام درونی میان بخش‌های مختلف
 یک سو نگری و فقدان اعتدال و جامع‌نگری
 ناهماهنگی و ناسازگاری بین برنامه‌های اصلاحی
 ضعف ارتباط با چشم‌انداز توسعه کشور 

و با برشمردن این مشکلات، بنیادی‌ترین مسایل نظام فعلی آموزش و پرورش ایران را چنین تشخیص داده است:

 نداشتن فلسفه‌ی تربیت متناسب با جامعه اسلامی ایران
 نداشتن فلسفه‌ی تربیت رسمی وعمومی متناسب با خصوصیات اسلامی و ایرانی
 نداشتن چهارچوب نظری راهنمای عمل تربیت به طور منسجم و سازگار با دو ویژگی اسلامی و ایرانی که مورد وفاق نسبی سیاست‌گزاران، مدیران وبرنامه‌ریزان باشد 

بنابراین تشخیص، کارگروه بر آن شده که ایجاد تحول بنیادین و راهبردی در نظام  فعلی آموزش وپرورش بایسته است و برای این تحول باید کارهای زیر صورت پذیرد:

1 - تدوین مبانی نظری ( با رویکرد اسلامی وایرانی ) شامل فلسفه تربیت، فلسفه  تربیت رسمی و عمومی، رهنامه نظام تربیت رسمی و عمومی در جمهوری اسلامی ایران.
2- استخراج دلالت‌های مبانی نظری مدون برای  تعیین عناصر سند ملی تحول راهبردی در نظام تربیت رسمی وعمومی.

این کارگروه در ادامه، فلسفه تربیت را چنین تعریف کرده‌اند:

مجموعه‌ای از گزاره‌های ناظر بر روش‌سازی چیستی، چرایی و چگونگی  تربیت به صورتی مدون، مدلل ومبتنی بر جهان‌ بینی اسلامی، که می تواند به مثابه « چهارچوب نظریِ راهنمای هدایت و سامان‌دهی انواع تربیت »، مسئولیت برقراری رابطه شایسته میان انواع فعالیت‌ها وبرنامه‌های گوناگون تربیتی با فرهنگ و نظام فکری و ارزشی ومقتضیات بومی وایجاد هماهنگی و انسجام بین انواع تربیت را در جامعه اسلامی ایران برعهده گیرد.

برای تدوین سند، پیش از هر کاری تمرکز و توافق بر مبانی مورد نظر بایسته است، مبانی مورد نظر این کارگروه برای آموزش و پرورش به شرح زیر است:

 مبانی هستی شناختی
 مبانی انسان شناختی
 مبانی معرفت شناختی
 مبانی ارزش شناختی
 مبانی دین شناختی  

پس از تعیین مبانی تربیت، هدف نهایی برای فلسفه‌ی تربیتی ایران رسیدن/ رساندن نوباوگان و نوجوانان و جوانان به حیات طیبه (شکل مطلوب زندگی بر اساس نظام معیار) فرض شده است که این هدف قرار است به قرب الی الله (تحقق مراتب حیات طیبه در همه ابعاد) بیانجامد. و نظام معیار برای سنجش و جهت‌دهی کلیت کار نیز، مبانی و ارزش های برگرفته از دین اسلام و یا سازگار با آن تعیین گردیده است.

از نظر این کارگروه تربیت جریان زمینه‌سازِ هدایت افراد جامعه به سوی تکوین و تعالی پیوسته هویت خویش برای شکوفایی فطرت و رشد همه جانبه و متعادل استعدادهای طبیعی در مسیر قرب الهی است که طی این جریان آموزش‌گیرندگان با کسب شایستگی‌های لازم  جهت درک موقعیت خود و عمل برای بهبود مداوم آن، بر اساس انتخاب والتزام آگاهانه وآزادانه نظام معیار، آماده تحقق مراتب حیات طیبه در همه ابعاد می شوند.

ویژگی‌های این تعریف عبارتند از تکیه برمبانی اسلامی و توجه به مفاهیم اساسی قرآنی (هدایت، حیات طیبه، فطرت، رشد، ...) ، تاکید برتکوین و تعالی پیوسته هویت، لزوم آمادگی  افراد جامعه برای تحقق حیات طیبه،  توجه به مراتب و ابعاد حیات طیبه، توجه به نقش اساسی نظام معیار در تحقق حیات طیبه و... که با این تعریف چرایی تربیت عبارتست از تحقق  مراتب حیات طیبه در همه ابعاد مبتنی بر نظام معیاردینی است.
در بخش دیگر پیش نویس و در روشن سازی انواع تربیت، با توجه به ساحت‌ها وشئون زندگی آدمی به ترتیب ساحت‌های دینی و اخلاقی، زیستی و بدنی، اجتماعی و سیاسی، اقتصادی و حرفه‌ای، علمی و فن‌آوری و هنری و زیبایی شناختی بررسی و استخراج شده است بدین معنی که آموزش و پرورش قرار است در این حوزه ها انسان‌های مورد نظر را پرورش دهد و البته برای پرداختن به امر آموزش و پرورش تکیه بر اصولی را بایسته دانسته است که عبارتند از انطباق با نظام معیار دینی، اولویت تربیت دینی و اخلاقی، تدریج و تعالی مرتبتی، انعطاف‌پذیری ضمن حفظ اصول، وحدت‌گرایی ضمن پذیرش کثرت، تقدم مصالح تربیتی، یکپارچگی و انسجام، همه جانبه‌نگری واعتدال، عدالت تربیتی، آزادی، کرامت، عقلانیت، و...

و اما نقدهای بنیادینی را که بر محتوای این سند وارد است می‌توان در چند جمله بیان کرد:

1- چقدر خوب است که تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان در سطح ملی و کلان تعریف و تصور کامل‌تر و دقیق‌تری از واژه‌ی «  ملی» داشته باشند تا اگر این واژه را در پسوند هر چه گذاشتند اندکی از بار محتوایی آن را با بار محتوایی واژه‌ی « ملی» هماهنگ کنند. نگاهی هرچند گذرا به پیش نویس این سند ملی نشان از آن دارد که گویا هیچ نشانی از ملیت در آن نیست و اساسا توجه به مبانی ملی و دل‌خواسته‌ی‌های ملت در آن فراموش شده است ، این در حالی است که یکی از اهم مسایل بنیادی به تشخیص این کارگروه که در ابتدای سخن آمد « نداشتن فلسفه تربیت رسمی و عمومی متناسب با خصوصیات اسلامی و ایرانی » تشخیص داده شده است اما هر چه بیش‌تر می‌نگری از ایرانیت کم‌تر می‌یابی.

2- این سند قرار است هویت‌ساز باشد، یعنی زمینه‌ی پرورشی ویژه‌ای فراهم کند تا بر اساس آن جوانانی با هویت ایرانی تربیت شوند بنابراین باید سرشار و لبریز از مسایل ملی و علایق ملی باشد و ملیت و هویت ملی در آن موج بزند تا هر آن که قرار است برای آموزش و پرورش ما برنامه‌ریزی کند نتواند به راحتی ملیت و هویت ملی و فرهنگی غنی چند هزار ساله را کم رنگ و یا حذف کند. ناگفته پیداست که عدم توجه به مسایل و علایق ملی و میهنی و عدم پرداختن به هویت ملی به عنوان مهم‌ترین عامل در حفظ انسجام ملی، راه را بر اندیشه‌های تجزیه طلبانه‌ای که امروزه گهگاه شنیده می شود، باز می‌کند. (هنوز زخم کنده شدن بخش‌هایی از این تن واحد در دو سده‌ی اخیر التیام نیافته است.)

بی تردید کسانی که خروجی نظام تربیتی بی‌توجه به هویت ملی هستند نخواهند توانست هم‌چون جوانان برومند و غیرتمند دفاع مقدس، نزدیک به 3000 روز در برابر ارتش متجاوز عراق که به نمایندگی امپریالیسم جهانی و یاری دون‌مایگان منطقه‌ای ایستادگی کنند و سربلندی دیگری را برای ایران و ایرانی بیافرینند و در سینه‌ی تاریخ ثبت نمایند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید