پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها خبر کرامت در قرآن

خبر

کرامت در قرآن

برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره  25773، ‌شنبه 7 دی 1392

آیت الله العظمی جوادی آملی
 

1. کرامت، نحوه وجود و هستی خاصّی است که کامل‏ترین مصداق آن برای خدای سبحان ثابت است که دارای عالی‏ترین درجه وجود بوده، بلکه خود، هستی محض است و چون معنای کرامت، هم بر واجب ا‌لوجود و هم بر ممکن به نحو اشتراک معنوی، نه لفظی اطلاق می‏گردد، معلوم می‏شود که از سنخ ماهيّت نبوده و داخل هیچ مقوله ماهوی نمی‏باشد. زیرا چیزی که مخصوص واجب یا مشترک معنوی بین واجب و ممکن می‏باشد، از خصیصه ماهيّت مصون است؛ بلکه مفهوم خاصی است که از نحوه وجود انتزاع شده و بر آن حمل می‏گردد و مانند خود هستی از ماهيّت منزّه است؛ گرچه در بعضی از مراحل متوسط یا نازل آن، ماهيّت او را همراهی می‏کند و با او ترکیب خواهد شد؛ همانند مفهوم علم که ذاتاً نحوه خاص هستی است و از ماهيّت مبرّاست؛ گرچه در مراحل کیف نفسانی و مانند آن با ماهيّت آمیخته است.

کلمه کریم و مشتقّات دیگر باب کرامت در زبان قرآن و عترت به نحو اشتراک معنوی، نه لفظی بر خداوند سبحان اطلاق شده است؛ مانند:«...فإنَّ ربّی غنی کریمٌ»1، «یا أيُّها الإنسان ما غرَّک بربِّک الکریم»2، «إقرء و ربُّک الأکرم»3، «تبارک اسمُ ربِّک ذی الجلال و الإکرام» 4 و مانند: «یا من لهُ أکرم الأسماء... و أکرم من عفی... و أکرم الأکرمین»5، «یا من لا يَفِدُ الوافدون علی اکرم منه»6، «یا اکرم من اعتذر إلیه المُسیئون»7.

2. کرامت مانند ولایت، غنا، شهادت و... وصف نفسی است که لازمه آن افاضه به دیگران است و معادل سخا، جود، عطا، هبه و... نمی‏باشد که وصف نسبی و ناظر به مقام اضافه به غیر است؛ مثلاً شهادت که وصف نفسی است، کرامت است نه جود؛ چنان‌که در زیارت اربعین حضرت سیدالشهدا(ع) آمده است: «أشهد أنَّه وليُّک... الفائزُ بکرامتک أکرمته بالشَّهادة»8.

نسبت کرامت با جود و هبه

گرچه اکرام و تکریم در بعضی از اقسام و درجات خود معادل جود و هبه و...می‏باشد، کما اینکه مقابل کرامت، لئامت و مقابل جود، بخل و مانند آن است و ممکن است انسان وارسته در حال تهیدستی کریم باشد، ولی جواد و وهّاب نیست؛ زیرا کرمداری که درم ندارد، بالفعل کریم است؛ گرچه بالفعل جواد و واهب و... نمی‏باشد.

اکرام و همچنین تکریم اگر به معنای کریم نمودن دیگری باشد، معادل با مطلق جود و بخشش نیست؛ مانند: «...وجَعَلنی من المکرمین»9 که در این جمله، اکرام به معنای کریم نمودن و مکرم ساختن انسان است و همچنین اگر به معنای اعطای شی‏ء کریم و گرامی و پربها باشد، چنان‌که در این دعا آمده: «اللّهمَّ... إنَّک تفید الکریمة و تعطی الجسیمة»10، معادل با بخشش مطلق نیست؛ گرچه اصل جود به نحو اطلاق شامل همه این مصادیق می‏شود.

در تبیین فرق بین وصف نفسی و وصف نسبی می‏توان فقاهت و مرجعیت را به عنوان نمونه ذکر کرد که اوّلی وصف نفسی و دومی وصف نسبی است و همچنین اجتهاد و افتاء یا اجتهاد و رهبری شاهد تفاوت می‏باشد.

3. کرامت همان‌طور که از شئون عقل عملی است، مانند جود و سخا و هبه، همچنین از شئون عقل نظری نیز به شمار می‌ آید؛ مانند معرفت و درایت و شهود و مانند آن. گرچه ممکن است از لحاظ مصداق، بین شئون این دو نیروی عقلی تلازم و احیاناً زمینه اشتباه فراهم گردد، لیکن هنگام تحلیل نهایی روشن خواهد شد که فصل مميّز هر یک، دیگری را جدا می‏کند. مثلاً صفت ممتاز نبوّت از مصادیق بارز کرامت است و انسانی که به مقام نبوّت نائل آمد، کرامت خاصی نصیب وی شد و خداوندی که وی را به نبوّت رساند، نسبت به او اکرام نمود؛ همان‌طور که حضرت حسین(ع) چنین فرمود: «اللّهمَّ إنّی أحمدک علی أن أکرمتنا بالنُّبوة و علَّمتنا القرآن و فقَّهتنا فی الدّین»11، ونبوّت، هم کمال علمی را به همراه دارد و هم کمال عملی مانند جود را، لیکن با این حال، نبوّت را سخا و جود و مانند آن به شمار نمی آ‌ورند. چون کرامت شامل شئون عقل نظری همانند علم به معارف الهی می‏شود، لذا در ادعیه و زیارات چنین آمده است: «اللّهم... و أکرمنی فیه بإحضار المسائل... »12، «...فأسْألُ الله الَّذی أکرمنی بمعرفتکم و معرفة أولیائکم... »13.

4. کرامت همانند اعجاز، وصف نفسانی اولیای الهی است که انسان سالک در پرتو آن، توان خرق عادت را دارد؛ همانند: «أنا اتیک به قبل أن یرتدَّ إلیک طرفک»14، «کلَّما دخل علیها زکريّا المحراب وجد عندها رزقاً»15.

از این نوع خرق عادت در صورتی که برای غیرپیامبر باشد، اصطلاحاً به کرامت یاد می‏شود و فرق آن با اعجاز آن است که معجزه همراه با دعوی نبوّت و تحدّی برای آن است، ولی کرامت مقرون با دعوی نبوّت نیست. در این‌گونه موارد، گرچه سخن از اطلاق لفظ یا استعمال مفهوم کرامت نیست، زیرا اصطلاح خاصی است که بین صاحب‏نظران معارف دائر است، لیکن بر این قدرت خرق عادت، عنوان جود و سخا و نظائر آن اطلاق نمی‏شود؛ بلکه عنوان کرامت اطلاق می‏شود و تفاوت اصطلاحها و امتیاز مصداقها هیچ‌کدام مایه اشتراک لفظی و تعدّد مفهومی نخواهد

بود.

5. کرامت همان‌طور که وصف ممتاز شخص حقیقی است، می‏تواند صفت برجسته شخصیت حقوقی نیز قرار بگیرد که معرّف سیره علمی و عملی آن باشد؛ مثلاً وصف حکومت قرار گیرد که نظام خاص آن را تبیین نماید.

کرامت مردم درپرتو حکومت اسلامی

یعنی اگر نظام یک حکومت بر مبنای اسلام تحکیم شود و حامی نشر معارف آن و ضامن اجرای حدودش باشد، آن حکومت دارای وصف کرامت است؛ همان‌طور که در دعای افتتاح ماه مبارک رمضان آمده است: «اللّهمَّ إنّا نرغب إلیک فی دولةٍ کریمةٍ تعزُّ بها الإسلام و أهله و تذلُّ به النِّفاق و أهله و تجعلنا فیها من الدُّعاة إلی طاعتک و القادة إلی سبیلک و ترزقنا بها کرامة الدُّنیا و الآخرة»16.

اگر تار و پود حکومت، همانا معرفت صحیح و عمل صالح بود، توان آن را دارد که مکتب الهی را گرامی بدارد و اهل آن مکتب را عزیز بشمارد. همچنین زمینه خواری نفاق و اهل آن را فراهم سازد و امکان دعوت به حق و زمامداری راهیان کوی خدا را به عارفان وارسته اعطا کند و سرانجام، مایه گرامیداشت دنیا و آخرت در سایه او حاصل آید. گرچه جود و سخا هم صفت شخصیت حقوقی قرار می‏گیرند، لیکن بیش از جنبه عملی و اجرایی را نشان نمی‏دهند.

6. کرامت همانا حرّيّت خاص است؛ چنان‌که راغب در مفردات از بعضی از دانشمندان چنین نقل کرده است که کرم مانند آزادی است؛ با این امتیاز که حرّيّت گاهی در نیکیهای کوچک و زمانی در نیکیهای بزرگ گفته می‏شود؛ ولی کرم فقط در نیکیهای بزرگ به کار می‏رود؛ مانند نیکی کسی که مالی را به منظور تجهیز سپاه در راه پروردگار صرف می‌نماید.17

7. کرامت در نیایشهای مأثور از شهرت خاصی برخوردار است؛ هم از جهت خواندن خداوند به اسم شایسته کریم و اکرم و مانند آن و هم از جهت خواستن مقام کرامت و نیل به صحابت کریمان و نظائر آن، که نمونه ا‌ی از آنها ذیلاً نقل می‏شود: «حمداً نعتق به من ألیم نار الله إلی کریم جوار الله... فی دار المقامة الَّتی لا تزول و محلِّ کرامته الَّتی لا تحول»18، «و صلِّ علیهم صلاةً تزیدهم کرامةً علی کرامتهم»19، «اللّهمَّ یا من خصَّ محمَّداً و آلَهُ بالکرامة و حباهم بالرِّسالة»20، «...وکرّمنا علیک... »21، «و أنّ کرمک لا یضیق عن سؤال أحدٍ... اللّهمَّ و احملنی بکرمک علی التَّفضُّل... إنّک واسعٌ کریمٌ»22، «و أصلحنی بکرمک»23، «و أکرمنی بعافیتک»24، «و لوِّح منها لأبصارهم ما أعددت فهیا من مساکن الخلد و منازل الکرامة»25، «و شفِّع فی خطایای کرمک و عُدْ علی سيِّئاتی بعفوک»26، «و عُدْ عليَّ بعائدة رحمتک إنَّک أکرم المسؤولین»27، «فسبحانک ما أبْيَنَ کرمک فی معاملةِ من أطاعک أو عصاک»28، «و أفرشنی مهاد کرامتک و أوردنی مشارع رحمتک»29، «واجعل القرآن وسیلةً لنا إلی أشرف منازل الکرامة و سُلَّماً نعرج فیه إلی محلِّ السَّلامة»30، «وبصَّرتنا الزُّلفة لدیک و الوصول إلی کرامتک... إنَّک أکرم من رُغِبَ إلیه»31، «لتکون حجَّتک أبلغ و کرمک أکمل و إحسانک أوفی»32، «و سُقْ کرائم مواهبک إليَّ»33. در مناجات ماه شعبان که از برجسته‏ترین نیایشهای مأثور است، چنین آمده است: «إذ العفو نعتٌ لکرمک... فشکرتک بإدخالی فی کرمک... و لا انقطع رجائی من جمیل کرمک... فقد نبَّهنی الیقین إلی کرم عطفک»34.

8. کرامت همانند سائر فضائل همسان خود در هر جا ظهور کند، آن موطن را همنام خود می‏کند و مایه گرامی شدن آن می‏شود؛ مانند روز عرفه که ظرف خاص نزول رحمت و کرامت الهی است و از این جهت به کرامت ستوده شد؛ چنان‌که حضرت علی بن الحسین(ع) چنین فرمود: «اللّهمَّ هذا یوم عرفة یومٌ شرَّفته وکرَّمته وعظَّمته ونشرت فیه رحمتک»35 و مانند ماه مبارک رمضان که درباره‏ او چنین وارد شده است: «و هذا شهرٌ عظَّمته و کرَّمته و شرَّفته و فضَّلته علی الشُّهور»36؛ چنان‌که حضرت سجّاد(ع) در وداع ماه مبارک رمضان می‏فرماید: «السَّلام علیک یا أکرم مصحوبٍ من الأوقات»37.

گرچه در سراسر جهان امکان که مظاهر خداوند کریم ا‌ند، از اصل کرامت برخوردارند، ولی همّت والای عارفان شاهد، گذشته از شهود جمال همه آنها با دید معرفت، طالب دیدار کریم‏ترین آنها خواهد بود؛ چنان‌که در دعای سحر ماه مبارک چنین آمده است: «اللّهمَّ إنّی أسألک من آیاتک بأکرمها وکلُّ آیاتک کریمةٌ؛ اللّهمَّ إنّی أسألک بآیاتک کلِّها»38؛ و چون ماه مبارک رمضان ظرف نزول کرامت است، بسیاری از نیایشهای این ماه، ناظر به تحصیل کرامت یا صحابت کریمان است؛ مانند: «اللّهمَّ ارزقنی فیه... صحبة الکرام»39. کما اینکه درباره‏ ماه رجب که به نوبه خود از کرامت خاص برخوردار است، در توقیع شریف که از ناحیه مقدّسه حضرت ولی عصر رسیده است، چنین آمد: «و بارک لنا فی شهرنا هذا المرجَّب

المکرَّم»40.

 

پی نوشتها:

1. نمل، 40.

2. انفطار، 6.

3. علق، 3.

4. رحمن، 78.

5. دعای عرفه.

6و7و8. مفاتیح الجنان، مناجاة المتوسلین، مناجات شعبانیه، زیارت اربعین.

9. یس، 27.

10. صحیفه سجادیه، دعای 33.

11. دعای شب عاشورا، منقول از طبری، ج 6، ص 239 ـ 238.

12. دعای روز 28 ماه مبارک رمضان.

13. زیارت عاشورا.

14. نمل، 40.

15. آل‌عمران، 37.

16. مفاتیح الجنان، دعای افتتاح.

17. مفردات، ص 707.

18 تا 33. صحیفه سجادیه، دعای 1و3و4و5و13و20و23و27و31و32و37و41و42و45و46و47.

34. مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.

35. صحیفه سجادیه، دعای 47.

36. مفاتیح الجنان، اعمال مشترکه ماه رمضان.

37. صحیفه سجادیه، دعای 45، دعای وداع شهر رمضان.

38 تا 40. مفاتیح الجنان، دعای سحر ماه رمضان، دعای روز هشتم ماه مبارک، دعای هر روز ماه رجب.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید