گفتگو
چنانچه نیروی کار در راه آموزش خود همت ننماید از دور رقابت خارج خواهد شد
- گفتگو
- نمایش از یکشنبه, 16 بهمن 1390 06:02
- بازدید: 3706
دکتر علی بدیع زاده
دکتر علی بدیع زاده گفت: "ارتباط بین صنعت و دانشگاه امروز یک ضرورت است". با توجه به سرعت فزاینده کشورهای صنعتی، چنانچه به تحقیق و مطالعه روی نیاوریم از همین که هستیم نیز عقبتر خواهیم افتاد. زیرا پدیده تغییر در کره زمین یک اصل پذیرفته شده است. وی با اشاره به این که سازمانی میتواند دراین تغییرات موفق باشد که همواره یادگیری سازمانی را در سر لوحه فعالیتهای خود قرار دهد، تصریح کرد: وظیفه مدیران ایجاد سازمان یادگیرنده است. ارتباط با دانشگاهها، ارتباط با مراکز علمی و تحقیقاتی، تولید مجلات علمی و ارائه کارهای موفق علمی، صنعتی و تجربی یکی از این راهکارهاست. بهتراست محيط صنعتي كه در آن مشغول به فعاليت هستيم آن را با این رویکرد جدید تبدیل به دانشگاهی نمائیم که هم به صورت تجربی و هم به شیوه علمی حرکت کند.
دکتر بدیع زاده همچنین پرداختن به ارزشهای اجتماعی، ارزشهای ملی، ارزشهای سازمانی و ارزشهای مشترک جهانی را یکی دیگر از ضروریات سازمان های بزرگ برشمرد. این استاد دانشگاه در راستای بهبود شیوه های مدیریتی و راندمان گفت: مسائل و مشکلات همواره وجود دارند اما شناسایی و کشف این مشکلات و انتقال آن به مدیریت به منظور دستیابی به روشهای بهتر و رفع اشکالات موجود ضرورت دارد. به همین منظور اولویت بندی مشکلات، دریافت برنامه از مدیران برای رفع مشکلات، ارائه جدول زمانبندی به همین منظور و هزینه بندی رفع موانع را بسیار حائز اهمیت دانست.
وی با اشاره به اینکه شرکتها یا خدماتیاند و یا تولیدی، گفت سازمانها باید در قبال خدمات خود مسئولیت اجتماعی داشته باشند. توقعات مشتریان را بر آورده کنند. منظور از مشتریان کلیه ذی نفعهاست شامل سهامداران، تامین کنندگان، کارکنان و جامعه. این موارد از شروط لازم برای بقاء و سود آور نمودن سازمان است. اگر موارد فوق جزء مسئولیتهای مدیران و کارکنان شد موفقیت قطعی است. وی خطاب به مدیران گفت: مدیران باید کارکنان را روشن نمايند که در چه شرایط سازمانی، محیطی و اجتماعی کار میکنند. بعد از اینکه شرایط را برایشان کاملاً روشن نمودند، سپس در زمینه ارائه اطلاعات لازم و مورد نیازشان کوشش نمايند. وی در توصیه ای به کارگران شرکتهای تولیدی گفت: هر کارگر بهتر است خودش عملکرد خودش را اندازهگیری و اصلاح نماید. البته مدیریت نیز لازم است بستر رشد کارگر را فراهم نماید و چنانچه کارگری با مدیریت همراه نشود ابتدا اشکال در مدیریت است. ارتباط هدفمند و ثمربخش بین مدیران عالی، مدیران میانی و مدیران عملیاتی، کیفیت ارتباطات هدفمند سازمانی را شکل میدهد و چنانچه این ارتباط به شکل صحیحش روی دهد، حتی به سمت کارگران صنعتی و تولیدی نیز تسری پیدا می کند و سیستمی می تواند روشنگرانه و موفقیت آمیز عمل نماید که بتواند این مباحث را به سطح زیرین خودش تفهیم نماید. سیستم پاداش و جریمه که پس از هدف گذاری و ارزیابی عملکرد روی می دهد، یکی از شیوههای رایج است. برای مثال کمربند ایمنی را ببینیم که امروز همه رعایت میکنند. اما همین کمربند با توصیه و پیشنهاد پلیس و مراکز قانونی عمومیت پیدا نکرد. بلکه با جریمه توانست موفق شود.
ايشان در خاتمه عنوان نمودند: اگر از کارگری نتیجه مورد نظر حاصل نشود نشانه آن است که هدفگذاری به درستی اعمال نشده است اگر چه ممکن است این عدم هدف گذاری به هنگام جذب روی داده باشد! در شرایط فعلی کارگران ما باید بدانند که اگر در سازمانی کار میکنند و چنانچه کوتاهی نمایند، عذرشان خواسته خواهد شد واین بدان معناست که امنیت شغلی کاملاً به نحوه کیفیت حضور افراد بستگی دارد و این به سازمان ربطی ندارد. اینجاست که آموزش فردی معنا مییابد یک نیروی کار هوشمند، همواره باید بداند چنانچه سازمان در راه آموزش او همتی ننماید او خود در این راه تلاش کند در غیر این صورت در عرصه رقابت همواره دیگرانی خواهند بود که به دلیل آموزشهای بیشتر و کارایی بالاتر پیروز میدان رقابت گردند.