تاریخ كهن و باستان
ما هنوز بزرگ نشدهایم!
- تاريخ كهن و باستان
- نمایش از چهارشنبه, 28 ارديبهشت 1390 21:19
- مهرداد ایرانمهر
- بازدید: 4672
مهرداد ایرانمهر
در شمارۀ 244 امرداد- رویۀ 2/ ستون یادداشت، نگارنده به بررسیِ گفتههای گمانبرانگیز سخنرانِ شمارۀ 242 – رویۀ 2 پرداخته بود. اما این یکی هم، دنبالهروِ گفتههای غربیان از آب در آمده و باورمند به «کوچ دروغین آریاها!». بنابراین به شیوهای ناراست، ناراستیهای گفتار سخنران شمارۀ 242 را به پاسخ نشسته، و نه تنها آن کاستیها را نپوشانده، که خود نیز کژراهۀ دیگری را پیش روی خوانندگان نهاده بود. و اینکه سرانجام ایشان نیز بدون هیچ گونه کنکاشِ درست که همراه با بینشی ایرانی دربارۀ فرهنگ و پیشینۀ سترگ و فرازمند کشورمان باشد، همۀ داشتههای ایرانیان را وام گرفته از این و آن دانسته بودند!
و باز سوای این نکته که، آشوریها هم به مانند دیگر میانرودانیها، تبار و پیشینهای ایرانی دارند؛ یادآور میشویم، از آنجا که جدا شدن این شاخه به هنگام کوچِ «ایران به ایران»، به هنگامهای فراتر از ده هزار سال پیش بازگشته، و این زمان، اندکی از یک هفته بیشتر است(!)، بنابراین این نگارندۀ گرامی، بدون دریافت چنین زمان درازی، ناچار دست به هزار پاره انداخته تا وارونه بر آنچه که هست، ایران را وامدار میانرودان جلوه دهد. این گرامیان، گمان میکنند مرزهای فرهنگی ایران که روزگاری مرزهای سرزمینیاش نیز به شمار میآمد، همین مرزهای امروزینِ دستساختۀ انگلیس است؛ و بنابراین هر آنچه در بیرون و پیرامون مرزهای کنونیمان است را بیگانه میپندارند!! همچنین، این دوست گرامی یادش رفته بود که ما ایرانیان تا همین 150 سال پیش، یاد و نام «کوروش بزرگ» از یادهامان رفته بود؛ بنابراین اینکه آشوریها نیز تبار نخستینشان را فراموش کرده باشند، چیز شگرفی نیست.
به هر روی، گمان میکنیم که این گرامی نیز دچار همان درد کهنه، اما آشنای بخش بزرگی از باستانشناسان کشورمان است، که چنانچه برای نمونه، یک میخ در جایی از این سرزمین پیدا کنند، میگویند که، "ایرانیان با کاربرد میخ آشنا بودهاند (اگر که بزرگواری کرده و آن را پیشکش یونان و روم و آشور و ... به ما ندانند!!)". اما وای به روزگاری که در جستجوهایشان، میخی یافت نشود؛ آنگاه است که هر چه هم بُرهان بیاوری، ایشان تنها یک پاسخ میدهند، و آن هم اینکه، "چون ما میخی در اینجا نیافتهایم، پس ایرانیان میخ نداشته و با کاربردش هم آشنا نبودهاند!!".
همچنین یادآور میگردد، پاسخهای نگارندهای که از ایشان در بالا سخن گفتیم، دربارۀ سخنان سخنرانی بود که در همین چند شمارۀ پیش (242، رویۀ 2)، چنین آورده بود، "جامه و کلاهخود و بالهای نگارۀ مرد بالدار (کوروش بزرگ) در پاسارگاد، از ایلام و آشور و مصر و کجا و کجا بوده است!". و باز جدا از باور ما به ایرانی بودن تبار و پیشینۀ دیرین این سرزمینها؛ کم مانده بود این سخنران چنین بیاورد که پاپوشههای کوروش هم «کفش کتانیِ چینی!» بوده، تا به یکباره آسوده شویم که خدا را سپاس!، نیاکان ما ایرانیان به روزگار کوروش و پیش و شاید پس از آن، برهنه راه میرفتهاند!! جدا از این همه ناسپاسی، «ذوالقرنین نبودن کوروش» هم، دیگر از آن «حرفها!» بود.