سه شنبه, 13ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ دوره اسلامی ربع رشیدی

تاریخ دوره اسلامی

ربع رشیدی

برگرفته از تارنمای آذرپادگان

به جانب شرقی تبریز، در دامنه‌ی تپه‌های سرخاب (ولیان کوه)، خواجه رشیدالدین وزیر، شهر زیبای کوچکی بنیاد کرده که آن را «ربع رشیدی» نامید و بعدها به رشیدیه معروف گردید. شکوه و عظمت این بنا بپایه‌یی بوده که در آن عهد، مانند آن را جایی ندایده‌اند. و از جهت املاک و اموالی که بر آن وقف شده بود و از باب دارالشفا [بیمارستان] و بیت الکتب [کتابخانه] و مدارسی که داشت و استفاده‌هایی که مردم و به خصوص بیماران و نیازمندان از این بنگاه خیر می‌بردند، در روزگاه خود بیمانند بود.


نادر میرزا مؤلف جغرافیای مظفری گوید: ... این بنا شهری محکم و حصین بود  ... بدان سال که من به تبریز آمدم، آثاری از آن بجای بود، همه از آجر و گچ و طاق‌ها و دیوارهای بیشتر مقرنس1 و سنگ‌های یکروتراش در پایه‌ی دیوارها بکار برده بودند و همو، پی یک برج عظیم و بسیار استواری را دیده است که با سنگ و آجر و آهک خالص در کمال دقت ساخته بوده2 و مکتوباتی که از خواجه در دست است، معلوم می‌دارد که وی باغ بسیار بزرگ و با صفایی که بقول خودش «ریاض او بنزهت و صفا و رنگ و بها از جنات برین نموداری» بود در جوار ربع و پنج قریه در بیرون آن احداث کرده است که مردم آن به زراعت و فلاحت و غرس اشجار بپرازند.3 این بنای عظیم، بیست و چهار کاروانسرای رفیع و یک هزار و پانصد دکان و سی هزار خانه‌ی دلکش و حمامات [گرمابه‌ها] خوش هوا و بساتین [بوستان‌ها] با صفا وجوانیت [دکان‌ها] و طواحین [آسیاب‌ها] و کارخانه شعربافی [ابریشم بافی] و کاغذسازی و دارالضرب و رنگ‌خانه داشته است. و هم خواجه از هر شهری وثغری، مردمی بدان جا گرد آورده و محلاتی احداث کرده و کسانی را از لحاظ مراتب و مشاغلی که داشتند در محله‌یی نشانده بوده.

 


از جمله دویست تن حافظ قرآن در جوار گنبد از یمین و شمال، هرصد نفر را در کوچه‌یی و مقرر بود در دارالقرا تا چاشتگاه به تلاوت قرآن کریم مشغول باشند و به چهل تن از جوانان سبعه خوانی4 تعلیم کنند و گروهی از خوش خوانان نیز پس از آنان تا بوقت زوال، بقرائت قیام نمایند و چهار [صد] نفر از علما و فقها و محدثان، در کوچه‌ای که آن را کوچه‌ی «علما» می‌خواندند و هزار طالب علم مستعد در محله‌ی «طلبه» متوطن بودند. و هم در دارالشفا پنجاه طبیب حاذق بودند که به معالجه‌ی بیماران می‌پرداخته‌اند و هر طبیب نیز ده کس از با ذوقترین و با استعدادترین محصلان را که انتخاب می‌شد، علم پزشکی می‌آموخت و همه‌ی این صنوف را وظیفه و مستمری بفرا خور حال و مقام معین شده بود تا از سر رفاهیت خاطر به افاده و استفاده پردازند. کحالان [چشم پزشکان] و جراحان و مجبران [شکسته‌بندان] دارالشفا نیز در محله ای به قرب رشیدآباد سکونت داشتند که آنرا «‌معالجه معالجان» می‌نامیدند و دیگر اهل صنایع و حرفت را که از کشورها آورده بود، هم چنان هر دسته در کوچه‌یی اقامت داشتند. این وزیر یعنی فضل‌الله ابن‌عمادالدوله ابوالخیر مشهور بخواجه رشیدالدین طبیب همدانی (718 – 645 ق. [697- 626 خ]) ‌از وزرای عالی‌قدر ایلخانان است و سه پادشاه غازان، الجایتو، ابوسعید را خدمت کرده است.
بیستم رجب سال 697 ق [21 اردیبهشت 677 خ] وزارت محمود غازان یافت. وی را نزد محمود منزلتی عالی بود. چندی بعد به روزگار ابوسعید بسعایتی که از اوشد در 18 جمادی‌الاولی سنه 718 ق [14 امرداد 697 خ]،  به امرسلطان کشته شد.


بعد از این واقعه رشیدآباد را رونقی نماند و اموال آن به یغما رفت و املاکی که بر آن وقف بود، جملگی به ضبط دیوان درآمد [مصادره شد] و آن ابواب خیرات بسته شد. لیکن پس از چندی که غیاث‌الدین امیر محمد پسر خواجه متقلد وزارت گردید. «‌بر آن عمارت بسیار افزود» و آن عظمت و شکوه برباد رفته را دوباره سامان داد.5

 
یادداشت‌ها:

1-             مراد عمارت بلند و بنای عالی مدور و بمعنی منقش (آنندراج) سقف مقرنس: عمل علی هیئه‌السلم.

2-             ص 142 و 143.

3-             صورت مکتوبی  که به خواجه جلال‌الدین نوشته و غلامی چند طلبیده ص 143

4-             سبعه ... گاهی مراد از هفت قرائت باشد (آنندراج)

5-             نزهة القلوب ص 76 مکتوبات خواجه در صاحیف 143، 144، 145، 147 تاریخ نادر میرزا چاپ کتابخانه اقبال و نیز ر.ک. تعلیقات مفصلی که در مجلد دوم سیاحتنامه شادرن آقای عباسی نوشته‌اند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه