شنبه, 03ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ تجزیه به انگیزه سالگرد 9 فروردین 1340، روز شوم تاریخ ایران روز تجزیه بحرین - اسنادی از یگانگی بحرین با ایران

تاریخ تجزیه

به انگیزه سالگرد 9 فروردین 1340، روز شوم تاریخ ایران روز تجزیه بحرین - اسنادی از یگانگی بحرین با ایران

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 80، سال دوازدهم، اسفندماه 1392 و فروردین 1393، رویه 6 تا 9

دکتر هوشنگ طالع

 


بحرین ایران را فریاد میزند

آلمان شرقی به آلمان غربی پیوست، ویتنام که دو پاره شده بود، بار دیگر یگانگی خود را بازیافت. چین گرچه در باره‌ی تایوان سکوت پیشه کرده است؛ اما می‌داند مردم آن آرزوی پیوستن دوباره به سرزمین اصلی را دارند و از این رو منتظر رسیدن زمان موعود است و...
اما بحرین... باهمه‌ی دسیسه‌هایی که برای تغییر بافت جمعیتی این گله جزیره (مجمع الجزایر)  انجام شده، هنوز اکثریت مردم «استان چهاردهم» ایرانی تبار و شیعه مذهبند. آنان از سه سال پیش برای «باز یافتن اصل خویش» خیزش را آغاز کرده‌اند تا هویت راستین خود را که آماج توطئه‌های تازه‌ای قرارگرفته است، نگهبانی کنند. از درون فریادهای حق طلبانه‌ی مردم بحرین، می‌توان ندایی شنید:

ایران، مادرم، مرا دریاب.

آنچه در زیر می‌خوانید، تنها بخشی کوچک از انبوه اسناد و حقایقی است که پیوستگی بی‌چون و چرای بحرین و اکثریت باشندگانش را به ایران و ملت ایران، به‌روشنی پیش دیدگان شما می‌گذارد.

 

نیروی دریایی انگلیس در آذر ماه 1199 (دسامبر 1820)، جزیرهٔ قشم را اشغال کرد و از این‌رو، روابط دولت ایران با کشور مزبور، سخت تیره شد.
دولت ایران، ضمن اعتراض به اشغال جزیره قشم، خواست تا ویلیام بروس که مسئول مستقیم عقیم ماندن نقشه‌ی ایران برای گسیل نیرو به بحرین بود، از کار برکنار شود. در پی این اعتراض، وی از بوشهر فراخوانده شد.

اما چندی بعد، با رضایت دولت ایران، دوباره به بوشهر بازگشت. این بار، «بروس» روش دیگری در پیش گرفت و در نتیجه، آمادگی خود را برای رسیدن به یک توافق نامه بر سر مسایل مورد اختلاف، آشکار کرد.
همزمان، در سال 1201 خ (1822م)، فتحعلی شاه، حسین علی‏میرزا فرمانفرما را به حکمرانی فارس برگزید. وی ماموریت داشت که به امور بحرین نیز سر و سامان دهد.

از این رو، به دنبال گفت‌وگوها، موافقتنامه‌ای میان زکی‏خان به نمایندگی از سوی حسین علی میرزا حکمران فارس و ویلیام بروس کارگزار سیاسی دولت انگلیس در خلیج فارس، بسته شد. در این قرارداد،  دولت مزبور، آشکارا اقرار کرد که :1

بحرین همیشه تابع فارس بوده است و به قبیله‎ی بنی‎عتوب که جزیره‎ی بحرین را در تصرف دارد و مدتی است یاغی و خود سر شده، از این به بعد از طرف ما نباید هیچ گونه‎ کمکی بشود.

این قرارداد، روز 8 شهریور ماه 1201 (30 اوت 1822) در شهر شیراز به امضای نمایندگان ایران و بریتانیا رسید. در قرارداد مزبور که از آن به بعد، از مستندات قوی ایران در مباحث حاکمیت و مالکیت بر بحرین در برابر دولت بریتانیا شمرده می‎شد، آمده بود :2

1ـ بحرینی‎ها را به موجب قرارداد 1820، از برافراشتن هر پرچمی که غیر از پرچم ایران باشد، باز دارند و انگلیس، هیچ کمکی که موجب خود مختاری و خودسری آنان گردد، در باره‎شان ننماید.
2ـ از بابت کشتی‎هایی که به منظور استرداد بحرین در وقایع 1820، از دست داده‎اند، تعویضات لازم داده شود.
3ـ دولت ایران، به نیروهای دولت انگلیس اجازه می‎دهد که فقط برای مدت 3 سال، حق توقف در جزیره‏ی قشم داشته باشد و در خلال این مدت، یک نیروی دریایی مشترک به وجود خواهد آمد... هر گاه دولت ایران، تصمیم به استرداد بحرین داشته باشد، دولت انگلیس خود را ملزم بداند که دو کشتی جنگی برای کمک و پشتیبانی نیروهای ایران، در اختیار آن دولت بگذارد...

هم‎چنین، ویلیام بروس کارگزار سیاسی دولت انگلیس در خلیج فارس، در نامه‎ای به الفینستون (Elphinstone) رییس شورای بمبئی نوشت : 3

اعاده‎ی مجدد حاکمیت بحرین به ایران، به آرامش جانب عربی خلیج فارس، بیش از هر اقدام دیگر کمک خواهد کرد و به فوریت کلیه اعمال تجاوز کارانه‎ی کوچک و اقدامات انتقامی متقابل را از بین خواهد برد.

اما انگلیسها به شیوه همیشگی خود که پایبند قرارداد با کشورهای دیگر نبودند، اعلام کردند که ویلیام بروس کارگزار این دولت در بوشهر، سرخود عمل کرده و این قرارداد مورد پذیرش نیست.
در دهه‎ی 1830 میلادی، خدیو مصر، سرزمین حجاز را تصرف کرد و به فکر دست‎اندازی بر گله جزیره‎ی بحرین بر آمد. محمدپاشا والی حجاز نماینده‎ای به بحرین گسیل داشت و از شیخ عبـدالله خواست تا از وی اطاعت کنـد. اما شیخ عبدالله در پاسخ نماینده‎ی محمد پاشا، اعلام کرد :4

این جزایر، متعلق به دولت ایران است

در سال 1248 (1211 خ/ 1832 م)، حاج زید‏‎العابدین شیروانی از بحرین دیدن کرد. وی در سیاحت نامه‎ی خود به نام بستان السیاحه می‎نویسد :5

حکومت ایران، در بحرین برقرار است

در سال 1221 خ (1842 م)، سلطان مراد میرزا حسام السلطنه، والی فارس دست به تدارک گستردهای برای گسیل نیرو به بحرین زد :6

مقامات انگلیسی  هند که تا این تاریخ، به وسایل مختلف و به بهانههایی از اعمال حاکمیت ایران بر بحرین جلوگیری کرده بودند، این بار از اقدامات خود نتیجه نگرفتند و ناچار به کشتیهای جنگی خود در خلیج فارس دستور دادند که در مقابل هرگونه حملهی ایران به بحرین، مقاومت نموده و مانع اجرای آن شدند.

برای انصراف دولت ایران از گسیل نیرو به بحرین، وزیر مختار انگلیس در تهران، به دیدن وزیر امور خارجه‎ی ایران رفت. در حالی که او « بسیار برافروخته و پریشان» به نظر می‌رسید، به وزیر امور خارجه‌ی ایران، گفته بود :7

حسام‌السلطنه [فرمانفرمای فارس]، میرزا مهدی [ منشی فرمان‎فرمای فارس] را پیش شیخ عبدالله حاکم بحرین فرستاده و او را به نوکری و رعیتی دولت ایران دعوت کرده. او هم قبول کرده و آدم از جانب شاهزاده گذارده و علم شیر و خورشید افراشته است [ وی ] دلیلهای زیاد اقامه کرد بر ثبوت حقیقت مداخله انگلیس در کار بحرین و عدم مصلحت ایران در تصرف آنجا...

وزیر امور خارجه در پاسخ به سخنان نادرست و مداخله جویانهی سفیر انگلیس در امور ایران، گفته بود :8

... اولاً ملاحظه کنیم که این خاک سابق در تصرف کدام دولت بوده است. ثانیاً موافق جغرافیا، خاک کدام دولت میتواند محسوب شود. ثالثاً در عهدنامه‌ی دولت ایران و انگلیس، هیچ ذکری در این باب شده است یا خیر؟... خامساً چگونه شده است که دولت ایران با همجواری به بحرین و تصرف مالکانه سابق در آنجا، امروز حق مداخله ندارد و دولت انگلیس حق مداخله دارد...

صدراعظم ایران میرزا آقاسی، یادداشتی به سفارت انگلیس در تهران فرستاد که دربردارنده‌ی دلایل مشروحتری درباره‌ی حاکمیت ایران بر بحرین بود. در این یادداشت، دولت ایران با برشمردن شواهدی از حاکمیت ایران بر بحرین در دوران صفویان، نادرشاه و زندیه و استناد به کتاب‌های تاریخ نگاران و جغرافیدانان از جمله « شاردن»، سکه‌ای نیز ارائه داده بود که در سال 1106 خ (1817 م)، در بحرین به نام فتحعلی شاه، ضرب شده بود.

مقاصد سلطه‌جویانه‌ی امام مسقط، تحریکات وهابی‌ها و فشار مقام‌های انگلیسی، شیخ بحرین را متوجه دربار تهران کرد. دولت ایران با آگاهی از این مسایل، میرزا مهدی خان را در پایان سال 1238 خ (آغاز سال 1860 م) با خلعت و فرمان، روانه‌ی منامه کرد :9

شیخ نیز با استنطهار از پشتیبانی شاه، نسبت به خود و خاندانش و مردم بحرین، پـرچم ایران را برفراز محل اقامت خود برافراشت و با ارسال دو نامه در 9 و 12 آوریل [ 1860 / 20 و 23 فروردین 1238 ]، به شاه ایران و شاهزاده فرمانروای فارس، با صراحتی غیرقابل انکار، به بیان اتکا و وابستگی خود و بحرین به ایران مبادرت کرد.

شیخ عتوبی در این نامه‌ها، خود را نوکر پادشاه عالیجاه خواند و مراتب وفاداری و اطاعت همیشگی خود را به خاک پای شاهانه ابراز داشت و ضمن امتنان از عنایت پادشاه در حق خود و برادرش شیخ علی نوشت: اظهر من الشمس است که از قدیم‌ترین ایام، بحرین از توابع و ملحقات شاهنشاه عالی جاه بوده و شیوخ و مردم آن، همیشه تحت حمایت شاهنشاه عالی جاه قرار داشته‌اند.

در مورد قصور در چند سال قبل، شیخ محمد آن را ناشی از عدم عنایت پادشاه به این سرزمین و تاکید کرد، اکنون که لطف شاهانه، شامل حال ما شده [ و ] میرزا مهدی خان برای رسیدگی به اوضاع و احوال ما مامور گردیده، من و برادرم شیخ علی و تمام خانواده آلخلیفه و مردم بحرین، اتباع و نوکران کشور بلند مرتبه هستند و حاضرند وفاداری خود را اثبات کنند.

شیخ محمد، به موجب همین نامه و سندی جداگانه، تعهد کرد که هر ساله، مالیات مقرر را به خزانه بپردازد و در ضمن یادآور شد که :10

پرچم شیر و خورشید که مظهر ایران است، بر بام خانه برافراشته شده است.

همچنین شیخ محمد در نامه‌ای که روز 20 فروردین 1239 (9 آوریل 1860) به شاهزاده حسام‌السلطنه والی فارس نوشت، به روشنی اعلام داشت :45

از قِبلِ پادشاه ایران، حکمرانی بحرین به وی تفویض شده است و بحرین همیشه جزء لاینفک ایران بوده است.

در بهار سال 1860 میلادی (1239 خورشیدی)، ناوگان بریتانیا در لنگر‎گاه جزیره‎ بحرین لنگر انداختند و به شیخ محمد‎بن خلیفه که از سوی دولت ایران در آن جا حکومت می‎کرد، پیشنهاد کردند که اگر پرچم بریتانیا را برافرازد، دولت مزبور وی را حاکم بحرین خواهند شناخت. اما شیخ محمد‎بن خلیفه در پاسخ اعلام کرد :12

از بابت افراشتن بیرق، آن چه نزد ما محقق است، آن است که افراشتن پرده‏‎ی علم دولت علیه [ ایران] کفایت می‎کند، از افراشتن جمیع بیرق‎ها.

هم‌چنین، فرمانده ناوگان بریتانیا (کاپیتان جونز) از شیخ محمدبن خلیفه خواسته بود که بر عرشه‎ی ناو فرماندهی به دیدن وی برود. اما شیخ محمد در همان نامه، وی را آگاه ساخته بود :13

و اما دیدن کردن در جهاز دودی [ کشتی بخاری]، تا این وقت استخباری از جانب اولیای دولت علیه نشد. پس استخبار می‎شود. هر گاه اذن دادند اولیای دولت علیه، به دیدن کردن در جهاز، لابد دیدن می‎کنم، چنان که امر شود. ولیکن مامورم از جانب اولیای دولت علیه بر آن که دیدن شما را در خشکی. هر گاه فرود آیی در بحرین، دیدن می‎کنم قبل از آن که خبر دهند مرا...

هم‎چنین، محمد‎بن خلیفه شیخ بحرین، هر ساله مبلغ پنج‎ هزار تومان، در دو قسط، به عنوان مالیات به خزانه‎ی دولت ایران می‎پرداخت.

شیخ بحرین در تاریخ 17 شعبان 1276 (20 اسفند 1238 / 10 مارس 1860 ) نامه‌ای به میرزا سعید خان موتمنالملک وزیر امور خارجه و همزمان، نامه‌ی دیگری به سلطان مراد میرزا حسام‎السلطنه والی فارس نوشت و در آنها :14

ضمن اظهار اطاعت از دولت ایران و تصریح به این که خود را تبعه‌ی ایران می‌داند، تقاضای کمک و رسیدگی به امور بحرین را نمود.

دو سال بعد یعنی در 8 شعبان 1278 [19 بهمن 1240  / 8 فوریه 1262 ] مکتوبی به امضای علی بن ابراهیم مریخی پیشکار شیخ، به میرزا مهدی منشی مدیر مهام وزارت خارجه یعنی کارگذار ایران در بندر بوشهر نوشته شد که از جانب شیخ محمد، اظهار اطاعت و وفاداری نسبت به شاه ایران شده بود.

نخستین کوشش ایران در سده‌ی بیستم میلادی برای اعمال حاکمیت ایران بر بحرین، سفر یکی از ماموران بلژیکی گمرک ایران به این جزیره بود. روز 8 شهریـور 1280 (31 اوت 1901)، این مامور به بحرین سفر کرد و از طرف دولت ایران، با شیخ بحرین برای ایجاد گمرک‌خانه، به گفت و گو پرداخت.15 این کار دولت ایران، با واکنش شدید دولت انگلیس روبرو شد.

لرد لانزدان وزیر امور خارجه‌ی دولت انگلیس، برای منصرف کردن ایران از اعمال حاکمیت بر بحرین و نیز هشدار به دیگر دولتهای اروپایی به منظور عدم مداخله در امور خلیج فارس و نیز عدم گفت و گو با دولت ایران برای رخنه در امور این دریا، در سال 1903 م (1282 خ)، اعلام کرد :16

ما بایستی خاطرنشان سازیم که چنان چه هر دولتی در خلیج فارس درصدد تاسیس و استقرار ایستگاه دریایی برآید، تهدید شدیدی به منافع ما تلقی خواهد شد و ما با همه‌ی نیرویی که در اختیار داریم، با آن رویارویی خواهیم کرد.

در سالهای 85 -  1284 خ (6- 1905 م)، دولت ایران با استناد به قراردادهای 1808، 1814 و 1857 با دولت انگلستان، خواستار احقاق حقوق خود بر بحرین شد. اما وزیر مختار دولت انگلیس در تهران، به این خواسته، جواب سربالا داد.17

در شهریور 1285 خ (سپتامبر 1906 م)، صدراعظم ایران با پیش کشیدن قرارداد ویلیام بروس (1822 م / 1201 خ)، ادعای ایران نسبت به بحرین را دوباره مطرح کرد.

علاءالسلطنه وزیر امور خارجه نیز در امرداد ماه 1286 خ (اوت 1907 م)، با استناد به همین قرارداد، یادداشتی برای دولت انگلیس فرستاد. اما در هر دو مورد، انگلیسها به بهانه‌ی این که قرارداد مزبور اعتبار قانونی ندارد، به خواسته‌ی به حق دولت ایران پاسخ منفی دادند.18

دولت ایران، در سالهای بعد 1288 و 1289 و 1292 خ (1908و1910و1913م)، یادداشتهایی در بارهی بحرین به انگلیسها داد. در این یادداشتها، به حق حاکمیت ایران بر بحرین تاکید شده بود. اما انگلیسها به این یادداشتها نیز ترتیب اثری ندادند.19

سال 1301 خورشیدی (1922 میلادی)، شاهد جنب و جوش زیادی از سوی دولت ایران درباره‎ی مساله‎ی بحرین بود. در همین سال، مردم بحرین نیز دست به اقدام‎های زیادی برای پیوستن به ایران زدند.

تلاشهای مردم بحرین برای پیوستن به ایران، سرانجام در سال 1301 خورشیدی (1922 میلادی)، به بنیانگذاری حزب نجات بحرین، انجامید. رهبری حزب نجات بحرین را شیخ عبدالوهاب زیانی که از اهالی فارس بود و مقتدرترین پیشوای مـذهبی شیعیـان بحـرین به شمـار می‎رفت، عهده دار بود. قصد برپا کنندگان این حزب، عبارت بود از :19

رفع تشتت و نفاق بین اهالی و الحاق به ایران بود

برپاکنندگان حزب نجات بحرین، معتقد به اصول عقاید حزب دموکرات ایران بودند و در ماده‎ی هفت اساس نامه‎ی حزب نجات بحرین، آمده بود : 20

قوانین حزب مقدس دومکرات ایران را در نظر گرفته و موادش را محترم می‌شماریم:

حزب نجات بحرین، دارای یک هیات مقننه بود که از جمله‎ی شرایط عضویت در آن، عبارت بود از این که :

هر عضو هیئت مقننه باید با ده دلیل روشن (در صورتی که شخص مخالفی پیدا کند) محبت خود را نسبت به ایران ثابت کند.

 [شرایط دیگر:] لااقل 2 اصل از قانون اساسی ایران را از حفظ بداند و رجحان قانون مشروطیت را بتواند ثابت کند و شرایط دیگر، دال بر ایرانی بودن و مهر میهن.

در همین سال، وزارت‎ امور خارجه، از وزارت پست و تلگراف خواست تا بهای تمبر مراسلات برای بحرین، مانند داخله محسوب شود. در همین سال، در اجرای این خواسته، وزارت پست و تلگراف روز 28 شهریور 1301 طی تلگراف شماره 218 به همه‎ی مرکز‎های پستی ابلاغ کرد : 22

قیمت تمبر برای بحرین مانند سایر نقاط ایران است.

از سوی دیگر، در سال 1301 خورشیدی (1922 م) ماموران گمرک ایران در بندر لنگه، به استناد این که اهالی بحرین ایرانی هستند، با اخذ برگه‌های انگلیسی، گذرنامه‌های ایرانی به آنها دادند. این اقدام مـورد اعتـراض انگلیسها قرار گرفت و در نتیجه دولت دستور داد که اجرای آن معوق بماند.23

روز 19 دی ماه 1301، گروهی از بزرگان بحرین، ضمن نامه‎ی مفصلی، به عنوان، « استغاثه مردم بحرین » به موتمنالملک رییس مجلس شورای ملی، نوشتند : 24

... بلکه قسمی شود تا اندازه امکان نفوذ از کف رفته دولت علیه ایران در این سامان، تحدید و به مرور ایام و همت اولیاء امور و کشش چاکران، این جزیره... به ممالک محروسه مربوط گردد...

... چنان که قانون ایران، به ما اجازه‎ی تعیین وکیل مخصوص ندهد، به ما اجازه بدهند که وکلای محترم بنادر جنوب، وکالت از بحرین را نیز داشته باشند...

در 16 اسفند 1301، نامه‎ی دیگری به امضای عده زیادی افراد سرشناس بحرین به وزارت پست و تلگراف ایران رسید. در این نامه آمده بود :25

حال که دولت ایران تصمیم گرفته است دفاتر پست جنوب ایران و خلیج فارس را خود اداره کند، بحرین نیز جزو خلیج‎فارس و از جزایر ایران است، تقاضا می‎نماییم دفتر پستی این جزیره را نیز اداره نماید...

در بیست و نهم  اسفند ماه 1301 (19 مارس 1922)، کمیسیون مشترکی از وزارت امور خارجه و وزارت فواید عامه، برای اثبات مالکیت ایران به بحرین تشکیل شد و قرار شد پی‎گیری‎های لازم در مورد بحرین به عمل آید.

در سال 1302 خ (1923 م)، شیخ حمد فرزند شیخ عیسی حاکم بحرین به بندر لنگه آمد. در بندر لنگه، یاور اصغرخان فرمانده گردان بنادر جنوب از وی به گرمی استقبال کرد. این عمل باعث ناخشنودی انگلیسها شد و برای قطع این مراوده به بهانه‌ی شورش در بحرین، یک ناو جنگی برای بازگرداندن شیخ حمد به بندر لنگه فرستادند. یاور اصغرخان از این فرصت بهره جست و به عنوان بدرقه‌ی شیخ، با وی به منامه رفت. بر اثر شنیدن آمدن یک افسر بلند پایه‌ی ایران به بحرین، نزدیک به 12 هزار نفر از اهالی، به پیشواز وی آمدند. حتا پلیس بحرین نیز در این استقبال شرکت داشت.26

مردم با فریادهای زنده باد ایران، زنده باد یاور اصغرخان، احساسات ایرانگرایانه‌ی خود را نشان میدادند. یاور اصغر خان ضمن بازدید از منامه، از مدرسه‌ی ایرانیان نیز بازدید کرد و شاگردان مدرسه، سرودخوانان از وی پیشواز کرد.

در سال 1303 خ (1924 م)، به دنبال حملات شدید مطبوعات ایران به اقدام‌های انگلیس در بحرین، مساله‌ی حضور نماینده از سوی مردم بحرین در مجلس شورای ملی، مطرح شد. ایـن امر به یکی از کمیسیونهای مجلس ارجـاع گردید. اما مساله مورد تعقیب جدی قرار نگرفت.27

 

پی‌نوشت‌ها:

1- متن فارسی و انگلیسی این قرارداد با امضای زکیخان و ویلیام بروس و بایگانی اسناد وزارت امور خارجه وجود دارد.
2 - همان
3 - بحرین از دوران هخامنشی = ر 94
4 - سرزمین بحرین از دوران باستان ـ ر 119
5 - نفت و مروارید ـ ر 66
 127.6baharin Island.p- 6   
7 - یکصد سند تاریخی - سند 31 رر 78 ـ 76
 8 ـ همان
9 - بحرین از دوران هخامنشی ـ رر 136 - 123
10 - همان ـ ر 126
11 - همان ـ ر 127
12 - تاریخ سیاسی خلیج فارس ( پیوست شماره 2 )
13 - همان ( پیوست شماره 3 )
14 - سرزمین بحرین از دوران باستان ـ ر 124
93-935.6J.G Lonmier. pp- 15   
16 - خلیج فارس در عصر استعمار ـ ر83 
..131. para/1782  Fo371/   - 17   
1907/8/15 of 197 no /1907/3/27  of 61  Tehran despatches  no  - 18   
19- سرزمین بحرین از دوران هخامنشیان ـ  ر 185
20 - نفت و مروارید - رر 101 ـ 100
21 - همان
22 - همان ـ ر 108
..134. para/17825  Fo371/   - 23   

24 - نفت و مروارید ـ ر 102
25 - همان ـ رر 107 - 106
26 - همان ـ ر 108
27- بحرین از دوران هخامنشیان ـ  ر 191

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه