زبان پژوهی
زبان فارسی گنجینه چیستی ایرانیان
- زبان پژوهي
- نمایش از جمعه, 11 دی 1388 16:38
- بابک احمدی پور
- بازدید: 3730
زبان فارسی گنجینه چیستی ایرانیان :
تعريف همگاني زبان بدور از در نظر گرفتن ساختارهاي علمي آن چنين است : « زبان ابزار ارتباط ميان يك دسته از مردم است » كه اگرچه ريشه و علت شكل گيري هر زبان همين يك جمله است اما در گذر تاريخ مانند هر آنچه توسط بشر ساخته شده ، ممكن است خويشكاري ( مسئوليت ) هاي ديگري نيز بر دوش آن سوار شود .
فرهنگ هر كشوري ، چنانچه پويا باشد ، در برابر گذشت زمان مانند رودخانه عمل مي كند . بدين گونه كه هيچ مانعي بر سر راه نمي تواند از جنبش او جلوگيري كند و چنانچه سنگ بزرگي در برابرش پايداري كند از هر ابزاري بهره مي برد تا باز جاري بودن خود را بدست آورد . پويايي فرهنگ در گرو دنباله دار بودن آن است . خود نمايي حوادث سهمگيني در مسير اين حركت موجب تغيير شكل نوع پويايي فرهنگ مي شود در حالي كه درون مايه و ماهيت آن ثابت مي ماند .
در ايران پيش از اسلام فرهنگ ايراني به گونه هاي گوناگون مسير خود را مي پيمود. هنر نقاشي و خوشنويسي ،آثار معماري و سنگ تراشي ، شعر و موسيقي و ... هر يك نمودي از فرهنگ را تشكيل مي داد . اما پس از حمله اعراب اوضاع به گونه اي ديگر شد. به دليل برخي سختگيري ها بيشتر شاخاب هاي جنبش فرهنگ ايراني بسته شد و به دليل باز بودن در نوشتار ، ايرانيان تلاش كردند همه دستاوردهاي هزاران ساله خويش را به رشته نوشتن درآوردند . چنين شد كه هر يك پرچم رشته اي را بدست گرفتند. سهروردي حكمت خسرواني و فلسفه پهلويان را به زبان نو نوشت . بيروني و نظام الملك داستان پادشاهان را نوشتند . گروهي اندرزنامه هاي كهن را به شعر روز درآوردند و فردوسي رود فرهنگ ايران را در شاهنامه خروشان كرد . و چنين شد كه دسته هاي گوناگون فرهنگي به دليل دشواري هاي زمان در يك زمينه ،به نام زبان خود را نمايان كردند و زبان فارسي جولان گاه اين رودهاي جدا از هم شد . و اين شد كه هر روز نيرومندتر و نيرومندتر گشت .
و اين زبان با نيروي هرچه تمام تر ار سد تازش يونانيان ، يورش اعراب ، حمله تركان و نفوذ اروپاييان با پويايي تمام گذشت تا به دهه هاي اخير رسيد . و ما در طول اين چند دهه با فراموش كردن تكيه گاه هاي فرهنگي خود دچار مشكل هويتي گشتيم و شروع به خود زني كرديم . كه زبان فارسي هم يكي از قربانيان اين حملات بود . زبان فارسي را كه زنده بودن و پويايي خود را بيش از هر زبان زنده ديگري، با گذر از رويدادهاي سخت تاريخي نشان داد، زبان ناپويا دانستيم . بدون در نظرگرفتم منطق اعلام كرديم كه اين زبان قدرت واژه سازي ندارد و زماني كه پروفسور حسابي با داده هاي رياضي اين نيروي شگفت انگيز را اثبات كرد در پي بهانه هاي ديگر گشتيم . بي خبر از آنكه مشكل، زبان فارسي نيست . مشكل نسل ماست كه بار فرهنگ هزاران ساله خود را بر زبان فارسي نفهميد و آنرا مانند يك فروشنده در بازار يك وسيله ارتباطي دانست تا با ياري آن بتواند جنس خود را بفروشد .
اما بايد بدانيم :
در دوره اي از تاريخ كه چيزي از فرهنگ ايران نمانده بود . بزرگاني چون فردوسي با ياري گرفتن از همين زبان بود كه ايران را دوباره زنده كردند .
ما بايد بدانيم كه اين كتاب هايي كه از گذشته به ما رسيده تنها دسته اي از واژه ها نيستند بلكه نگاره ها ، نقاشي ها ، گوشه هاي موسيقي ، گج بري ديوار ها ، پايكوبي در جشن ها و حتي نوع بافت شهر هاي نياكانمان است كه اگرچه ستم تاريخ و يورش دشمنان اثري از آنها برجاي نگذاشته ، اما اين واژگان به ياري زبان فارسي توانايي آنرا دارند كه به زيبايي هرچه تمام تر آنها را به تصوير كشند .
و من بيگمانم كه چنانچه امروز اهميت زبان فارسي را بدانيم و خويشكاري ( مسئوليت ) بر دوش آنرا درك كنيم مي توانيم دوباره هويت راستين خود را بيابيم .
براي اين كار نقش فرهنگستان زبان فارسي بسيار برجسته است . زيرا با ورود واژگان جديد و گذر زمان وظيفه ي پويا نگه داشتن زبان را برعهده دارد . هرچند فرهنگستان ممكن است در دوره اي ضعيف عمل كند و يا به دليل آلوده شدن به مسائل سياسي ، محبوبيت خود را در ميان مردم از دست بدهد، اما بر ماست كه تا آنجا كه شدني است از واژگان پيشنهادي آن سازمان بهره ببريم تا كمينه ، بتوانيم ذره اي هم شده به اين رود خروشان ياري كنيم تا سنگ هاي در برابرش را در خود حل كند و به پيشروي اش ادامه دهد .
بابک احمدی پور