شنبه, 03ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی داستان ایرانی قصه‌های مثنوی - یال و دُم

داستان ایرانی

قصه‌های مثنوی - یال و دُم

برگرفته از روزنامه اطلاعات

محمد صلواتی

این حکایت بشنو از صاحب بیان
در طریق و عادت برخی کسان

بر تن و دست و کتفها بی گزند
از سر سوزن کبودی ها زنند

 

ای عزیز ، بشنو داستانی از برخی مردمان که بر شــانه و کتــف خود تصــویری کبود( خالکوبی ) می کنند تا نشان دهند که قوی هستند و یا پهلوان شهر و روستا .

یکی از همین کسان که مردی ترسو و تنبل بود تصمیم گرفت تصویر یک شیر قوی پنجه را بر پشت نقش بزند .

ابتدا جست و جو کرد تا بهترین کبودی زن (خالکوب یا تاتو کار ) در شهر کیست . آنگاه آوازه سرداد که امروز تصویر شیر قوی پنجه بر پشت خود نقش می زنم .

مرد به نزد کبودی زن رسید و او پرسید و جواب شنید :

گفت چه صورت زنم ای پهلوان

گفت برزن صورت شیر ژیان

گفت برکجا وکدام موضع زنم

گفت بر شانه ها زن آن رقم

کبودی زن سوزن را برداشت و تن پهلوان را سوزن زد ، هنوز خون از بدنِ پهلوان بیرون نیامده بود که ناله سر داد آخ و واخ :

چون که سوزن فرو بردن گرفت

درد آن در شانه ها مَسکن گرفت

پهلوان در ناله آمد که ای سنی

تو مرا کشتی چه صورت می زنی ؟

- مرد کبودی زن گفت : از دُم ِشیر شروع کرده ام .

-پهلوان گفت ، شیر من دم نمی خواهد به عضوی دیگر پرداز .

اماباز کبودی زن وقتی سوزن گرفت و زد ، همین آشوب برپا شد . پهلوان که ضعیف شده بود :

بانک کرد این اندام است از او

گفت این گوش است ای مردِ نکو

گفت تا گوشش نباشد ای حکیم...

گوش را بگذر و کوته کن گلیم

مرد خالکوب ،گوش را رها کرد ، سراغ شکم رفت ، باز داد و فریاد از پهلوان برخاست.

... و این چنین ادامه یافت تا فریاد استاد کبودی زن بلند شد و گفت :

شیر بی دم و سر و اشکم که دید
اینچنین شیری خدا خود نا آفرید

و بعد مولانا پند می دهد که تحمل نیش سوزن را داشته باش تا به مقصود رسی :

ای برادر صبر کن بر درد نیش
تا رهی از نیش نفس گبر خویش

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید