شنبه, 03ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی شعر حماسه خرمشهر - توران شهریاری (بهرامی)

شعر

حماسه خرمشهر - توران شهریاری (بهرامی)

خرّما، ای شهر خرمشهر، شهر قهرمان

ساحل اروندرود و سایه خرمابُنان

شهر شور و حال جانبازان به جنگ اهرمن

آن همه از جان گذشتن‌ها نگنجد در بیان

گاه شعر و گفته‌ها را نیست یارای سخن

در بیان جانفشانی‌ها فروماند زبان

در چنان حالی به گوش جان و دل باید شنید

زانکه گوش سر بود بی‌گفته اینجا ناتوان

از کف دشمن رها بخشیدنت آسان نبود

مام میهن بس شهید و کشته داد از بهر آن

خون پاک لاله‌گون عاشقان بر خاک ریخت

تا تو خرمشهر ایران‌فر بمانی جاودان

وارث فرّ ز خاطر رفتة عیلام و شوش

نور چشم آن دو مام دیرسالِ مهربان

گرچه خرمشهر، خونین شد به دست اهرمن

گرچه شد از جور دشمن دیدگانش خون‌فشان،

با همه خونین‌دلی فریاد پیروزی بوَد

بهر تحسینش سپهر پیر بگشاید دهان

گوید: ای فرزند ایران، گرچه رنجوری هنور

دردهایت چاره گردد با پزشک کاردان

تا که هر ویرانه از نو باز آبادان شود

همتی باید فراگیرنده، دستی پرتوان

باز باید خانه‌ها افراشت بر ویرانه‌ها

باز باید کرد آن ویرانه‌ها را گلستان

کوشش ار گردد به پا و خانه گر گردد بنا

سوی شهرش آید آن آوارة بی‌خانمان

باز باید خنده بر لبها شود نقش‌آفرین

باز باید غمگنان گردند از نو شادمان

باز باید نخلها از هر کنارش سرکشند

مرغکان بر نخلهای سبز گیرند آشیان

گستراند سایه هر سو شاخة خرمابنی

سروهایش سر برافرازند سوی آسمان

باز باید بهمنش گردد چنان اردیبهشت

نوبهارش از گل و نسرین شود رشک جنان

باز باید در زمستان یاسهایش بشکفد

وز زمین و بوستانش گل بروید در خزان

باز چون بگذشته گردد جای گلگشت و سفر

باز در نوروزها آید به سویش میهمان

باز، گردد نوبهارش چون پرند رنگ‌رنگ

باز، گردد مهرگانش پرنیان در پرنیان

باز کشتی‌ها بیاید تا دَم اروندرود

باز از آن ساحل شود کشتی به دریاها روان

باز خون افتد به جریان در تن افسرده‌اش

باز بینی شور هستی را کران اندر کران

باز خرمشهر بیند شادی و شور و امید

باز خرمشهر یابد شهرت و نام و نشان

باز غوغا اوفتد بر پهنه اروندرود

باز خرمشهر گردد کام‌بخش و کامران

روز آزادی خرمشهر روز خرّمی است

سوم خرداد فرخ باد بر ایرانیان

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه