شعر
به یاد دکتر پرویز ورجاوند - سرودهٔ بانو توران شهریاری
- شعر
- نمایش از یکشنبه, 22 خرداد 1390 12:53
- بازدید: 4613
پرویز ورجاوند ناگه دیدگان بست / دردا دریغا ناگهان چشم از جهان بست
عشق وطن با خون بهرگهایش روان بود/ آن عشق ورجاوند و جاویدش از آن بود
گویی که این ایرانی بخرد از آغاز / با مهر میهن کرد چشم خویش را باز
ایران و ایرانباوری شد عشق پرویز / عشقی بزرگ و آسمانی و دلاویز
هر جای ایران بهر او بهتر ز زر بود / زیرا که ایران مهد فرهنگ و هنر بود
بهر نگهداری ز میراث نیاکان / باید به راهش کارها کرد از دل و جان
میراث فرهنگ بشر، از بهر پرویز / بودی هویتساز و هم خاطر برانگیز
باید از او آموخت ایران باوری را / در راه فرهنگ وطن روشنگری را
او اوستادی بخرد و صاحبنظر بود / او از بسی آگهدلان آگاهتر بود
آن بخرد میهنپرست و راد و آگاه / الهامبخش همرهانش شد در این راه
هر چند بگرفت او ز سوربن دکترایش / کم بود این عنوان به چشم دل، برایش
او زین سپس جزیی بود از خاک ایران / آسوده در دامان خاک پاک ایران
پرویز را ایزد بیامرزد به مینو / مام وطن فرزند کم آرد چنان او
ما هم به سوگیم و غمین، با خاندانش / بادا درود دوستداران بر روانش