ادبیات
بازگشت ادبی - بخش سوم و پایانی
- ادبيات
- نمایش از جمعه, 05 خرداد 1391 08:26
- بازدید: 4607
برگرفته از روزنامه اطلاعات
دکتر اصغر دادبه
ب ـ دوره دوم (ساده نویسی): عصر قاجاریه و به تعبیر دقیق، دوره سلطنت فتحعلی شاه (1212 ـ 1250ق) تا پایان دورۀ سلطنت ناصرالدینشاه (1313ق /1895م) دورۀ دوم بازگشت وعصر سادهنویسی است. سادهنویسی نیز دارای دو شیوه است:
1ـ شیوۀ قدما، یا نثر مرسل، یعنی نصر سادۀ آزاد از صنایع، مثل تاریخ بلعمی از سدۀ4ق/10م، اثری که اهمیت آن از لحاظ زبانی و به عنوان نمونۀ سبک ساده نویسی همچنان باقی است.
2ـ شیوۀ صفوی، و آن نثر بالنسبه سادهای است که بر خلاف نثر مرسل قدما در آن هم لغات و ترکیبات عربی هست، هم اشاره به آیات و احادیث، و هم آمیختگی با شعر ، مثل تذکرۀ شاه طهماسب، عالم آرای صفوی نوشتۀ اسکندربیک منشی و رشحات علینالحیاه از علی بن حسین کاشفی سبزواری. میتوان آثار نثر ساده به شیوۀ صفوی را نسبت به نثر مرسل قدما،نثر بین بین به شمار آوردو از بازگشت به شیوۀ بینبین نویسی و بازگشت به شیوۀ ساده نویسی سخن گفت و بر این بنیاد دورۀ دوم بازگشت در نثر را به دو عصر تقسیم کرد:
یک: عصر بینبین نویسی، از آغاز دورۀ دوم، یعنی حدود سال جلوس فتحعلی شاه شروع میشود و تا اوایل عصر ناصری ادامه مییابد. نثر این دوره، در قیاس با نثر دورۀ اول، ساده و روان، و در قیاس با نثر عصر بعد دشوار است و بدینترتیب، در این عصر شیوۀ بینبین که خود نوعی سادهنویسی است، غلبه مییابد و آثاری از این دست پدید میآید: بستانالسیاحه از حاج زینالعابدین شروانی(د1253ق )؛ تذکرۀ انجمن خاقان از میرزا فاضل گروسی (د1254ق)؛ پریشان از قاآنی (د1270ق)؛ ناسخالتواریخ، نوشتۀ محمدتقی سپهر (د1279ق)؛ مجمع الفصحا و ریاض العارفین، نوشتۀ رضا قلی خان هدایت (د1288ق).
دو: عصر ساده نویسی، از اوایل عهد ناصری آغاز میشود و تا پایان سلطنت ناصرالدینشاه و حدود جنبش مشروطه، استمرار مییابد و آثاری از این دست به ظهور میرسد: ترجمۀ هزار و یک شب از میرزا عبداللطیف تسوجی(د1297ق/1880م)؛ رسالۀ مجدیه از میرزا محمدخان سینکی، ملقب به مجدالملک (د 1298ق)؛ منشآت فرهاد میرزا (د1305ق)؛ سفرنامههای ناصرالدینشاه؛ روزنامۀ خاطرات، المآثر و الآثار و رسالۀ خلسه نوشتۀ محمدحسن اعتمادالسلطنه، معروف به صنیعالدوله (د 1313 ق / 1895م)؛ حقایق الاخبار از میرزا جعفر حقایق نگار.
غلبۀ سادهنویسی: بازگشت به شیوۀ قدما و تلاش در جهت تقلید از سبک مزین و مصنوع آنان قرین توفیق نبود و چندان نپایید و بازگشت به سوی سادهنویسی پیش رفت. سبب این امر آن بود که اولاً بازگشت در نثر تقلیدی بود از سبک قدما با گرایش به ساده نویسی ثانیاً سادهنویسی از روح عصر نشأت میگرفت و جهان نو دشوارگویی و مغلق نویسی را بر نمیتابید و کثرت موضوع جایی برای لفاظیها باقی نمیگذاشت و چنین بود که در سراسر قلمرو فرهنگی ایران ، میل به ساده نویسی احساس میشد. چنانکه ابوطالب خان(د1220ق/1805م) از ایرانی نژادان هند، 30 سال پیش از ابوالقاسم قائم مقام (د 1251 ق/1835م) ، پدر سادهنویسی در ایران، با نوشتن سفرنامهای به نام «مسیر طالبی»، نثر فارسی از دشوارنویسی به سادهنویسی تأثیر نهاد . همچنین کتابی به نام «شگرفنامه» نوشتۀ اعتصامالدین که نویسندۀ آن از هند به انگلستان رفت و طی دو سال و نیم توقف در آن کشور، مشاهدات خود را به رشتۀ تحریر در آورد، از آثاری بود که در ساده شدن نثر فارسی تأثیر داشت.
در درون ایران و در میان پیشگامان سبک سادهنویسی، میرزا ابوالقاسم قائم مقام، مقامی دیگر داشت. او پدر و پیشرو ساده نویسی به شمار میآید . وی مردی بود که به تعبیر بهار: «هر چه میخواست، مینوشت و آن را طوری میآراست که به نظر مقبول میآمد.»در منشـآت قائم مقام با آنکه هر سه گونه نثر دیده میشود، تأکید بر ساده نویسی است. تأثیر قائم مقام در تحول سبک نثر فارسی تا بدانجاست که میتوان گفت: اگر تلاشهای او نبود، نثر فارسی نه در دورۀ مشروطیت آنگونه که باید تحول مییافت، نه به نثر ساده و درست امروزی بدل میگشت. بهار او را پیرو مکتب سعدی در گلستان معرفی میکند و در نگارش او ویژگیهایی نشان میدهد که سبب شده است تا نثر فارسی هویتی نو و روحی تازه بیابد و در عین سادگی و روانی، قابلیتهای مختلف پیدا کند و در خدمت بیان وانتشار مسائل بر آمده از اصلاحات قرار گیردو در بیان مسائل ادبی ـ که تا آن زمان شناخته شده بود ـ مثل رمان (داستان بلند) و داستان کوتاه و نیز در بیان موضوعات فلسفی و علمی ( علوم جدید) مورد استفاده واقع شود و طبقهبندی اته از نثر فارسی به «نثر روایی شاعرانه» . «نثر علمی و فنی» معنایی جدیتر و روشن پیدا کند؛ به گواهی آثار بازمانده از آن روزگار، در جریان تألیف و ترجمۀ متون علمی به زبان فارسی و در کار تهیه و تدوین کتب علمی درسی از سوی معلمان دارالفنون، نثر فارسی اصلاح شده به وسیلۀ قائم مقام و پیروان وی، بار بیان معانی علمی را به دوش کشید و بدینسان «تألیف کتابهای علمی به زبان تازی، تقریباً متروک شد». خانلری ضمن بیان این معنا که باید این دوره در تاریخ ادبیات فارسی را ـ به سبب شکوفایی و تنوع مضمون و مطلب ـ دورۀ نثر خواند، از وسعت گرفتن دامنۀ مقاصد نثر و بیان مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، افسانهسرایی (رماننویسی) و مسائل علوم جدید در قالب نثر سخن میگوید و آرینپور گزارشی از تألیف و ترجمۀ کتابهای درسی در آن روزگار به دست میدهد. این نکته نیز در خور توجه است که ارتباط با اروپا و رفتن دانشجویان به آنجا، تأسیس چاپخانه و انتشار روزنامه در ایران، ترجمه از زبانهای اروپایی و تأسیس دارالفنون از جمله عواملی بود که در پیشرفت و رواج ساده نویسی تأثیر بسیار داشت.
بخش چهارم ـ بازگشت ادبی در ترازوی نقد
بازگشت در نثر و در نتیجه نثر بازگشت از دیدگاه صاحبنظران جنبشی مطلوب به شمار میآید. اما بازگشت در شعر و حاصل آن، یعنی شعر بازگشت حکایتی دیگر دارد. ناقدان در این امر همداستانند که سبک هندی ـ که مراد از آن «سبک هندی به معنی اخص» و به تعبیر امیری فیروزکوهی سبکِ «مقلدان و کج زبانان بیخبر از وقایق لسان» است ـ به بنبست رسیده بود و بازگشت، واکنش یا رستاخیزی بود در برابر این جریان؛ اما در باب اهمیت و ارزش ادبی آن و نتایجی که به بار آورد، همداستان نیستند. از آنجا که در نهایت، برخی از ناقدان به موضوع به چشم منفی مینگرند و برخی به دیده مثبت، میتوان دیدگاهها را به منفی و مثبت تقسیم کرد.
الف) دیدگاه منفی: طرفداران دیدگاه منفی، جنبش بازگشت را که تلاشی در جهت تقلید از قدما بود، مکتبی ادبی محسوب نمیدارند (شفیعی کدکنی)، بلکه تحولی ارتجاعی (محیط طباطبایی) و کودتایی بیثمر(اخوان ثالث) و سیری قهقرایی به شمار میآورند که به تعبیر شفیعی کدکنی، در تراز نامه آن یک سود هست و هزاران زیان؛ سود مربوط به زبان، و زیانها مربوط به اندیشه وصور خیال است؛ همچنین به نظر وی شخصیتهای وابسته به این جریان، شخصیتهایی هستند کاریکاتور گونه و مسخ شده که میتوان از آنها و حاصل کارشان، در تاریخ تکامل شعر فارسی صرف نظر کرد. اته نیز به نوعی از عدم اصالت جریان بازگشت سخن میگوید و ذوق هنرپردازی گویندگان این عصر را تقلید از بزرگان قدیم میداند، با این تفاوت که در شعر شاعران بازگشت عبارات متکلف اغراق آمیز، جانشین معانی اشعار و اقوال قدما میشود. این بازگشت و این تقلید هم به به قول نیما یوشیج از سرعجز صورت پذیرفته و به نابودی استعدادهای درخشان ادبی انجامیده است. چه، نفوذ اندیشه تقلید صرف از شیوه قدما در جامعه موجب شد تا در برابر هر گونه حرکت جدید ادبی مقاومت صورت گیرد و در جنبش بازگشت هم آن اندازه توانایی نبود که در پرتو آن، روشهای نوین وزایندهای به بار آید و موجب تکامل و استمرار ادب فارسی گردد و در نتیجه، بازگشت موجب شد تا تحول ناگزیر جریان شعر فارسی نیز از مسیر طبیعی خود دور شود.
چنین است که شبلی نعمانی تقلید را مردود میشمارد و اظهار نظر میکند که شعر فارسی با رودکی آغاز میشود و با صائب پایان میگیرد و این از آن روست که شاعران سبک جدید، یعنی شاعران بازگشت، تنها مقلد شاعران قدیمند. در میان طرفداران دیدگاه منفی، برخی به سبب گرایش به سبک هندی و هواداری از این سبک چنین اظهار نظر میکنند که هنر شاعران بازگشت این بود که زمینه غفلت از بخشی مهم از شعر و ادب فارسی (یعنی شعر سبک هندی) را فراهم آورند.
ب) دیدگاه مثبت: طرفداران دیدگاه مثبت بازگشت را جنبشی میدانند که از روند تکامل تاریخ ادبیات فارسی برآمده است و به تعبیر نفیسی حاصل ضعف روش شاعران توانایی مثل صائب و کلیم است که از پروردن شاعران بزرگ
فرو ماندند. آنان بر این معنا تاکید میورزند که این نهضت، برخلاف پندار کسانی که با نظر سطحی به موضوع مینگرند، تقلید صرف و بازگشت بیقید و شرط به شیوه قدما نیست(رعدی). بلکه تلاشی است با هدف تجدید حیات شعر و حتی تجدید حیات زبان فارسی و اگر به دیده انصاف بنگریم، شعر بازگشت دارای جاذبههای ویژهای است که موجب برانگیختن تحسینهای قلبی خواننده میشود(شمیسـا). از این منظر است که ریپکا پیشروان نهضت بازگشت را شاعرانی خردمند و صاحبِ ذوقِ انتقادی میخواند و میگوید:آنان با همین خرد و ذوق دریافتند که راه رهایی شعر فارسی بازگشت به شیوه استادان متقدم است.
طرفداران دیدگاه مثبت، نمایندگان برجسته سبک هندی را تایید میکنند و تنها «سبک هندی به معنی اخص» (رعدی) و به تعبیر آذر در آتشکده «متاخرین» اهل «تصرفات نالایق» را که «مقلدانی کج زبان»(امیری) بودند. مورد نقد قرار میدهند و آثارشان رامردود میشمارند و اعراض کردن از آن را عامل پیشرفت شعر وادب میدانند. تأمل شاعران بازگشت در آثار قدما و توفیق آنان در فهم این آثار و تتبع در آنها تا بدان پایه است که میتوان چنان که شمیسا دریافته وتصریح کرده است، این معنا را پذیرفت که شاعران بازگشت، پیشگامان سبک شناسی در ایران هستند و سبک شناسی در ایران، بی آنکه نامی داشته باشد، از این دوره وبا تلاش این شاعران آغاز شده است، زیرا این شاعران میبایست در کار تقلید صحیح در تمام جوانب، اعم از مختصات زبانی، فکری و ادبی آثار قدما تأمل کنند، آنها را بیاموزند و به شاگردان خویش بیاموزانند، چنانکه بهار پس از تاسیس دانشگاه تهران، تجربههای خود را در درس سبک شناسی به دانشجویان خود منتقل کرد.
دایرةالمعارف بزرگ اسلامی (با حذف مآخذ فراوان)