چهارشنبه, 21ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی بزرگان «این صحنه، زندگی من است» - بازخوانی خاطرات «حمید سمندریان» از زبان خودش

نام‌آوران ایرانی

«این صحنه، زندگی من است» - بازخوانی خاطرات «حمید سمندریان» از زبان خودش

حمید سمندریان معتقد بود: «زندگی گالیله» در واقع افراطی‌ترین درامی است که دوست دارم آن را اجرا کنم، اما شرایط به گونه‌ای نیست که بتوانیم زندگی او و سکوت تحمیلی 50 ساله‌اش را اجرا کنیم. از آن‌جا که اعتراضات ریز و طعنه‌های اندک من در نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» مضر شناخته نشده و همین‌طور با اصراری که به ادامۀ کارم وجود دارد، بار دیگر وسوسه شدم تا نمایش «زندگی گالیله» را به عنوان وصیت‌نامه زندگی هنری خود اجرا کنم.

به گزارش خبرنگار بخش تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، حمید سمندریان صبح امروز - 22 تیرماه - در حالی آخرین نفس‌هایش را در کنار همراهان همیشگی‌اش به پایان رساند که هنوز هم حسرت اجرای گالیگه‌اش در یاد تئاتری‌ها مانده است. او این جملات را سال 86 و در نشست خبری که برای نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» برپا شده بود، به زبان آورد و «گالیله» را وصیت‌نامۀ هنری خود دانست.

سمندریان اما تمام حرف‌هایش به اندازۀ تئاترهایش ماندگار و دوست داشتنی است و در هر مراسمی که حاضر می‌شد، نکته‌های جدیدی برای گفتن و گوشزد کردن داشت.

در تمام این سال‌ها، در کنار تئاترهایی که به صحنه برد، بزرگداشت‌های بسیاری نیز برای او برگزار و سالن‌هایی به نامش نام‌گذاری شدند.

سال 88، در مراسم افتتاح تالاری که در تماشاخانۀ ایرانشهر به نام او ثبت شده بود و با نکوداشتی توسط شاگردانش همراه بود، با مرور سال‌های حضورش در تئاتر مثل همیشه اول از همه از استادانش که در زندگی هنری او تاثیر داشتند، یاد کرد و گفت: «در زندگی‌ام چند استاد داشتم. اول از همه «ادوارد ماکس» که در آلمان شاگرد او بودم و از او یاد می‌کنم که امروز در خاک آرمیده است و معنای تئاتر را به من آموخت.»

او در ادامۀ سخنانش با گرامیداشت یاد و خاطرۀ «عبدالحسین نوشین» از این هنرمند به‌ عنوان دیگر استاد خود در تئاتر یاد کرد و افزود: «در دوره‌‌ی نوجوانی به تماشای تئاتر می‌رفتم. آن زمان بازیگرانی را می‌دیدم که شوق تئاتر را در من ایجاد می‌کردند، اما حس می‌کردم با وجود تمام قدرت‌شان در خنداندن و گریاندن مردم چیزی کم است تا این‌که با نوشین برخورد کردم. او همراه خود اندیشه را به تئاتر ایران آورد و با تئاترش تأثیری بر من گذاشت که شب‌ها نمی‌توانستم بخوابم. بلکه در سرما و گرما در خیابان‌ها قدم می‌زدم و به اندیشه‌ای که پشت نمایش‌های او بود فکر می‌کردم.»

سمندریان در بخش دیگری از خاطراتش اینگونه نقل کرد: «با دیدن کارهای نوشین، تصمیم گرفتم تئاتری شوم. او به من آموخت که خنده و گریه در تئاتر کار ساده‌ای است، اما باید در نمایش‌مان از زندگی طلب داشته باشیم و اندیشه را به صحنه بیاوریم.»

سمندریان همان شب و در افتتاح سالنی که هنوز هم نام او را با خود یدک می‌کشد، با صدایی بغض‌آلود و با بیان خاطره‌ای از پدرش از او تشکر کرد که او را برای کار تئاتر تشویق کرده بود و همچون همیشه از همسرش «هما روستا» نیز به پاس تمام همراهي‌هایش قدردانی کرد.

سمندریان در بخش دیگری از صحبت‌های خود درباره دلایل انتخاب رشتۀ تئاتر گفته بود: «من به هر دو رشتۀ تئاتر و موسیقی بسیار علاقه‌مند بودم. پیش از آن‌که به آلمان بروم، شاگرد استاد ذوالفنون بودم و در نزد او ویولون می‌نواختم. پس از این‌که در آلمان در هر دو رشته موسیقی و تئاتر امتحان دادم، به من گفتند نمی‌توانی به طور هم‌زمان در هر دو رشته تحصیل کنی و پیشنهاد کردند در تئاتر مستقر شوم. موسیقی ایران و تمام موسیقیدانان ایرانی را بسیار دوست دارم و معتقدم که موسیقی بسیار سخت است و امیدوارم علاقه‌مندان این رشته این سختی را بپذیرند و بدانند که سختی زیبایی زندگی ماست و به زندگی‌مان معنا می‌دهد.»

اما حمید سمندریان از آن دست هنرمندانی بود که همیشه در کنار جدیت در کار، او را با شوخ طبعی و زبان بذله‌گو نیز می‌شناختند.

او بارها در بزرگداشت‌هایی که برایش برگزار شده بود، از دیگرانی که از او محقق‌تر هستند یاد ‌کرده و گفته بود: «در اینجا چهره‌هایی لایق‌تر از من همچون عزت‌الله انتظامی، داوود رشیدی، علی رفیعی و ... حضور دارند. من کوچک‌تر از آن هستم که برایم جشن بگیرید، اما شاگردانم با لطف و سماجت خود این مراسم را برگزار کردند.»

سمندریان جای دیگری هم در مراسم پایانی دوازدهمین جشنوارۀ بین‌المللی تئاتر دانشگاهی با اشاره به شور و شوق دانشجویان تئاتر گفته بود: «از من بهتر، پرسابقه‌تر و مطلع‌تر بسیار وجود دارند که باید از آنان تقدیر می‌شد و من این تشویق و گل را نثار آنان می‌کنم؛ کسانی که بسیار به این مملکت خدمت کرده‌اند و تلاش‌هایشان درجایی منعکس نشده و این مشکلی است. هنرمندانی هستند که هر روز باید به آنان رسید و روحیه آنان را تقویت کرد.»

او خطاب به دانشجویان و علاقه‌مندان تئاتر یادآور شده بود: « زیبایی در اینجاست، جوانانی که جشن به خاطر آنها ترتیب داده شده، پر از ذوق هستند. بسیاری از آنان شاگرد من هستند و آرزو می‌کردم کمی از ذوق آنها سهم من می‌شد. امیدوارم جامعه و مسوولان ما آنقدر آنان را حمایت کنند که این جوانان از ما پیران بهتر و بهتر باشند.»

سمندریان سال 86 و در جشن بزرگداشت روز جهانی تئاتر نیز با روشن کردن شمع‌های این جشن آرزو کرده بود تا روزهای تاریک تئاتر بگذرد و شمع این هنر روشن شود.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه