نامآوران ایرانی
روشنفکری در پهنۀ هستیاندیشی
- بزرگان
- نمایش از پنج شنبه, 04 خرداد 1391 16:54
- بازدید: 5301
برگرفته از روزنامه اطلاعات
داریوش آشناگر
با اینکه دکترمحمد علی اسلامی نُدوشن به گواه کتابها و نوشتهها و سخنرانیهایش، یکی از پرکارترین روشنفکران متعهد و نجیب ایران است، اما به سبکی طنز گونه (از نمونه تلخ آن) باید گفت که جوانان بسیاری از میهن و جامعه ایرانی چندان او را نمیشناسند، حال آنکه بسیاری از روشنفکران و اندیشه غربی را از سارتر گرفته تا والتر بنیامین و تئودورآدرنو، هربرمارکوزه و پوپرودهها نفر دیگر را البته نه به نیکویی، بلکه دست و پا شکسته میشناسند!
آنها به این گونه شناختهای نیمبند گرایش نشان میدهند و خوگرفتهاند و انگار که تغذیه میکنند و به نظرم خون فرهنگ خودی را میخورند. این مشکل ریشه در بحران هویت دارد، دست کم در لایههایی از جامعه که در مواجهه و رویارویی با مدرنیته به آن گرفتار آمدهاند. هرچه هم پیش میروند، نه به خود میرسند، نه به غرب و بلکه روز به روز بر بیگانگیشان با خویشتن میافزایند.
به نظر من درمان این سندرم غربزدگی، خوانشاندیشههای کسانی مانند اسلامی ندوشن است؛ یک روشنفکر بیمارشناس و دارای دغدغه. و بلکه باید گفت که دغدغه، کانون روشنفکریهای اوست و این را میتوان از بازخوانی نگاشتههای پرشمار او دریافت.
آثار دکتر اسلامی ندوشن چند دستهاند: سفرنامهها، ایران نامهها، جامعه نامهها، جهان نامهها و سیاستنامهها. دغدغه، برجستهترین عنصر انگیزشی در اندیشه او به شمار میرود و عناصری دیگرکه به آن اشاره خواهد شد، او را از سبک و ریختی ویژه در نگاشتن و گفتمان برخوردار نموده است؛ به گونهای که خواننده سبک گفتاری ـ نوشتاری او را پس از مدتی درخواهد یافت. گستره دغدغههای او از آلودگی هوای تهران تا تأثیر شاهنامه بر ماندگاری و پایداری ایران زمین، تا بررسی آسیبشناسانۀ آشتی فراملی و یا رویداد بسیار مهم 11 سپتامبر و در سویههای دیگر تا ترجمه اشعار هنری لانگ فلوگسترده است.
گوهر مشترکی که در همه نگاشتههای او چشمگیر است، تبلور درخشان ادب و فرهنگ پارسی و ایرانی ـ اسلامی است که با بهره گیری از عناصر ادب فارسی (نظم و نثر) همه چیز دیده و تفسیر و تأویل میشوند و آنگاه که راهکاری مطرح میگردد، باز هم فرهنگ خودی است که اولویت دارد و از دل همین تمدن راهکارهای راهگشاه بیرون میآید.
گفته شد که گسترۀ نوشتجات دکتر اسلامی موضوعات گوناگونی را در بر میگیرد و جالب اینکه در هر زمینهای که مطرح مینماید، ادب و فرهنگ ایرانی و بزرگان و نخبگان آن نه تنها ساکت نیستند، بلکه سخنان بسیاری برای شنیدن دارند؛ برای نمونه اگر موضوعی در غرب با پس زمینه اقتصادی سیاسی تبیین گردد، نمونه یکسان و همانندش در شاهنامه فردوسی عرضه میشود و تازه آن را از فضای خشک روشنفکر مآبانه بیرون میآورد و با عناصر زیباشناسۀ شعر فارسی میآراید.
او به گونهای در این کار چیرگی و آگاهی دارد که گاه خواننده با خود میاندیشد به راستی که همه چیز را نخبگان ما گفتهاند و دیگر نیازی به تمنای بیگانه و وامگیری از ایسمهای فلسفی باختری نداریم. در این راستا میتوان او را نیز از جمله روشنفکران و اندیشمندانی چون اقبال لاهوری، دکتر علی شریعتی و استاد شهید مطهری و. . . برشمرد که همواره فریاد «بازگشت به خویشتن» را زدهاند که الزاما به معنای ستیزه با غرب نخواهد بود.
در زمینه سیاستنامه نویسی فلسفۀ سیاسی که او در فضای آن تنفس میکند، اگر چه نسبتاً با برخی گرایشهای فیلسوفان مکتب «اگزیستانسیالیسم» همسو است، اما ریشه اصلی آن در اندیشه اشراقی و حکمی ایرانی و فرهنگ اسلامی و عرفان آن است. به یاد داشته باشیم که نیچه فیلسوف مهم آلمانی گفته بود: «ایرانیان نخستین مردمانی در تاریخ بودند که اندیشه و پروای هستی و زیست انسانی داشتند» و اندرزهای سیاسی دکتر ندوشن با آمیختگی اخلاق، بر گرد زندگانی آرمانی و زیستِ آشتیپسندانه در شرایطی عادلانه میچرخد.
او به رغم دیدگاه پوپریهای وطنی، به پدیداری بهشتی بر روی زمین به مثابه یک مثل باور دارد و ناهنجاریهای سیاسی جهان و ناگواریهای رخ داده در پهنه گیتی ـ از جمله تروریسم و اشغالگری ـ را پیامد دوری از اخلاق و نهاد پاک انسانی و نابرابری و ستمروایی میداند.
رد و اثر هستی باوری اسلامی ندوشن در نگرانیهای او درباره آسیب شناسی زیست بوم جهان نیز کم نیست. او بارها هشدار داده که بشر با آلودن محیط زیست، به خویشتن ستم میکند و البته قدرتهای جهانی در گناه آلودن طبیعت سهم بیشتری دارند که نمونه آن عدم التزام امریکا به پیمان کیوتو است.
نکته قابل توجهی که عجالتا پیرامون تحلیلها و سخنان دکتر اسلامی در بخش جامعهنامه میتوان گفت، آنکه برخلاف روشنفکران غربی، روشنفکران ایرانی کمتر به ناهنجاریهای اجتماعی و بزهکاری دقت و عنایت دارند؛ اما به جرأت میتوان گفت که از میان روشنفکران وطنی، آقای اسلامی ندوشن تقریبا در همه کتابهایش با دقت و اهمیت ویژهای به ریشهیابی بزههای اجتماعی پرداخته است و این خود از وجوه تشخص او نسبت به دیگران است که دراین راستا نه از سیاست میبرّد و نهه سیاستزده میشود که همه چیز را به مخالف خوانیهای سیاسی و ایجاد روحیه و یأس و نامیدی پیوند بزند.
آنچه به طور کلان درباره او میتوان گفت، این است که او به راستی نمونهای نزدیک به یک روشنفکر آرمانگراست. او روشنفکر مآبانه سخن نمیگوید تا متعهد به فلسفه ویژهای در دوردستها باشد، یا منکر اخلاق در سیاست باشد و یا بر آن باشد که جهان بیسمت و سوی غایی است. او روشنفکری چندساحتی است که دغدغهاش زیست آرمانی انسان در زمین است. او سبکی ویژه در گفتار و گفتگوی روشنفکری دارد. غربزده نیست، غرب ستیز هم نیست. سخن او دارای این پیام است که به نیکی در بیت الغزل حافظ شیرازی آمده:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
و آنچه خود داشت، ز بیگانه تمنا میکرد