جهان ایرانی
پارسی در ازبکستان
- جهان ايراني
- نمایش از جمعه, 08 آذر 1392 18:58
- بازدید: 6005
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 78، آبان و آذر 1392، صفحه 36 تا 38
شهزاده سمرقندی (نظروا)
مدارس برای آموزش سواد اولیه نوشتن و خواندن همچنان مهم و ارزشمند باقی مانده، اما جایی برای تربیت روشنفکر و یا پیشگامان ملتی نیست که قلب آن در یک کشور، دست و پایش در کشوری دیگر و چهره و سیمایش در کشور سوم در حال رشد است.
پدید آمدن گروه « زبان پارسی » در فیسبوک ( یکی از گستردهترین شبکههای اجتماعی در جهان ) باعث خوشحالی است. از این میدان جدید و برخوردها و روش بحثها و دستِ یاری دراز کردنهای اعضای این گروه پیداست که ما در آستانهی ترمیم برخی از رفتارهای خود و مردم اطراف خود هستیم .
بحثهای جدیای که بر سر یک واژه صورت میگیرد خود گویای یک فرهنگ امروزی و آغاز یک آیندهی بهتر برای زبان پارسی در آسیای میانه است. این گروه در گستردن موضوعهای زبانی تلاش دارند که از تجربههای دیگر مردم پارسی زبان نیز استفاده کنند و خطاهای قبلی را تکرار نکنند. دیگر نکتهی مهم و ویژگی گروه زبان پارسی این است که تاجیکان برونمرزی یعنی تاجیکانی را که در قلمرو سیاسی امروزی تاجیکستان به سر نمیبرند، فراموش نمیکنند و تاجیکان را تنها در مرزهای امروزی تاجیکستان محدود نمیبینند؛ از همزبانان برونمرزی خود نیز آگاهی دارند و نگرانیهای عمیق خود را بیان میکنند؛ تلاش میکنند فعالیت و همگامی افرادی بیشتری را از دیگر کشورهای پارسی زبان جلب کنند و غیره. این همه قابل تحسین است .
اما در این جستار که قرار است دربارهی وضع زبان پارسی در ازبکستان بنویسم، میخواهم به نکته مهمی اشاره کنم که فکر میکنم در این آستانهی جدید باید به آن به جدیت توجه کرد . من که خود زادهی سمرقند هستم و حالا حدود ده سال است که امکان سفر به کشورهای پارسی زبان را دارم و هم رابطهی تنگاتنگ با مردم خود دارم ، چند نکته و یا اشتباهی را در برخی از بحثها و محفلها مشاهده کردهام که میخواهم اینجا با شما مخاطبان هشیار و پیشگام در میان بگذارم.
خوشبین باشیم و بیچاره نالی نکنیم
روحیهی مردم تاجیک در ازبکستان به اندازهای که در بیرون از آن در صحبتهایی راجع به وضع زبان پارسی در ازبکستان بیان میشود، بدبینانه نیست. روحیهی مقاوم مردم تاجیک در طول بیست سال گذشته تغییر نکرده است. اگر هم تغییر کرده، همگام با همان تغییران اجتماعی و سیاسی در داخل تاجیکستان بوده و با تحولاتی که میان دیگر قومهای ازبکستان رخ داده ، متفاوت نیست .
با وجود این که نشر کتابها کاسته شده و تعداد مدارس تاجیکی در مقایسه با دوران شوروی کمتر شده ، باید به این توجه کرد که تعداد روشنفکران تاجیک کمتر از دوران شوروی نشده است . چون روشنفکران تاجیک در ازبکستان حتی در دوران شوروی نیز در مدرسه تربیت نمیشدند و حالا میز نمیشوند و این مهمترین نکتهای است که دوستان دربارهی مردم پارسی زبان ازبکستان نادیده میگیرند . مدرسهها همیشه در اختیار و خدمت دولت بودهاند ، حداقل در دوران شوروی و حالا در دوران پساشوروی هم مدارس همیشه میدان مغزشویی و محدود کردن اندیشههای مردم و به ویژه نسل جوان بوده است .
با این همه مشکلات اقتصادی که در بیست سال گذشته روی شانههای استادان مدارس بوده و آنها را به تجارت و بازارنشینی کشانده و وقتی برای مطالعه و نوشتن کتابهای درسی ندارند ، اشتباه است که در زبان و فرهنگ تاجیکی را در فعالیت مدارس تاجیکی محدود بدانیم .
مدارس برای آموزش سواد اولیه نوشتن و خواندن همچنان مهم و ارزشمند باقی مانده ، اما جایی برای تربیت روشنفکر و یا پیشگامان ملتی نیست که قلب آن در یک کشور ، دست و پایش در کشوری دیگر و چهره و سیمایش در کشور سوم در حال رشد است . بله در حال رشد و رونق است ، اما هر کدام به شکل و شیوهی خاص خود .
حوزههای ادبی در ازبکستان
از دوران « تبرتقسیم »1 تا به حال ، ورد زبان افراد پارسی دوست شده که از بابت از دست رفتن دو شهر مهم تاجیکان حرف بزنند ، بنالند و غصه خورند و این در جای خود به مطالعهی مفصل جامعهشناختی نیاز دارد ؛ اما اینجا میخواهم به دیگر حوزههای ادبی مردم تاجیک ازبکستان بپردازم و با هر دلیلی در طول تاریخ ادبیات معاصر تاجیک آنهانادیده و یا دستکم گرفته شدهاند .
البته یکی از مهمترین دلیلهای این کوتاهی قطع روابط است که تنها افراد قلم به دست این حوزهها به بیرون از حوزه و محل خود راه یافته و دیگر مردم عادی پارسی زبان این حوزهها جدی گرفته نشدهاند . حوزهی ادبی فرغانه ، نمنگان ، تاشکند ، بادکند، جیزخ، سرخان دریا، قشقه دریا در کنار سمرقند و بخارا از بزرگترین محلهایی هستند که با تمام فشارهای پیهم دورههای مختلف سیاسی در هر دهه چهرههای مهم فرهنگی تربیت کردهاند.
در زمـان شوروی این چهرهها از جامعهی محلی خود جدا میشدند و به قصد « دوشنبه » ، مرکز تاجیکان در آن دوره ، رخت سفر میبستند و از این طریق دیگر تاجیکان به خصوص در تاجیکستان متوجه میشدند که فلان حوزهی ادبی فعال است و پارسی در آنجا نمرده است؛ اما حالا این راه بسته است. در زمان جنگهای داخلی تاجیکستان این چهرههای مهم فرهنگی که بسیاری از آنها سبک ویژهی خود را دارند و دیدی فراتر از محلی بودن ، از تاجیکستان رفتند و به محلهای قبلی خود برگشتند ، ولی این داستان همینجا تمام نمیشود .
این چهرههای موثر که حالا موقعیت سفر و زندگی در تاجیکستان را ندارند ، در محلهای خود فعال هستند . اما به طرز زیرزمینی و آن چهرههای مهم فرهنگی که به محلهای خود در ازبکستان برگشتهاند نیز فعالند و دور و بر آنها پر است از شاگردانی که ما نمیشناسیم و اسم آنها هنوز برای ما معنای خاصی ندارند ؛ اما این به معنای آن نیست که آنها فعالیت ندارند .
چهرههای موثر تاجیک در ازبکستان به خصوص تحت نظارت و کنترل شدید دولتی قرار دارند و از این رو فعالیتهای خود را زیرزمینی انجام میدهند . زیرزمینی به چه معنا؟ یعنی در محفلهای ادبی حضور نمییابند و اصلا محفل هم برگزار نمیشود ، اما شیوهی کار به طور تکنفری و دونفری همچنان با همان علاقهی قبلی انجام میشود.
این شیوهی کار محافظهکارانه را بسیاری منفی تلقی میکنند که خود جای بحث دارد در دولتی که بیرحمانه در برابر هرگونه شیوهی برجسته شدن مفهومهای ملی به غیر از قوم حاکم ایستاده است ، شاید قایل شدن استثنا منطقی باشد . هر چند هستند افرادی که بدون ترس و فداکارانه در مقابل این نوع ایدهئولوژی ایستادگری میکنند ؛ اما با بدنامی در بین مردمی قرار میگیرند که برای بیداری و رشد آن خدمت و مبارزه میکنند . برای مثال حیات نعمت سمرقندی 2 که دولت حاکم توانسته او را از رابطهی همدلانه و همفکرانه با گروه گستردهی مردم تاجیک ، به ویژه نسل جوان ، دور نگه دارد . همینطور ، ندیدن پاداش در برابر خدمتهای فرهنگی به مردم و زبان پارسی ، روشنفکران و پیشگامان را به راههای فرعی برده که دربالا ذکر شد .
این جنبه از تکاپوی تاجیکان شاید افرادی را که میپرسند چرا تاجیکان ازبکستان فعال نیستند و مقاومت آشکار ندارند ، به فکر فرو ببرد . ملاحظههایی که حوزههای ادبی پارسی ازبکستان رعایت میکنند ، نباید به عنوان ترس و یا بیاعتنایی ارزیابی شود . این ملاحظات رمز ادامهی حیات آنهاست .
خود من از حاشیهی سمرقند به شهر آمدم و وقتی وارد دانشگاه دولتی سمرقند شدم ، با جهانی تازه از ملت آشنایی پیدا کردم . قبل از جنگهای داخلی تاجیکستان آرزوی من هم سفر به دوشنبه و درس خواندن در آن شهر معروف و زیبا بود که هر سال با خانواده آنجا میرفتم و در نیروگاه آبی « نارک » که همیشه مایهی افتخار پدر و مادر ما بود ، کشتی سواری میکردیم و مجوز ویژهای هم داشتیم . چون پدر از سازندگان سد نارک بود ؛ اما جنگهای داخلی تاجیکستان، هرچند آرزوهای من و خانوادهی مرا نیز شکست ، به من فرصت داد که در سمرقند بمانم و این گوشهی کندهشده از سرزمین تاجیک را خوب بشناسم .
انزوای فرهنگی تاجیکان ازبکستان
در دوران حملهی روسها به آسیای میانه مردم تاجیک از حوزههای ایران و افغانستان دور شد و با راهی دیگر ادامه حیات داد. بعد از فروپاشی شوروی انتظار غالب بر این بود که این حوزهها دوباره به هم خواهند رسید که انتظاری عبث بود. مردم تاجیک در جزیرههای خرد و ریز از هم جدا ماندند ، ولی همچنان با راه دیگر و دور از همدیگر ادامهی حیات میدهند .
ولی این بار فرهنگ تاجیکان در ازبکستان ، مثل همزبانانشان در قرقیزستان و قزاقستان و چین ، محدودتر و محلیتر اما ریشهدارتر است . ریشهدارتر از آن لحاظ که دیگر حوزهای ادبی و مرکزی نیست که چهرههای موفق را به خود جذب کند تا به ملت فراگیرتر تاجیک خدمت کنند . در عوض، در محل خود میمانند و شاگردان خود را تربیت میکنند تا تاریخ کف خود را برایشان باز کند .
باید تاکید کرد که سالانه یک مجموعه شعر و یا داستانی در این حوزهها که یاد شد ، منتشر میشود و به دست مخاطبان معدود همان محل و حوزهها میرسد و این رویدادهای فرهنگی در هیچ یک از حوزههای ادبی دیگر تاجیکان بازتاب نمییابد .
این پدیدهی تازه تنها ویژگی حوزههای ادبی تاجیکان ازبکستان نیست که از هم دور افتادهاند ، بلکه در دیگر حوزههایی که در قلمرو تاجیکستان نیستند هم به چشم میخورد . پس دربارهی وضعیت زبان و فرهنگ تاجیکان در ازبکستان همان قدر باید نگران بود که بابت دیگر حوزههای فرهنگی تاجیکی . وضع مشترک در سراسر حوزههای ادبی و فرهنگی تاجیکان حکمفرماست و این خود دلیل نیاز به شیوهی عـرضهی جدید است . راهی که گروه فیسبوکی « زبان پارسی » انتخاب کرده است ، در همین راستاست . با یاری اینترنت حتما در مدتی کوتاه میشود پلی بین این حوزههای دورافتادهری تاجیکان پدید آورد تا رشد و اصلاحات تازه را همزمان با هم انجام دهند و تاجیکان برونمرزی از انزوا بیرون آیند و در این فرآیند شریک باشند .
سکوت روشنفکران تاجیک
نکتهی دیگری که میخواهم به آن اشاره کنم ، سکوت روشنفکران تاجیک در ازبکستان است؛ چیزی که بسیار مورد ملامت فارسی زبانان دیگر واقع میشود. باید توجه داشت که سیاست تاجیکان از اوایل قرن بیستم میلادی تاکنون چنین بوده است. نرم و ملایم و سازشگرانه ، ولی زیرکانه . از افرادی که بدون آشنایی با فشارهای شدید داخلی در ازبکستان زبان به طعن و ملامت روشنفکران آن حوزهها میگشایند، باید بپرسم که چه چیزی ارجح است : اعتراض و ویرانی یا سازش و پیروزی ؟
روشنفکران تاجیک ، دستکم آنهایی که من میشناسم ، شب و روز در حال خلاقیت و تشویق نسل جوان برای نوشتن و خواندن هستند یا روشنفکران دیگر را تربیت میکنند، فارغ از کسب نام و نان . سیاست حاکم در ازبکستان چنین رویکردی را هم نمیپسندد و در بدنامسازی آنان میکوشد . یعنی حتا کنارهجویی و کار آرام و بیسر و صدای روشنفکران تاجیک در ازبکستان باعث کاهش درآمد و هم آبرو و اعتبار این چهرهها پیش مقامها میشود ؛ اما چنین به نظر میرسد که آنها باکی از این بابت ندارند و راه خود را با همان روحیهی میهندوستانهی دهههای پیش ادامه میدهند .
وقتی در مدرسه بسته است ، این به معنای آن نیست که مردم بیسواد و دور از دانش و فرهنگ و آموزش شدهاند . دقیقا همان طور که در افغانستان طالبان نتوانستند مردم را ، به ویژه زنان را از درس و دانش دور کنند ؛ بلکه مقاومت آنها را تحریک کردند ، در ازبکستان نیز چنین است . وظیفهی حفظ زبان و تداوم آموزش به دوش خانوارها و به عهدهی خانوادهها افتاده است . خود مردم به خوبی تا حد توان در حال انتقال همان هویت تاجیکی هستند که در دوران شوروی از روشنفکران دیگر فرا گرفتهاند و بیگمان نتیجهگیریهای سختگیرانه و یا انتظارهای بلند و بالای تاجیکان دیگر به زخم آنها نمک میپاشد و بس .
ارمغان سمرقند
از دیگر حوزهها به طور دقیق اطلاع ندارم و پراکنده از طریق دوستان همدانشگاهی میدانم که حوزههای ادبی تاجیکان ازبکستان هر کدام به نوعی همپا و گاهی همسطح و گاهی هم به شیوهی پراکنده فعال هستند و فراوردههای خرد و ریزی از قلم خود را چاپ میکنند و به دست مخاطبان هر چند معدود ولی موجود خود میرسانند .
گزیدهی آثار شاعران و نویسندگان جوان سمرقندی و یا آنهایی که در حوزهی ادبی سمرقند فعال هستند ، سرشار از امید و خوشبینی و آرامشی است که بیانگر دنیای آنهاست و منش سازشگر آنها را به خوبی تداعی میکند . این در نوع خود به شیوهی مبارزهی اقلیتهای قومی است که میتوانیم در کشورهای دیگر و میان قومهای دیگر هم ببینیم .
در این مجموعه به طور نمادین آثار بیست نفر از جوانان گنجانده شده که همه به زبان پارسی مینویسند و روحیهی آرام و محافظهکار آنها این امکان را فراهم کرده است که این مجموعه از پالایشگاه عقیدتی دولت عبور کند و در پایتخت کشور به چاپ برسد . اما این به معنای آن نیست که جوانان قلم به دست تاجیک در سمرقند و یا پروردگان این حوزه همین باشد و بس . شمار جوانان با استعداد هر چند بیشتر از اینهاست ، ولی امکان بازتاب یافتن چکیدههای قلم آنها در رسانهها و انتشارات داخلی دور از وقوع است . زیرا تا امروز در حوزههای ادبی ازبکستان روحیه و یا امکان به میدان آمدن رسانهی خصوصی و غیر دولتی که دور از سیاست حاکم باشد ، مهیا نیست . در نتیجه میدان و راههای موجود حضور در عرصهی ادبی چهرههای ادبی را وادار به رعایت برخی از ملاحظات میکند که در دنیای بیرون به آن « خودسانسوری » میگویند ؛ اما در داخل حوزههای ادبی کشور آن را « میهندوستی » و « محفوظداشتن یکپارچگی ملی » مینامند ؛ مفهومی که دست و بال نویسندگان و شاعران را سالهاست از پشت بسته است .
اما نسل جوان تاجیکان ازبکستان را باید به دو گروه تقسیم کرد : آنهایی که نوجوانی خود را در دوران شوروی پشت سرگذاشتهاند و آنهایی که بعد فروپاشی شوروی به دنیا آمدهاند . یعنی نسل میانسال را میشد گفت غالبا روحیهی سازشکارانه دارند؛ اما نسل جوانتر با برافتادن « پردهی آهنین » و باز شدن مرزهای جغرافیایی و ذهنی پیگیرانهتر دنبال هویت خود میگردد .
میهندوستی رو به افزایش نوجوانان تاجیک در ازبکستان
با این که کتابخوانی در بین نوجوانان ( و یا نسل جوانتر ) رایج و چشمگیر نیست ، توجه آنها برای یافتن دوستان همزبان خود از طریق اینترنت و بازخوانی ترانههای محبوب آنها در محلهای خود بارز است. با این که زبان نوشتاری قوی ندارند و با نویسندگان امروزی تاجیکستان و آثارشان آشنا نیستند و هر چند دسترسیشان به رسانههای تاجیکی بسیار محدود است ، روحیهی میهندوستی و تاجیکستان دوستی آنها از جاهایی دیگر آب میخورد.
ترانههای این نسل حالا در این دهه بیشتر به سبک رپ است که بخش بزرگی از آن دارای روحیهی میهندوستی و دعوت به بیداری است و صدای اعتراض آنها به وضعیت موجود ، شنیدنی است . در شهر سمرقند دو سه تن رپخوان جوان را میدانم که ترانههای میهندوستانهی خود را در استودیوهای زیرزمینی ضبط میکنند و مخاطبان خود را دارند . این جوانان تلاشهایشان را به طور غریزی عرضه میکنند و به زبان پارسی ( تاجیکی ) در سورهای عروسی شعر و ترانه میخوانند و نامههای عاشقانه خود را به زبان پارسی محلی خود مینویسند و اینها در حفظ زبان کارساز است .
تشویق به جای تسلیت
اگر مبنا را بر این بگذاریم که با این همه مشکل ، مردمی همچنان پارسی گپ میزنند و روشنفکرانشان با از خودگذشتگی خود را وقف مردم کردهاند تا آنها را متکایی باشند ، باید این مردم را تشویق کرد . به رخِشان کشیدن داشتههای خود و ملامت به خاطر نداشتههایشان شایسته نیست .
وضعیت زبان پارسی را از چه راهی میشود سنجید ؟ از چندی مدرسهها ؟ یا از شمار روشنفکرانی که در آن حوزه فعال هستند ؟ برای خود من همیشه پرسش این بوده که چرا ما از دوران رودکی چیز زیادی نمیدانیم ، ولی ذکر نام و شعر رودکی به ما این حس و روحیه را میدهد که آن دوران شکوفایی زبانفارسی را به ثبت رسانده است . برهههای تاریخی همیشه بالا و پایین داشته و نباید اینقدر ناامید بود که چرا در یک قرن گذشته در بین فارسی زبانان ازبکستان شاعری با شهرت فراگیر در تمام حوزههای زبانپارسی قد علم نکرده است . چون همچنان ممکن است پدید آید . چون پارسی در آن سامان همچنان هست و پارسیگویان هم .
1 - تبرتقسیم ـ اصطلاح مردم تاجیک برای تقسیم مناطق تاجیک نشین در دوران شوروی
2 - استاد حیات سمرقندی که از دوپا دارای مشکل است چند سال پیش به دعوت انجمن مهرگان به تهران آمد و چند هفتهای میهمان این انجمن بود و با آقای دکتر حداد عادل رییس فرهنگستان نیز دیدار و گفتو گو کرد.