هنر
روش سنتی تدریس موسیقی در ایران
- هنر
- نمایش از دوشنبه, 24 مرداد 1390 19:28
- بازدید: 4207
برگرفته از فر ایران
روحالله خالقی
به طوری که سابقه نشان میدهد تعلیم در موسیقی ایران همواره شفاهی و سینه به سینه بوده است. به این ترتیب شاگرد علاقهمند و جویای هنر دو زانو در مقابل استاد مینشسته و طرز نواختن یا خواندن را مستقیما بدون نوشته و کتاب تعلیم میگرفته حتی رسم بر این جاری بوده که شاگرد به وسایل گوناگون و مخصوصا با مراعات کمال ادب علاقهمندی استاد را به خود جلب میکرده و شوق و رغبت در او به وجود میآورده تا شاگرد را از سرچشمه هنر خود سیرآب میکرده...
باری من محضر درس قدما را ندیده بودم ولی وصفش را شنیدهام. در حدود چهل سال ]مقاله در سال 1341 نوشته شده است[ قبل مجلس درس چند استاد موسیقی را مانند میرزا رحیمخان و حسینخان اسمعیلزاده که هر دو کمانچهکش بودند همچنین مجلس درس غلامحسین خان درویش را درک کرده بودم که استاد در روی تخته پوست یا تشکچهای در بالای اطاق مینشست و شاگرد در جلوی او زانوی ادب میزد و درسی که دفعه قبل گرفته بود مینواخت و اگر نقصی داشت اصلاح میکرد و اگر آن را خوب فرا گرفته بود قسمت بعد از آن را فرا میگرفت و چند بار مینواخت و حفظ میکرد و به اطاق دیگر میرفت و در آنجا هم چند بار تکرار میکرد و اگر فرصت باقی بود یک بار دیگر به حضور استاد میرسید و آن را مینواخت و زمین ادب میبوسید و یک سکه پنج قرانی زیر تشکچه استاد میگذاشت و خداحافظی میکرد و به خانه میرفت. در بین راه نیز آهنگ را با خود زمزمه میکرد که فراموش نکند. به محض رسیدن به خانه مشق جدید را مینواخت و آن را تکرار میکرد و خوب به ذهن میسپرد و طبیعی است چیزی را که به این زحمت فرا گرفته بود خیلی عزیز میداشت و چون یادداشت و کتاب و دفتر نت در کار نبود حافظه قوت مییافت و نوازنده هر چه میدانست از حفظ مینواخت و در اثر تکرار و تمرین زیاد به تدریج پختگی و ملاحت پیدا میکرد و بعد از سالها تمرین و تکرار اگر دارای استعداد بود نوازنده خوبی از کار بیرون میآمد.
در قسمت آواز نیز رسم به همین ترتیب بود. در مجلس استاد سازی وجود نداشت. استاد در آمدی آغاز میکرد و شاگرد آن را تقلید میکرد و حتما شاگر باید دارای صوت خدا داد و حنجره با تحریر و غلت باشد که مشق آواز را شروع کند. ترتیب خواندن شعر نیز به همین ترتیب بود که استاد شعر را با لحن مناسب میخواند و شاگرد فرا میگرفت و همان تمرینات انجام میشد تا پس از چندی خوانندهای خوشآواز و با اطلاع به وجود میآمد. درین قسمت نیز چون تعلیم به طور شفاهی بود چنان مهارت و تبحر حاصل میشد که اگر مثلااستاد به شاگرد میگفت
« زابل» چهارگاه بخواند ـ شاگرد بیتامل میخواند نه این که از درآمد چهارگاه شروع کند تا به نغمهی زابل برسد.
شاگردانی که هم ذوق بودند جلسات هفتگی دوستانه داشتند. دور هم مینشستند و ردیفی را که از استاد فرا گرفته بودند همگی با هم مینواختند و گاهی تک تک نوازندگی میکردند و تا کامل و زبردست نمیشدند جز آن که از استاد فرا گرفته بودند چیز دیگری نمینواختند و اصولا فن بداهه نوازی مخصوص کسانی بود که به مقامات عالی هنری میرسیدند. درین مجالس دوستانه گاه بگاه خوانندهای نیز پیدا میشد که او هم میخواند و یکی از نوازندگان که مهارت بیشتری داشت او را با ساز همراهی میکرد و در قسمت آواز موضوع بداهه خوانی بیشتر طرف توجه بود.
فراگرفتن قطعات ضربی مانند تصنیف برای خوانندگان تعلیم دیده کار سادهای بود و آن را از نوازندگان فرا میگرفتند ولی در مجلس استاد نمیخواندند و حتی رسم بر این جاری شده بود که اشخاصی که دستگاهدان و آوازخوان کامل بودند خواندن تصنیف را دون شان خود میدانستند و آنان که صدای ضعیفتری داشتند در خواندن تصنیف و آهنگهای ضربی علاقه بیشتری نشان میدادند و در این فن ورزیده میشدند و برای این که به وزن خوب آشنا شوند ضمن خواندن تصنیف به نواختن تنبک نیز میپرداختند. مثلا رسم بود که میگفتند «طاهرزاده» دستگاه دان و آوازخوان است یا آقای «عبداله دوامی» وزن شناس و تصنیف خوان میباشد هر چند تصنیف خوان هم به ردیف و آواز کاملا آشنایی و تسلط داشت و مثل تصنیف خوانهای امروز نبود که از خواندن آواز عاجز باشد.