شاهنامه
ایدئولوژی و مبانی وحدت فرهنگی و ملی ایران ـ توران ـ هند در شاهنامه فردوسی
- شاهنامه
- نمایش از یکشنبه, 25 ارديبهشت 1390 14:22
- بازدید: 5711
برگرفته از فر ایران
آن چه در زیر از نظر خوانندگان ارجمند میگذرد، بخشهایی از مقدمهی مجله نخست شاهنامه فردوسی به زبان روسی است. این تحقیق و اظهارنظر دربارهی فردوسی و شاهنامه فردوسی در دوران اوج قدرت اتحاد شوروی و سلطهی ایدهئولوژی کمونیسم، به عمل آمده است که باید گفت: هرگز خورشید حقیقت، پشت ابرهای تیره پنهان نمیماند. در پژوهش مزبور، روح بلند فردوسی، جذبه و عظمت شاهنامه و فرهنگ اهورایی ایران و توران، از دید و قلم، استادان فرهنگستان علوم شوروی دور نمانده است.
ترجمهی شاهنامه به زبان روسی، زیر نظر آکادمی علوم روسیه وسیلهی لاهوتی و همسر وی و تفسیر تاریخی آن توسط آ.ستاریکف به عمل آمد و در سال 1957 میلادی (1336 خورشیدی)، در مسکو به چاپ رسید. مقدمهی شاهنامهی مزبور در سال 1342، از سوی پروفسور شروین باوند (آریاپات)، به فارسی برگردانیده شد…
برگرفته از تارنمای فرایران
آن چه در زیر از نظر خوانندگان ارجمند میگذرد، بخشهایی از مقدمهی مجله نخست شاهنامه فردوسی به زبان روسی است. این تحقیق و اظهارنظر دربارهی فردوسی و شاهنامه فردوسی در دوران اوج قدرت اتحاد شوروی و سلطهی ایدهئولوژی کمونیسم، به عمل آمده است که باید گفت: هرگز خورشید حقیقت، پشت ابرهای تیره پنهان نمیماند. در پژوهش مزبور، روح بلند فردوسی، جذبه و عظمت شاهنامه و فرهنگ اهورایی ایران و توران، از دید و قلم، استادان فرهنگستان علوم شوروی دور نمانده است.
ترجمهی شاهنامه به زبان روسی، زیر نظر آکادمی علوم روسیه وسیلهی لاهوتی و همسر وی و تفسیر تاریخی آن توسط آ.ستاریکف به عمل آمد و در سال 1957 میلادی (1336 خورشیدی)، در مسکو به چاپ رسید. مقدمهی شاهنامهی مزبور در سال 1342، از سوی پروفسور شروین باوند (آریاپات)، به فارسی برگردانیده شد…
ایدهی فلسفه شاهنامه:
ایدهی فلسفی شاهنامه روی دو اصلِ فلسفیِ « زرتشت»، یعنی: « سپنامینو» زیباییها و « انگره مینو» زشتیها قرار گرفته است و همین نبرد « نور» و « تاریکی» در آیین زرتشت است که آیین رسمی امپراتوری ساسانیان را هم تشکیل میداده است.
این دو رآلیزم (دوگانگی) نبرد جاویدان زیباییها با زشتیها در آیین زردشت، به غلط تعبیر به « دوتای پرستی» ایرانیان شده و حال آن که در آیین زرتشت، ایدهی مذهبی بر مبنای یکتاپرستی بوده که در « اهورامزدا» جلوه میکند و سپنتامینو و انگره مینو، رمز فلسفی « هستی» و پدید آوردهی « اهورامزدا» است. در حماسهی فردوسی، فلسفهی همین آیین در وجود « جمشید» که فرمانده زیبایان و « ضحاک، مار دوش» که فرمانده زشتیها است، جلوهگر است. روی همین ایده است که در شاهنامه « سلم و تور» که فریب اهریمن را خوردهاند، با برادر کهتر خود « ایرج»، میجنگندن و حال آن که همه از نسل یک نژاد و از یک دودمان و از یک پدر و مادرند که به صورت جنگ میان « ایران» و « توران» منعکس میباشد.
توران:
فردوسی در شاهکارهای خود خیلی باریک اندیشانه به طور « رآلیزم» و بیغش، نشان داده که ایران و توران با کنار گذاشتن اختلافات اهریمنی قادرند که در آغوش یکدیگر با آشتی زندگی کنند. ولی متاسفانه این دوستی، با دسیسهی اهریمن درهم نوردیده میشود. بزرگترین نقیضهی روانشناسی تورانیان در این اصل، عدم تشخیص زشتیها و زیباییها بوده و کرارا دیده شده که حقیقت را زیر پای هشتهاند.
مرز توران را فردوسی از « جیحون» یعنی « آمودریا» بدان سوی خوانده که پارهای هم آن را «ماوراءالنهر» و امروز « ترکستان» خوانند.
آکادمی علوم روس میپرسد که آیا میشود چنین پنداشت که غرض از « تورانیان» همان « ترکها» هستند که رو در روی ایرانیان قرار داشتند؟ و بعد خود پاسخ میدهد که چنین پنداشتی فاقد اساس دانش پژوهی است، زیرا این سرزمین، ویژهی بومی ایرانیان و چه بسا اصلا گهوارهی این نژاد بوده است. کشاورزی روزگارهای کهن ایرانیان شرقی در پهنهی همین مرز (یعنی توران زمین) گسترش یافته که نیاکان « تاجیک»های امروز بودند و ترکها در سدههای 10 و 11 میلادی است که در این مرزها ظاهر شده ( با اختلاط با ایرانیانی) و زبان ترکی هم به تدریج در این ناحیه شیوع پیدا میکند.
پارهای چنین پنداشتهاند که « تورانیان»، قبایل کوچنشینی بودهاند که بومیان متمکن شرق امپراتوری ایران را با تاخت و تازهای خود همواره نگران داشتهاند. شاید همچنین بوده ولی این تاخت و تازها، گهگاه رخ داده و یک وجههی کلی نداشته است. شاهنامه در یاد از « تورانیان»هرگز اشارهای به مردمان گله چران کوچنشین نکرده، بلکه « توران زمین» در جنگاوری و تشکیلات داخلی و تمدن، کله به کلهی شاهنشاهی ایران زده و تودههای آن کشاورز و دارای فرهنگ بوده و هرگز چادرنشین نبودهاند.
پهنهی قسمتی از توران زمین، محور فرمانفرمایی « تور» پسر « فریدون» خوانده شده. گو این که این نکته در شاهنامه تاریک است. در این باره در « اوستا» نیز اشاره هست که بیرون از قلمرو آیین زرتشت، مرز و بومی است که آشیانهی همنژادی ایرانیان است. تنها با یک فرق که آنها از آیین زردشت روی گردانده و به کیش همان اهریمنی خویش باقی ماندند.1
بدین ترتیب، اختلافات در شمال شرق ایران، روی مبانی همان اختلافات مذهبی ریشه میگرفت. در شاهنامه نیز این اصل، با صراحت، به ویژه در جنگهای میان گشتاسب و زریر و اسفندیار در برابر « ارجاسب تورانی» که آیین نو را نپذیرفته بود، به خوبی خودنمایی کرده و تراژدی جنگهای خونین دو دلت نیرومند هم نژاد، روزگاری دراز ادامه پیدا میکند. نبرد اهورایی در برابر وسوسهی « اهریمن» در شاهنامه، با زیباترین شاهکارها جلوه کرده که همان نبرد رستم سردار سپاه ایران با پسرش سهراب است که سردار سپاه « توران» بود.
نقش تودهها:
فردوسی در شاهنامه، نقش تودهها را نیزفراموش نکرده و کرارا به نقش تودهها اشاره دارد. ولی این وزنه را وی آشکارا فرق انسان برتر و نوابغ قرار میدهد. اساتید فرهنگستان علوم روس میافزایند که در همان حال که فردوسی حماسهی خود را در یک فردوسی حماسهی خود را در یک محیط ستایشآمیز از شاهها و پهلوانان و گروههای جنگجوی آریستوکراسی قرار داده، میبینیم،جنبشهای انقلابی تودهها را مانند: جنبش « کاوه آهنگر» و نهضت مزدکیها را نادیده نگرفته، بلکه با زیباترین شاهکارهای خود این آریستوکرات، جنبش انقلابی تودههای آریایی را در حماسهی خود جلوهگر ساخته است.
نقش زنان:
محققین آکادمی روس یکی از نکات مهم شاهنامه را در ارزشی میدانند که فردوسی برای تیپ « زن» قایل شده. شایان ستایش هست که فردوسی « ماده پلنگ»های خود را فراموش نکرده و آنها را در زیباترین حماسهی خویش با نقشهای مختلف، در تیپ « رودابه» مادر رستم و همسر زال « همای» دختر بهمن، « تهمینه» مادر سهراب، « منیژه» دختر افراسیاب و «گرد آفرید»، به پهنهی رزم، عشق و مادری، دوش به دوش قهرمانان نامی مرد در کنکور نبرد زندگی به نمایش میآورد.
جذابیت و اثرات شاهنامه در دورههای تاریخی و نقش آن در وحدت قومی و ملی:
شاهنامه در میان تودههای ایران، هند و توران ( اشاره به تاجیکستان است). از سدهی یازده میلادی گرفته تا این روزگار و به قول آکادمیسینهای روس در سدههای 16 و 17 میلادی چه بسا که اصلا چون « آرنگ وحدت نژادی» ایران ـ هند و توران در فرمهای مختلف خود به جلوه میآید. در دورهی فرمانفرمایی صفویه، این حقیقت میان « توده»ها بیشتر به ژرف رفته و بهترین گواه، و فورو پیدایش « شاهنامههای خطی» و انتشار تکه پارههای مختلف انتخابی رزمی بر بنیاد این حماسه است. در هندوستان در سدههای 16 و 17 میلادی، زیر پرچم فرمانفرمایی « مغول»، شاهنامه بیش از روزگارهای گذشته در جوش و نمو و خروش آمد.
«آکادمی مسکو» اشاره میکند که در جنبشهای انقلابی بورژوازی سالهای 1911ـ 1906 میلادی در پهنهی ایران، اثرات و جذبهی شاهنامه بر ضد تجاوزاتِ « بیگانه» در تمام شئون تجاوزات « بیگانه» در تمام شئون آزادگی این تودههای دیده میشود و حماسهی فردوسی از لحاظ « ایده آل» در جنبشهای انقلاب ایرانیان بر ضد اصل « تجزیه طلبی»، چه در میان تودهها و چه در جرگههای آریستوکراسی و توی فئودالها تاثیرات مهمی را در «وحدت ملی ایران» و یا در عالم سیاست ابراز کرده است و تاثیرات شگرف حماسهی فردوسی در پهنهی ایران ـ هند و توران تا این روزگار یعنی پس از 1000 سال در فرهنگ این « تودهها»، شایان توجه و بسی کرنش است.
فرهنگ و زبان فارسی:
فرهنگ پارسی زیبای « فردوسی» در سدههای 11 و 12 میلادی در دورهی سلجوقیان از مرزهای دورهی ساسانی نیز گذشت و زبان رسمی فرهنگی امپراتوری ایران شد. سلجوقیان، شگفتآورانه این زبان را در قلمرو خود تقویت کرده، بسط داده و از دل بدان میگراییدند و در سدهی 13 میلادی، زبان ادبی، رسمی و علمی در آسیای کوچک شد که به امپراتوری روم سلجوقی آن روزگار مشهور بود. در سدههای 13 و 14 میلادی، عجیبتر در دورهی فرمانفرمایی مغولها در تمام امپراتوری مغول ریشه پیدا کرده و به ویژه « هلاکوخان» در ترویج فرهنگ پارسی، آنی خودداری نکرده است. در این دوره از هندوستان و مرزهای توران گذشته تا ژرفای چین و کوهستان قفقاز رسیده و زیباترین ادبیات این مرز را زیر کلک توانای « نظامی» و « خاقانی» تشکیل میدهد. نباید فراموش کرد که «گرجستان»2 و « ارمنستان»3 به ویژه از دورهی پارتها، جزیی از شاهنشاهی ایران بود و زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در آن حدود ریشههای کهن دارد.
اثرات جهان شاهنامه:
شاید یادگارهایی از سنتهای تاریخی آریایی باشد که حماسهی شاهنامه در ژرفای فرهنگ روسیه و اعماق اروپا اثرات عمیقی به جای گذاشته است. شاهنامه به زبانهای مختلف در دنیای کهن تا این روزگار ترجمه شده و بهترین قدردانی را فرهنگیان روی کره نسبت به مقام بلند حماسهی فردوسی قایل شدهاند که هجوم دانشمندان به مرز «توس» در سال 35 ـ 1933 میلادی در جشن هزار سالهی فردوسی، از آن نمونه میباشد. و این گردهمایی نشان داد که فردوسی وجههی یک شاهر کبیر جهانی را روی کره احراز کرده است و تا این روزگار حماسهای به این شگرفی توی هیچ ملت مترقی و متمدن دیده نشده است. شاهکار ویژگیهای زیباییهای حماسهی شاهنامه در تمام فرهنگهای کهن انسانی روی کره، یونان کهن، هند، چین و توی تودههای پر فرهنگ دیگر سرزمینهای کلاسیک، ستارهای است درخشان و شایان سرافرازی نژادی ایران و توران و زیبندهی هرگونه ستایش و سپاس میباشد.
پینوشت:
1ـ Complex
2ـ آن چه که پیداست اختلافات اقوام آریایی ایران و قبایل آریایی توران زمین عینا مانند اختلافاتی است که در روزگارهای کهن یعنی اقلا هفت قرن پیش از میلاد بین آریاییهای ایران و هندوستان پیش آمده ـ به این معنی که تمام این اختلافات که رفته رفته، رنگهای جورواجور در گردش چرخ تاریخ این نژاد به خود گرفته، همه در آغاز، ریشه از همان اختلافات « ایده ئولوژیکی» و مذهبی میگرفته و اختلافات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی همه تحت الشعاع همین اختلاف مذهبی قرار میگرفت. تا که در نسلهای بعد در اثرپاره شدن « وحدت نژادی آریایی» در مرز و بوم هند ـ ایران و توران روی ریشههای همین اختلاف شاخ و برگهای زیاد نمودار و از بنیاد این نژاد را از هم به پراکند. « آریاپارت»
3ـ حماسه شاهنامه در فرهنگ گرجستان نگارش « سوتار وستاولی» قرن 12 میلادی.