شاهنامه
ما کجاییم، فردوسی کجاست؟
- شاهنامه
- نمایش از سه شنبه, 06 بهمن 1388 07:46
- بازدید: 5465
نگاهی به جایگاه جهانی شاهنامه حکیم توس ....
مهدی نصیری
برگرفته از روزنامه قدس
کنون پر شگفتی یکی داستان
بپیوندم از گفته باستان
سخن درباره اینکه شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، نماد ایرانی بودن و تاریخ پندارهای ایرانی است، چندان روشن و بی چون چراست که پرداختن به آن بی هیچ دلیلی، شایسته نمی نماید.
همچنان که «خجسته کیا» در پیشگفتار کتاب «شاهنامه فردوسی و تراژدی آتنی» به مقایسه این اثر سترگ با سروده های هومر می پردازد و می نویسد:«رؤیای ایرانی بودن و ایرانی اندیشیدن را کاملتر از شاهنامه- با همه «رمز و معنی»- شاید در هیچ اثر یگانه دیگری به زبان فارسی نتوان یافت.»
شاهنامه فردوسی، حکایت تاریخ ازلی و ابدی ایرانی است، از همین روست که شرح داستانهای شعری آن را شرح روایت اساطیر ایرانی می دانند و در دنیایی که کهن الگوها و کشف راز حضور و قدرت تأثیر آنها بر زندگی و رفتار امروز بشر به موضوع مهم مطالعات علمی دنیا تبدیل شده، هیچ منبع مکتوبی همچون شاهنامه را نمی توان به عنوان گنجینه کهن الگوهای ایرانی نمونه آورد.
تاریخ، فلسفه، جغرافیا، اسطوره، ادبیات، زبان و ... هر گستره مهم طبیعی و فراطبیعی که قدرت تبیین و تفسیر حضور و وجود ایرانی را گزاره می کند، در شاهنامه جستنی و پیداست. این در حالی است که شاهکار حکیم توس به هیچ وجه مرزپذیر و محدود به قالبهایش نمانده و همواره در عین کم توجهی غفلت بار ما، مورد توجه غیرایرانیان بوده و هست.
گسترش علوم تطبیقی و به ویژه حوزه اساطیر و ادبیات تطبیقی طی چند دهه اخیر ارزش و توانایی های شاهنامه در مرز شکنی و پهلو زدن به ادبیات جهانی را به اثبات رسانده است.
بسیاری از شاهکارهای ادبیات نمایشی، ادبیات شفاهی و حماسه سرایی جهان امروز در تطبیق با بخشهای مختلف شاهنامه فردوسی مورد ارزیابی و تحلیل قرار می گیرند.
مقایسه تطبیقی داستان اسفندیار با آشیل یونانی و زیگفرید آلمانی، انطباق سخنان شاهنامه با فلسفه کانتی، نقاط مشترک نقش اجتماعی شاهنامه با حماسه ملی یوگسلاوی، تطبیق ساختار دراماتیک نمایشنامه «آنتیگون» سوفوکل با داستان جریره شاهنامه، افسانه شناسی تطبیقی درباره فرزندکشی «پاریس» از تروا و افسانه ای ایرلندی با داستان رستم و سهراب و انطباق داستانهای بسیار دیگر شاهنامه با شاهکارهای بزرگ جهان ادبیات همچون «مکبث» شکسپیر و ... امروزه قدرتهای بی نظیر شاهنامه در حوزه ادبیات و به ویژه ادبیات حماسی را به دنیای ادبیات ثابت کرده است. به راستی کدام شعر و داستان و نمایشنامه و کدام منظومه و دیوان را می توان به این بزرگی یافت که به همان اندازه که در برگیرنده تمامی مشخصات ریز و درشت فرهنگ ملت خویش باشد، زبان و بیانی جهانی داشته و در انطباق با بزرگترین آثار از ملتهای مختلف جهان قرار گیرد؟
نهفته چو بیرون کشید از نهان
به سه بخش کرد آفریدون جهان
یکی روم و خاور، یکی ترک و چین
سوم دشت گردان ایران زمین
تاکنون ترجمه های بسیاری از شاهنامه فردوسی در سراسر جهان به انتشار رسیده و حتی در بسیاری از جاها ادبیات کشورهای مختلف را تحت تأثیر قرار داده است. ترجمه شاهنامه در آلمان از سال ۱۸۰۰ به وسیله اشخاصی چون هاگمان، لودلف، وال ، والنبورگ ، ویلکن و فون هامر پورگشتال انجام گرفته و همواره رو به فزونی است.
علاقه شدید گوته شاعر بزرگ آلمانی به اشعار فردوسی را نیز می توان در یادداشتها و مقالاتی درباره دیوان شرقی- غربی او مشاهده کرد. مهمترین ترجمه های آلمانی شاهنامه توسط یوزف گورس (۱۸۲۰)، آدولف فریدریش ،فون شاک (۱۸۵۱) و فریدریش روکرت (۱۸۹۰) به انتشار رسیده اند و چاپ مهم فرانسوی یولیوس مول (۱۸۳۸) و آثار تحقیقی آگوست وولرس ، تئودور نولدکه ، هرمان اته ، فریتس ولف و... نیز در این زمینه در میان کارهای متعدد دیگران به روی شاهنامه قابل تأمل هستند. هر چند شمردن تعداد ترجمه ها و تحقیقات شاهنامه در میان نویسندگان و پژوهشگران خارجی و تعداد زیاد تحقیقات تطبیقی بر روی این اثر بزرگ حماسی به ویژه در دانشگاهها و مدارس اروپایی کاری دشوار است، اما تأثیرات انکارناپذیر داستانهای شاهنامه را به راحتی می توان در ادبیات جهان مورد ارزیابی قرار داد؛ هاینریش اشتیگلیتس ، شاعر بزرگ آلمانی یکی از ادیبانی است که به شدت تحت تأثیر شاهنامه قرار داشته است. وی در کتاب معروفش، پیکره های شرقی که جلد دوم آن در سال ۱۸۳۱ به چاپ رسیده، ضمن ستایش فردوسی، درباره زندگی او از زمان کودکی در طوس و ملاقاتش با عنصری در غزنین و دستور محمود غزنوی مبنی بر تهیه یک حماسه و سرانجام مرگ حکیم در توس شعری زیبا دارد که اینگونه به پایان می رسد:
...
او (محمود) گنجینه های بی شمار،
از گوهر و مروارید، گرد می آورد
و دوازده اسب می باید که بی هیچ درنگی
با این بار به سوی توس، به نزد شاعر بشتابند؛
به دروازه شهر نزدیک می شوند-
مردمی جنازه ای را از شهر بیرون می آورند.
هوفمان فون فالرسلبن هم در ابتدای شعر شش قطعه ای اش درباره فردوسی چنین گفته است.
شاه می گوید: خورشید رحمت من می درخشد
بر همه خدمتگزارانم، چه دور و چه نزدیک
همه هدایایی گرفته اند، همه به ثروت رسیده اند،
همه در اوج عزت زندگی می کنند؛
هر که مرا خدمت کرد و شاد،
از رحمت من نصیب برد
تنها به شاعر توس، فردوسی است
که مدیونم...
با آن که شاعران بسیاری چون هلموت بوتشر ، اوتو اشتسل اتریشی، یوزف ویکتور ویدمان ، شاعر معروف سوئیسی و بسیاری از کسانی که در مورد شاهنامه و فردوسی نوشته اند، علاقه خیلی زیادی به رابطه شاعر بزرگ با محمود غزنوی نشان داده و زندگی شاعر را به اندازه اثرش بزرگ دانسته و رفتار او را همچون حماسه هایش در مقابل محمود ستوده اند و بزرگ داشته اند.
می گویند، در سالروز بیرون آمدن هرکولانیوم از خاک بر پله های همه مدارس و دانشگاههای یونان شاخه های گل می گذارند؛ دیده ایم که یونانیان با چه هزینه و سرمایه هنگفتی نام سوفوکل و آشیل و... را در دنیا تبلیغ می کنند؛ فرانسوی ها برای اشاعه فرهنگ و زبانشان شرکتهای بزرگ فیلمسازی را وادار به فروش رایگان آثار سینمایی شان به زبان فرانسه می کنند؛ شنیده ایم هیچ کس حق ورود به موزه ملی بریتانیا را ندارد مگر اینکه نخست از اتاق شکسپیر عبور کند؛ ایتالیایی ها و مصری ها نقاشی ها و نقوش فرهنگیشان را بر کاغذ و سنگ و لیوان و قاب به رایگان در اختیار گردشگران و جهانگردان قرار می دهند و...
فردوسی امروز- بیش از خیام و حافظ و مولانا- برای جهانیان شناخته شده است و ارزش و اعتبار دارد؛ حال آنکه هیچ کس تا به حال به اندازه این شاعر گرانقدر چکیده همه ویژگی ها و مختصات ایران و ایرانی را به تعریف در نیاورده است... .
اما افسوس، افسوس... که... .
تا به حال آرامگاه بزرگترین شاعر ایران و به یقین یکی از بزرگترین شعرای جهان را دیده اید؟! تا به حال چند بیت از اشعار نهفته در سینه پدرتان را از زبان فردوسی... .
جهان سر به سر حکمت و عبرت است
چرا بهره ما همه غفلت است؟!
برای پایان این سطر نقطه ای بگذار...