گردشگری
قلعهی شیخ نصوری
- گردشگری
- نمایش از شنبه, 02 شهریور 1398 00:30
محمد علیخانی
این نوشتار، شرحی کوتاه بر سرگذشت قلعهی نصوری در شهر باستانی سیراف یا بندر طاهری کنونی است که در پی بازدید از این ساختمان در اسفندماه 1388 نگاشته شده اما تاکنون بازتاب نیافته بود.
*******
بندر باستانی سیراف در استان بوشهر که در تابلوی راهنمای این قلعه چنین نوشته شده «این قلعه متعلق به خاندان نصوری است که توسط شیخ جبار دوم پدربزرگ شیخ ناصر نصوری در اوایل قاجاریه ساخته شده است. این قلعه دارای گچبریهای زیبایی بوده است که 18 تابلو بسیار زیبا از مجالس شاهنامه فردوسی نیز در ایوان غربی نقش بسته است. تاریخ احداث قلعه سال (1224 ه.ق.) (برابر با سال 1182 ه.خ.) بوده که تا سال 1356 ه.خ. خانواده نصوری در آن سکونت داشتهاند»
احوال این قلعه و صاحبانش را از پیرمردِ سالخوردهای که گویا نگهبان این قلعه تاریخی بود جویا شدیم، پیرمرد از خاندان نصوری چنین یاد میکند که این خاندان در اصل عربستانی بوده و احتمالا در دوران قاجاریه به ایران آمده و مذهب خود را نیز به تشیع تغییر دادهاند. این پیرمرد که به گفتهی خود از جوانی پیشکار شیخ نصوری بوده و در همه احوال او باخبر بوده و در همه سفرهای تجاری شیخ همراه او بوده. از شیخ به نیکی یاد میکند و او را فردی خیرخواه، بخشنده و مردمدار معرفی میکند. وی میگوید شیخ در سال 1356 زندگی را بدرود گفته است و در سال 1357 همزمان با انقلاب اسلامی و فضای سیاسی و تبلیغات ضدسرمایهداری و به اصطلاح ضدطاغوتی حاکم بر جامعه عدهای به این قلعه هجوم آورده و تمام اموال باقیمانده از شیخ را به غارت برده و به ویرانگری این قلعه میپردازند و در پی این ویرانگری همهی گچبریهای زیبای قلعه از جمله آن 18 پرده از مجالس شاهنامه که تابلوی راهنمای میراث فرهنگی از آن یاد کرده نیز از میان رفته است و تنها بخش بسیار کوچکی از این گچبریها از تیشههای مهاجمان قلعه در امان مانده است. شاید تنها اثری که از این پردهها مانده است تکههای باقیمانده در یک قاب است که نبرد رستم و اسفندیار و داستان تیر زدن رستم به چشمان اسفندیار است را روایت میکند. سازمان میراث فرهنگی هماکنون بازسازی قلعه را در دست دارد. هنگام بازدید، هممیهنان هنرمند سنندجی بازسازی در و پنجرههای اُرسی قلعه را به انجام میرساندند. در یک نگاه شخصی، داستان این قلعه و ساکنانش، دارای دو نکتهی تأملبرانگیز است. نخستین و شیرینترین آن، بلندای روح ایران است که هر که پای در این خاک میگذارد شیفتهی فرهنگ و هنر آن شده و پس از چندی خود را نیز بخشی از آن میداند. خاندان نصوری و دیوارنگارههای قلعه یکی از هزاران نمونه از این ادعا هستند، خاندانی از عربستان به ایران آمده و چنان دلبستهی زبان پارسی، فرهنگ ایرانی و شاهکار فردوسی بزرگ شده که دیوارهای خانه را با پردههای نمایش شگفتانگیز شاهنامه آذین میبندد. نکتهی دوم و تلخ ماجرا در برخورد برخی از ما ایرانیان با فرهنگ ایرانی و نمادهای هویتی و تاثیرگذار آن است. چنانچه میدانیم این قلعه در سال 1182 خورشیدی ساخته شده و در سال 1357 که مورد هجوم و ویرانگری قرار گرفته دارای پیشینهای 175ساله بوده است. حتی با ندانستن ارزش ساختمان و هنر معماری آن میبایست ساختمانی با دو سده پیشینه را یک یادمان فرهنگی و تاریخی دانست. اما شوربختانه سرنوشت این قلعه در زمانی سرشار از هیجانات سیاسی، تا حدی دستخوش ویرانگری شده است که یکی از نمونههای ارزشمند هنر معماری ایرانی در سدهی گذشته به گونهی جدی ویران شده و بازسازیهای میراث فرهنگی نیز کارساز در بازگرداندن پردههای شاهنامه به دیوارهای قلعهی نصوری با کیفیت نخستین آن نیست.
محمد علیخانی
5 اسفند 1388