شنبه, 03ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست اتحادیه نوروز نوروز نوروز - شادروان دکـتر ذبـیح الله صفا

نوروز

نوروز - شادروان دکـتر ذبـیح الله صفا

برگرفته از مجله هلال، فروردین 1345، شماره 54، ص 23 تا 28

شادروان دکـتر ذبـیح الله صفا
استاد اسبق دانشگاه تهران

جشن نوروز نوشته شادروان دکـتر ذبـیح الله صفا در قالب پی دی اف:
بخش یک   -   بخش دوم   -   بخش سوم   -   بخش چهارم

 


‌‌‌در‌ ایـن عکس سفرهء نوروز که شامل قرآن مجید، هفت، سین،بخور گل و بوته و غیره‌ هست‌ دیده‌ می‌شود.

آن‌روز که شعبه‌های نیرومندی از قوم «آریا» از‌ سواحل آمویه دریا (جیحون) بسرزمین پهناوری که بـعدا بنام خود «ایران» نامیدند روی می‌اوردند شگفتی‌های گوناگون‌ با خود همراه داشتند‌ از‌ چهره‌های شاداب و پیشانی‌های بـاز این مردم نیرومند آثـار هـوشی سرشار و اندیشه‌ای قوی و ذوق لطیف آشکار بود. این نژاد عالی و مبارز بهمان نحو که در جهانگیری و جهانداری در‌ جنگ و ستیز و درهم کوفتن کاخهای عظیم قدرت و استبداد دنیای قدیم مهارت داشت بهمان نحو در ایجاد آثار بـدیع هنر و ذوق و مبتکرات اندیشه و خرد نیز چیره‌دست‌ و قادر بود. بهمین سبب آنچه از این مردم هشیوار بر جای مانده است از کاخهای خسروانه و کتب دینی و ادبی و آئین و فنون مملکت‌داری و رسوم و اعیاد ملی‌ و اجتماعی همه درخـور تـحسین و سزاوار ستایش و بزرگداشت است و از این میان جشن نوروز از همه باشکوه‌تر و با آئین و جانشین و دلگشاتر است.

این جشن که‌ پیشانی‌ تآبناک خود را از خلال اعصار و قرون متمادی و از زیر بار سنگین حوادث و مشکلات فاتحه بیرون آورده و پیـروزمندانه در بـرابر مهاجمات اجانب و ترکتازی‌های بیگانگان‌ ایستاده‌ و سرانجام اندرزهای پایداری و ثبات‌ نیاکان‌ ما‌ را میراث‌وار از دو هزار سال پیش از میلاد بدو هزار سال بعد از میلاد نقل کرده است، تنها جشنی است که‌ هنوز‌ بـاشکوه‌ و جـلال تمام از کاخ‌های خسروان تا کوخهای‌ گدایان‌ همه جا بیک روش قدم می‌گذارد و همه را بیک منوال شادمان و خرم می‌گرداند.

او را بنام‌های گوناگون‌ مانند «جشن‌ نوروز» و «جشن‌ فروردین» و «بهار جشن» خوانده اند، ولی همواره آغاز آن از نخستین روز سال‌ بود و از «هـر مـزد روز» (روز اول) فـروردین‌ماه شروع می‌شده بهمان منوال کـه اکـنون نـیز مرسوم و متداول است.

بهتر‌ آنست‌ که‌ خوانندگان عزیز علت ظهور این جشن را از ذوق سلیم و طبع‌ مستقیم خود بخوانند با اینحال محققان ایران و فـرنگ نـیز از دیـرباز در این باب مطالعاتی‌ کرده‌ و بعضی گفته‌اند که سـبب عـمده ظهور نوروز موقع طبیعی آن یعنی قرار‌ داشتن‌ در‌ آغاز فصل تابستان بزرگ است چنانکه مهرگان نیز بسبب قرار داشتن در آغـاز زمـستان‌ بـزرگ‌ پدید‌ آمده بود و این نکته را هم باید بدانیم که ایـرانیان در روزگاران قدیم‌ سال‌ را بدو فصل مذکور تقسیم می‌کرده‌اند که تقسیم طبیعی و اقلیمی سال در‌ فلات‌ مرتفع‌ ایرانیان بود.

بعضی نـیز آنـرا دنـبالهء جشن «فروردگان» دانسته‌اند که در پنج روز آخر سال قرار‌ داشت‌ و جشن بازگشت ارواح بخانه‌ها و مـساکن پیـشین خود بود و برخی هم‌ گفته‌اند‌ که‌ این جشن مولود احترامی است که ایرانیان از قدیم الایام نـسبت بـاولین روز مـاه و نخستین‌ روز سال داشته‌اند.

با اینحال ذهن افسانه‌ساز و داستان‌پرداز نیاکان ما از‌ ایجاد‌ داستانهای‌ دل‌انـگیز در ایـن بـاب غافل نه‌نشست و حکایات و قصه‌های بدیع راجع بان پدید آورد‌ که‌ از‌ میان آنها دل‌انگیزتر از همه روایـت اسـتاد ابـو القاسم فردوسی و مورخانی‌ نظیر‌ اوست که می‌گویند نوروز را جمشید بنیان نهاد و چون از ایجاد وسـائل مـختلف زندگی اجتماع‌ فراغت‌ یافت:

بفر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نـشاخت

کـه‌ چـون‌ خواستی دیو برداشتی
زهامون بگردون بر افراشتی

چو‌ خورشید‌ تابان‌ میان هوا
نشسته برو شاه فـرمانروا

جـهان انجمن‌ شد‌ بر تخت اوی‌
شگفتی فرو مانده از بخت اوی

بجمشید بر گوهر افـشاندند
مر آنـروز‌ را‌ روز نـو خواندند

سر سال‌ نو‌ هرمز فرور‌ دین
بر‌ آسود‌ از رنج تن دل ز کین‌

بزرگان‌ بشادی بیا راسـتند
می و جـام و رامشگران خواستند

چنین‌ جشن فرخ ازآنـ‌روزگار
بمانده اسـت‌ از‌ آن خـسروان یادگار

اما آیا‌ بهتر‌ از این تعبیر ابوریحان بیرونی که در باب علت پیدایش نوروز و سبب‌ تسمیهء‌ آن گـفته مـیتوان تـعبیری جست.''نوروز‌ نخستین‌ روز‌ است از فروردین‌ماه‌ و بدین‌جهت روز نونام کرده‌ اند‌ زیرا پیشانی سال نـو است».

در ایـن روزگار بنابر عادت ملی جشن نوروز از‌ آغاز‌ فروردین تا سیزدهم این ماه بطول‌ می‌انجامد‌ اما در‌ دورۀ‌ سـاسانی‌ بنابر اطلاعاتی که در‌ دست است جشن نوروز یک ماه ادامه داشت و ظـاهرا ایـن کیفیت خاص دربارۀ پادشاهان‌ بود‌ و جشن نـوروز در مـیان عـامۀ ایرانیان‌ از‌ آنچه‌ امروز‌ است طولانی‌تر نبود‌ و شـاید بـهمین سبب باشد که مورخان و نویسندگان قدیم نوروز را بدو قسمت‌ «نوروز عامه» و«نوروز خاصه» قسمت‌ کـرده‌اند‌ و ایـن دومی«نوروز بزرگ، خاص دربارهای شاهان و امـرا‌ بـود‌ و تا‌ آغـاز‌ ایـن‌ قـسمت میبایست حقوق اطرافیان و خدمتگزاران و حاجت‌مندان گـزارده شـود و ایام نور نوروز خاصه بعیش و عشرت و شادمانی شاهان و شاهنشان اختصاص داشته باشد.

از‌ بـدایع امـور در باب جشن نوروز حرمت دینی آن در پیـش از اسلام،و در دورهء اسلامی است:

پیـش از اسـلام آئین زرتشتی بدان صورت دیـنی داده بـود و در دورهء‌ اسلامی‌ احادیث و روایاتی که در باب اهمیت و حرمت آن بوجود آمد مایهء بقاء آن گردید.

بـنابر عـقیدهء روز جلوس امیر المومنین علی عـلیه اسـلام بـر مسند خلافت و نـیز‌ روز انـتخاب او از طرف حضرت ختمی مـرتبت (ص) مصادف بـا نوروز بود و بهمین سبب است که هاتف شاعر مشهور میگوید:

همایون روز نوروز‌ است‌ امروز و بـفیروزی‌
بر او رنـگ‌ خلافت‌ کرد شاه لافتی ماوی

آنچه از اشارات و مـدارک تـاریخی برمیآید نـشانهء بـارزیست از احـترام نوروز در دربارهای شاهنشاهان ایـرانی از آغاز دورهء هخامنشی به بعد. داریوش‌ بزرگ‌ شاهنشاه هخامنشی در نوروز‌ هر‌ سال به معبد رب النوع بابل میرفت و دسـت آن را مـی‌گرفت و همهء شاهنشاهان هخامنشی در این جشن بـار عـام مـیدادند و مـراسم نـوروز در تالار«آپادانا»یعنی محل خـاص بـار عام‌ با‌ حضور قراولان خاصه و امرا و رجال، باشکوه و جلال تمام انجام میشد و در همین روز از ولایات و ایالات مختلف مـملکت و از مـمالک تـابعه ایران هدایای بوسیلۀ نمایندگان‌ بخدمت‌ فرستاده مـیشد‌ و صـاحب بـار، نمایندگان مـلل تـابعه را به نوبت بخدمت شاهنشاه می‌برد.

هدایایی که به خدمت آورده می‌شد معمولا از‌ طرائف هر سرزمین و هر گروه بوده است مانند اسب و گوسفند‌ و شتر و گاو و شیر و بزکوهی و زرافه و این آخری تحفهء مردم حـبشه و پونت ‌‌یعنی‌ سواحل سومالی و عدن بود و همچنین نمونه‌های از لباس و جامه‌های هر‌ قوم‌ و ظروف زرین و امثال آن...

از میان دربارهای سلاطین پیش از اسلام ایران، دربارهای ساسانی بیش‌ از همه به نوروز و مراسم آن توجه داشتند.

بامداد نوروز پس از آنـکه‌ شـاهنشاه جامه‌ای ابریشمین بر‌ تن‌ میکرد به تنهائی در بارگاه می‌نشست و آنگاه کسی که قدم او را بفال نیک میگرفتند بخدمت او میرفت و یا بنابر معمول موبد موبدان را این سعادت ارزانی میشد و او‌ با جامی زریـن پر از مـی‌و انگشتری و درم و دینار و دسته‌ای سبزه و شمشیر و تیر و کمان و دولت و قلم و اسب و ز باز پیش شاهنشاه‌ می‌رفت‌ و چنین میگفت:

«شها بجشن فروردین بماه فروردین آزادی گزین بر داد و دین کیان سـروش آورد تـرا دانائی و بینائی بر کاردانی و دیـر زی بـا خوی هزبر و شادباش‌ بر‌ تخت زرین و انوشه خور بجام جمشید و ز رسم نیاکان در همت بلند و نیکوکاری و ورزش داد و راستی نگاه دارد.

سرت سبز باد و جوانی چو‌ خوید.اسپت‌ کـامگار و پیـروز و تیغت روشن و کاری بـدشمن و بـازت گیرا و خجسته بشکار و کارت راست چون تیر و هم کشور بگیر نو بر تخت با درم‌ و دینار‌ پیشت هنری و دانا گرامی‌ و سرایت‌ آباد و زندگانی بسیار.»

سپس جام شراب را به شاهنشاه می‌داد و دسـته‌ای از سـبزه در دست دیگر او مینهاد و دینار‌ و درم را در پیش تخت وی مینهاد.

مـقصود از آوردن ایـن چیزها آن بـود که شاه و بزرگان را دیده بر آنها افتد و در‌ همهء‌ سال‌ شادمان و خرم باشند و آنسال برایشان مبارک گردد.

سپس بـزرگان‌ دولت‌ بخدمت می‌آمدند و هدایای خود را تقدیم میداشتند. هدایای نوروز از طرف امـرای جـزء و شـهرداران(1)و‌ اسپهبدان‌ و زنان شاهنشاه و عامهء مردم با و تقدیم میشد و شاهنشاه نیز‌ بهدیه‌دهندگان‌ به‌ نسبت درجات آنان هدایاای میداد.

در دورۀ‌ ‌سـاسانی وصول مالیات‌ها از نوروز آغاز و افتتاح‌ میشد‌ و این رسم در دورهء اسلامی نیز مدتها مـرسوم بـود.در نـوروز شاهنشاه بازی سپید‌ پرواز‌ میداد و اندکی شیر تازه و پنیر تناول میکرد و دوشیزه‌ای برای وی‌ با‌ کـوزه‌ای‌ آهنین یا سیمین که بر گردن آن قلاده‌ای از یاقوت و زنجیره‌ی زرین بود‌ از‌ آسیابها آب بـر میداشت.

از رسوم تفریحی این عـهد یـکی آن بود که‌ چون‌ نوروز‌ به شنبه میافتاد از رئیس یهودیان ایران چهار هزار درهم میگرفتند!

از ذکر روز شنبه‌ در‌ اینجا نباید تصور کرد که ترتیب هفته که خاص تقویم سامیان است‌ در‌ آن‌ ایام مراعات مـیشد بلکه روز شنبه باعتبار تقویم یهودیان در نظر گرفته میشد.

بیست و پنج‌ روز‌ قبل از فرا رسیدن نوروز در صحن کاخ شاهنشاهی دوازده ستون از‌ خشت‌ خام برپا میشد که بر آنها جو و گندم و برنج و عدس و باقلی و کاجیله‌ و ارزن و لوبـیا و نـخود و کنجد و ماش میکاشتند و اینها‌ را نمی‌چیدند مگر با ساز و آواز‌ و رقص.در‌ ششمین روز بعد از نوروز این حبوب‌ را‌ میکندند و در مجلس میپراکندند و تا روز شانزدهم فروردین آنرا جمع نمیکردند.این‌ حبوب‌ را برای تفاول میکاشتند و گمان‌ میکردند کـه‌ هـریک‌ از‌ آنها که نیکوتر و بارورتر شد‌ محصولش‌ در آن سال فراوان‌تر خواهد بود.

در پنج روز اول نوروز شاهنشاه ببار‌ عام‌ می‌نشست و در هر روز طبقه‌ای‌ خاص مانند عامه و دهگانان‌ و خدام آتشکده‌ها واسواران و موبدان‌ و افراد خاندان سلطنتی و درباریان را به حضور مـیپذیرفت و چـون از این‌ کار‌ فارغ میشد دیگر کسی جز‌ ندما‌ و مقربین را بحضور‌ نمی‌پذیرفت‌ زیرا چنانکه گفته‌ایم از‌ روز‌ ششم ببعد نوروز بشخص او اختصاص داشت و می‌بایست از لذائذ آن بهره‌ور گردد.

در‌ ایام نوروز معمولا آهنگهای خاصی در‌ خدمت‌ شـاهنشاه نـواخته‌ مـیشد‌ و از آنجمله است«نوروز بزرگ»و«نوروز‌ کیفباد»و«نوروز خـردک»و«ساز نـوروز»و«باد نـوروز«آوازهای بهاری» و«آفرین»و«راههای خسروانی»و«راههای مازندرانی»و نظایر آنها.

از رسوم دیگر دربارهء این‌ عهد‌ آن بود که پادشاهان در نوروز‌ محتاج‌ الیه‌ سالانه‌ دفتری‌ و چیزهای دیگر‌ دربـار‌ را تـهیه مـیکردند از قبیل کاغذ و پوست‌هائی که برای وسائل بکار مـیبردند و آنـچه مهر‌ کردنش‌ از‌ طرف شاهنشاه لازم بود آخر آن مهر‌ میشد‌ و چنین‌ کاغذی‌ را«اسپید‌ نوشت»می نامیدند.

از رسوم عمومی نوروز در عهد ساسانی یکی بـرافروختن آتـش بـود در شب نوروز دیگر ریختن آب در صبح نوروز بر یکدیگر که اکـنون میان‌ ما بصورت پاشیدن گلاب بر یکدیگر باقی مانده است دیگر کاشتن سبزی چنین بود که معمولا در صـحن هـر خـانه بر هفت ستون هفت قسم از غلات میکاشتند و هریک‌ از‌ آنها که بـهتر مـیرست دلیل قوت آن نوع از غلات در همانسال بود.

در دورۀ اسلامی نوروز مانند بسیاری دیگر از اعیاد پیش از اسلام نه تـنها در مـیان‌ ایـرانیان‌ محفوظ ماند بلکه در دربارهای خلفای اسلامی نیز راه جست.در دربار خلفای عباسی غـالب رسـوم نـوروز مانند روزگاران پیش از اسلام معمول بود‌ و از آنجمله است تقدیم هدایا‌ و افتتاح سالل مالی.از جـملهء مـراسم عـمومی نوروز در این عهد که حتی در بغداد پایتخت خلیفۀ اسلام هم میان مردم اجرا مـی‌شد بـرافروختن آتش‌ و ریختن آب بوده است‌ که‌ در آنها گاه کار به افراط می‌کشید.

پادشاهان ایرانی و دربـارهای سـلطنتی ایـران نیز تشریفات رسمی جشن نوروز را مدت‌های مدید حفظ کردند. در این روز امرا و اعیان و درباریان‌ و حـکام و شـاهان دست نشانده از تمام بلاد هدایای فراوان می‌فرستادند و چون شاه بار عام میداد ایـن هـدایا را نـمایندگان اشخاص مذکور بخمت میآوردند. تقدیم این هدایا از فرایض‌ بود‌ و در‌ حقیقت مالیاتی جداگانه شمرده می‌شد. اما در ایـن دوره به خلاف آنچه در دورۀ ساسانی دیده‌ایم پادشاهان بجز یکی‌ دو روز بجشن نوروز نمی‌نشسته و شاید بـقیهء ایـام را بـا‌ ندیمان‌ بشراب‌ و سماع مشغول میشده‌اند.

در جشنهای نوروز شعرا قصائدی در تهنیت امرا و وزراء و ندمای پادشاه ‌‌میسرودند‌ و روزهای نـوروز بـا شـعر و موسیقی و غنا و سماع و شراب‌ بپایان‌ میرسید‌ ولی بر روی هم باید دانست که اهـمیت نـوروز در دربارهای اسلامی کمتر از اهمیت‌ و شکوه و جلال آن در دربارهای پیش از اسلام بود. همچنین است‌ اهمیت عمومی و اجتماعی‌ آن. با‌ تـمام این احوال باید اعتراف کرد که جشن نوروز از میان همهء اعیاد مـلت ایـران بر جای مانده است و امید می‌رود کـه عـلاقۀ ایـرانیان باداب و رسوم گذشتگان همواره این‌ رسم بـزرگ مـلی را نگاه دارد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه