دکتر محمد مصدق
دکترمحمدمصدق به قلم مصدق - نوشتن در سلول انفرادی
- دكتر محمد مصدق
- نمایش از جمعه, 13 مرداد 1391 09:56
- بازدید: 4589
برگرفته از روزنامه اطلاعات (زیر نظر: دکتر محمدکاظم حسینیان) به نقل کتاب خاطرات و تالمات مصدق
کسانی که زندان مجرد را دیده و با آن سر و کار داشتهاند، میدانند که در این مکان آن هم به یک محکوم بیگناه و بیتقصیر چقدر بد و سخت میگذرد. در روزهای اول زندان آنقدر خسته و ناتوان بودم که هیچچیز جز یک استراحت کامل چاره دردم را نمیکرد: مبارزه انتخاباتی دوره 16 تقنینیه، مبارزه با شرکت نفت انگلیس و ایران، کارهای کمیسیون نفت در مجلس شانزدهم، قبول مسئولیت اداره مملکت، دفاع در شورای امنیت و دیوان بینالمللی دادگستری، مخالفتهای مغرضانه داخلی، غائله نه اسفند و اشتهار پیش آمد غائلههای دیگر تمام سبب شده بود که با نگرانی بسیاری از هر پیش آمد ناگوار، انجام وظیفه کنم. کار زیاد و توأم با نگرانی هم هر کسی را خصوصاً من که حال خوشی نداشتم و ضعیف بودم از پای در میآورد.
از استراحتم چیزی نگذشت که موضوع دادگاه پیش آمد و تمام اوقاتم برای جواب کیفرخواست و مطالبی که در دو دادگاه بدوی و تجدیدنظر نظامی ایراد کردهام گذشت و روزی که دادگاه اعلام رأی نمود و مرا به سه سال حبس مجرد محکوم کرد، تنها نه شخص خودم بلکه دستوردهندگان صدور رأی هم باور نمیکردند که من از این زندان جان به سلامت بدر برم.
کارم که در این دو دادگاه خاتمه یافت و لایحه فرجامی خود را هم به دیوان کشور دادم دیگر نمیدانستم به چه کاری دست بزنم که مرا مشغول کند. البته هر محکوم خصوصاً محکوم به حبس مجرد میخواهد برای خود اشتغالی فراهم کند تا از شدت آثار این زندگی بکاهد ولی انجام هر کار گذشته از این که با حال ضعف و ناتوانی از من ساخته نیست احتیاج به مدرک هم داشت که تهیه آن در زندان برایم میسر نبود.
در این فکر بودم که خود را به چه کار مشغول کنم که از بعضی هموطنان پیامی رسید که خاطرات خود را به رشته تحریر درآورم که این کار نه مشکل بود نه محتاج به مدرک. مشکل نبود چون که خاطرات از منهی گذشته برای سیاست روز ضرر نداشت.
مدرک نمیخواست از این جهت که بیش از خاطراتم نمیخواستم چیزی اظهار کنم و چون اندیشههای هر کس بستگی به امور و مشاغلی دارد که آنها را عهدهدار بوده است ضمن شرح مختصری از تشکیلات روز مشاغل و خاطرات خود نیز بیان میکنم تا هموطنان عزیز نه فقط از اندیشههای من، بلکه از مشاغلی هم که قبل از مشروطه و بعد از آن عهدهدار بودهام و معرف اوضاع رژیم قدیم و جدید است، بیاطلاع نمانند.
مندرجات این وجیزه که به «شرخ مختصر از زندگی و خاطراتم» نامیده شده، متعلق است به سه دوره از زندگی من بدین قرار:
فصل یک تا هفت مربوط به ده سالی است که قبل از مشروطه متصدی استیفای خراسان و حسابداری آن ایالت یا آن استان بودهام.
از هشتم تا سیزدهم مربوط به سالهایی است که بعد از مشروطه در اروپا تحصیل کردهام و فصول بعد تعلق به امور و مشاغلی دارد که بعد از خاتمه تحصیلاتم در ایران عهدهدار آنها شدهام.
از اسفند 1302 که به نمایندگی مردم ایران در مجلس پنجم و ششم انجام وظیفه نمودهام، بسیاری از خاطراتم را در نطقهایی که در این دو مجلس ایراد شده گفتهام و در یک جلد منتشر گردیده است.
از دوره هفتم به بعد یعنی از سال 1307 که دیکتاتوری به اوج قدرت رسید تا شهریور 1320 که افول کرد، چون عمرم به عزلت و انزوا گذشت آن هم در یک دهی دور از شهر، جز حزن و غصه چیزی نداشتم که اظهار کنم و چنانچه خاطراتی هم بوده در نطقهایی که در مجلس چهاردهم، ایراد شده است، گفتهام.
از مبارزهای که در انتخابات دوره پانزدهم تقنینیه به عمل آمد و توفیق حاصل نشد و همچنین مبارزه انتخابات دوره شانزدهم تقنینیه که برای چهارمین مرتبه به نمایندگی مردم طهران وارد مجلس شدم و در رأس دولت قرار گرفتم، خاطراتم منتشر نشده و در زندان هم وسایلی نیست که منتشر کنم، خصوصاً این که یادداشتها و مدارک بسیاری داشتم که در کودتای 28 مرداد و غارت خانهام از بین رفته. با این حال هرجا که مقتضی بوده به مناسبت موضوع از خاطرات این ایام هم کم و بیش استفاده شده است.
در خاتمه خوانندگان عزیز را به این نکته توجه میدهم که از بیان تشکیلات قدیم مقصود تحسین از آن و یا انتقاد از تشکیلات جدید نیست بلکه نظر این است تشکیلات قدیم را شرح دهم تا بتوانند آنها را مقایسه کنند و به نیک و بد هر کدام پی ببرند و نیز توجه هموطنان عزیز را به این نکته جلب میکنم که حتیالمقدور سعی کردهام به بدی از کسی نام نبرم تا موجب یأس بازماندگان نیکوکار را فراهم نسازم.