پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست دکتر محمد مصدق نقد ِ مستند و فرهیخته‌ی ِ کارنامه‌ی ِ مصدّق یا ِ مصدّقْ‌نکوهی، مصدّقْ‌ستیزی و مصدّقْ‌زدایی؟

دکتر محمد مصدق

نقد ِ مستند و فرهیخته‌ی ِ کارنامه‌ی ِ مصدّق یا ِ مصدّقْ‌نکوهی، مصدّقْ‌ستیزی و مصدّقْ‌زدایی؟

 

برگرفته از تارنگار ایران شناخت(دکتر جلیل دوستخواه)

 آسیبْ‌شناسی‌ی ِ یک نگرش: نقد ِ مستند و فرهیخته‌ی ِ کارنامه‌ی ِ مصدّق یا ِ مصدّقْ‌نکوهی، مصدّقْ‌ستیزی و مصدّقْ‌زدایی؟


مسعود لقمان، زنجیره‌ گفتارهای آقای علی میرفطروس با عنوان ِآسیب‌ْشناسی‌ی ِ یک شکست، درباره‌ی دوران ملّی‌کردن ِ صنعت ِ نفت و دولت ِ دکتر محمّد مصدّق و رویدادهای مُنجر به فروپاشی‌ی آن و بر باد رفتن ِ دست‌ْآوردهای جنبش ِ ملّی را در تارنمای خود روزنامک، بازْنشرمی‌دهد و نشانی‌ی ِ پیوند بدانها را بدین دفتر نیز می‌فرستد.
من – با همه گرفتاری‌هایم – به انگیزه‌ی ِ ورزیدن ِ کمْ‌ترین اندازه‌ی ِ خویشْکاری‌ی ِ ملّی و به خواست ِ ناآگاه‌ نماندن از تازه‌ترین پژوهش‌ها در این گستره، همه گفتارهای یادکرده را خوانده و نکته‌های بسیاری را در آن‌ها با خوانده‌ها و شنیده‌ها و دریافته‌های پیشینم و نیز با یادمانده‌های ذهنی‌ام از آزمون‌های حضور در رویدادهای دوران ِ موضوع ِ بحث ِ این گفتارها برابر نهاده و عیارْسنجیده‌ام. امّا متأسّفانه به سبب ِ نداشتن ِ فرصت، تا کنون نتوانسته‌ام برداشته‌ایم را بنویسم و نقد و تحلیلی سزاوار بر این گفتارها عرضه بدارم.
به‌تازگی، آقای لقمان، نشانی‌ی ِ پیوند به گفتاری با عنوان ِ
مصدّق؛ مُمکنات و محدودیـّت‌های یک «دموکرات» را که آقای میرفطروس در پاسخ به ایرادهای منتقدی به نوشته‌های ایشان در روزنامه‌ی اعتماد نوشته، برایم فرستاده‌است:
http://rouznamak.blogfa.com/post-201.aspx
نویسنده در این گفتار، در ضمن ِ پاسخْ‌گویی به ایرادهای منتقد ِ یادکرده، چکیده‌ای از برداشت‌های خود در زنجیره گفتارهای ِ آسیب‌ْشناسی‌ی ِ یک شکست را هم آورده‌است.
در جایی از این گفتار، آمده‌است:
منتقد در مقالۀ خود تأکید کرده «که انتخاب دکترمصدّق به عنوان «مرد ِ سال» از سوی مطبوعات غربی (؟!) را می‌توان با واقع‌بینی و تسلّط دستگاه سیاست خارجی او به حقوق بین‌الملل تفسیرکرد»... گویا اشارۀ منتقد محترم به «مطبوعات غربی» تنها، نشریّۀ معروف «تایم» است. امّا برخلاف نظر منتقد و باورهای رایج، مقالۀ «تایم» نه تنها در ستایش از دکتر مصدّق نیست بلکه عمیقاً در جهت طنز و تمسخر و تحقیر ِ شخصیـّت دکتر مصدّق بوده است و شگفت است که پس از گذشت ۵۵ سال هیچ‌یک از«دوستخواه»ها و دوستداران صدیق مصدّق تاکنون به این «واقعیـّت تلخ» اشاره‌ای نکرده‌اند! [١] گفتنی‌است که آدولف هیتلر(در١٩٣٨)، ستالین ( در١٩٣٩ و١٩۴٢) و آیت اللّه خمینی (در ١٩٧٩) نیز ازسوی مجلّۀ تایم به عنوان «مردان ِ سال» برگزیده شده بودند!
_______________________
١ـ نگاه کنید به:
Time, 7 January 1952, pp 1-9
http://www.time.com/time/magazine/article/0,9171,815775,00.html
برای ترجمۀ کامل و دقیق مقالۀ «تایم» نگاه کنید به: فصل‌ْنامۀ ایران‌شناسی، چاپ آمریکا، شمارۀ ١، بهار ١٣٨۶، صص١۵۴-١۶٩.
* * *
آقای میرفطروس، این اشاره به مجلّه‌ی ِ تایم را – چنان که خود اشاره کرده – از نوشته‌ی ِ آقای دکتر جلال متینی برگرفته که در شماره‌ی یکم ِ امسال ِ ایران‌شناسی، درج‌گردیده‌است. آقای متینی – که پیشتر زنجیره گفتارهایی را در نقد ِ (و چون نیکْ‌بنگریم، در نکوهش و نفی ِ) کارنامه‌ی مصدّق، نخست در ایران‌شناسی و سپس در کتابی جداگانه نشرداده است – در هنگام ِ برخورد به مقاله‌ی ِ وَهنْ‌آور و ریشخندْآمیز ِ تایم، از این کشف تازه به شورآمده و متن و ترجمه‌ی ِ آن را با درآمدی پرآب و تاب از خود، به منزله‌ی ِ پیوستی بر کتابش در مجلّه‌ی خویش آورده تا در آفاق ندادردهد که:
"اهالی‌ی ِ محترم ِ کره‌ی زمین و حومه! بدانید و آگاه‌باشید که مجلّه‌ی بلندْآوازه‌ی ِ تایم، مصدّق را نستوده، بلکه نکوهیده‌است!"
و از چنین دیدگاهی، چه دلیلی از این قوی‌تر که مصدّق نکوهیدنی‌ست و نه ستودنی؟!
حالا آقای میرفطروس، پا بر جای پای ِ آقای متینی گذاشته‌است تا با این دستْ‌آویز، طعنه‌ی ِ گزنده‌ی ِ دیگری به ایرانیان ِ ستاینده‌ی ِ بخش‌های مثبت ِ کارنامه‌ی مصدّق، زده و رسالت ِ مصدّقْ‌نکوهی و مصدّقْ‌ستیزی و در نهایت ِ امر، مصدّقْ‌زدایی از حافظه‌ی تاریخی‌ی ِ ملّت ایران را به حدّ ِ کمال رسانده‌باشد!
* * *
در اشاره به این عبارت ِ آقای میرفطروس :
"... شگفت است که پس از گذشت ۵۵ سال هیچ‌یک از«دوستخواه»ها و دوستداران صدیق مصدّق تاکنون به این «واقعیـّت تلخ» اشاره‌ای نکرده‌اند!" – بی آن که آهنگ ِ چالشی با او داشته باشم – تنها یادآورمی‌شوم: من – دست ِ کم – یکی از این «دوستخواه»ها را می‌شناسم که مصدّق را نه در هیابانگ سیاستْ‌بازی‌ی ِ همْ‌زمانان و پسینیانش، بلکه در کردار و در عرصه‌ی ِ کارزار، در نزدیک به شصت سال پیش از این، در عنفوان جوانی شناخته و از آن پس نیز همواره در یک برخورد ِ انتقادی‌ی سالم و بی غرض به بررسی و تحلیل ِ سویه‌های مثبت و منفی‌ی کارنامه و اندیشه و گفتار و کردارش پرداخته و هیچ‌گاه شیفته و فریفته‌ی ِ خبرهای جنجالی‌ی ِ مطرحْ‌شده ‌بودن ِ آن بزرگْ‌مرد ِ روزگار در این یا آن نشریّه نشده‌است. همو به هنگام ِ نشر ِ مطلب ِ وابسته به ِ تایم در ایران‌شناسی، در تارنمای ِ دفتر ِ خویش، نوشت:
آقای دکتر جلال متینی ، به‌تازگی (در فصل‌نامه‌ی ِ ایرانْ‌ شناسی، ١٩: ١، بهار ١٣٨۶به سردبیری‌ی ِ خود ِ وی) به گزینش ِ دکترمصدّق به عنوان ِ مرد ِ سال ِ ١٩۵١ از سویِ مجلْه‌ی تایم آمریکا و چاپ ِعکس وی بر جلد ِ شماره‌ی ٧ ژانویه‌ی ِ ١٩۵٢ آن نشریّه، پرداخته و به درستی یادآورشده‌است که آن گزینش، نه برای ستایش و بزرگْ‌داشت ِ مصدّق، بلکه به منظور ِ نکوهش ِ او بوده؛ زیرا در زیر ِ آن عکس، آمده‌است: مرد ِ سال: او چرخ‌های هرج و مرج را روغن‌ْزد!
سردبیر ِ ایرانْ‌شناسی، به ایرانیانی که پس از بیش از نیمْ‌سده، هنوز دچار توهّم ِ افتخارآمیزبودن ِ آن اقدام ِ تایم برای میهن‌شان هستند، آگاهی‌می‌دهد که مجلّه‌ی آمریکایی ، درهمان شماره‌اش، گفتاری دارد در سرزنش ِ اندیشه و گفتار و کردار ِ نخست‌وزیر ِ آن هنگام ِ ایران. آن‌گاه تصویر ِ متن ِ انگلیسی‌ی ِ گفتار‌ ِ تایم و ترجمه‌ی فارسی‌ی آن از دکتر سیروس ابراهیم‌زاده را آورده‌است.
امّا این به اصطلاح گفتار ِ ماهنامه‌ی ِ بلندْآوازه‌ی آمریکایی، چیزی جز یک قصّه‌ی ِ مبتذل ِ تهوّع آور نیست و سوز و گداز ِ آزمندان ِ سرمایه سالار و نفتْ‌خواران ِ زخمْ‌خورده از کُنِش ِ تاریخی‌ی دکتر محمّد مصدّق در ملّی کردن ِ صنعت ِ نفت ِ ایران را به روشنی بازمی‌تاباند. برای نمایش ِ اندازه ی ابتذال ِ این نوشته، تنها بندی از آن را در این جا بازمی آورم که مشت نمونه‌ی خروارست. (متن ِ کامل ِ آن را می توان در ایرانْ‌شناسی، شماره ی ِ یادکرده و یا در کتاب ِ مصدّق در دیوان ِ بین المللی ِ لاهه، نوشته‌ی سیروس ابراهیم‌زاده، خواند):
"... روش ِ حکومت ِ او [مصدّق] هم مخصوص ِ به خود ِ او بود. مثلاً وقتی می خواست استانْ‌داران ِ خود را جا به جا کند، نام ِ هریک از استان‌ها را بر روی تکّه کاغذی می‌نوشت، آنها را در کاسه‌ای قرارمی‌داد و سپس از هر استانْ‌داری می‌خواست که یکی از آن تکّه کاغذها را بردارد. هر استانْ‌داری به جلو می‌رفت و به استانْ‌داری‌ی ِ‌ استانی که نامش را برداشته‌بود، انتخاب‌می‌شد ..." (ایرانْ‌شناسی، شماره‌ی پیشْ‌گفته، ص ١۵٩).
چُنین است حکایت ِ مرد ِ سال برگزیدن ِ سوداگران آمریکایی. همانا از دشمنان ِ سود و سودای ایرانیان، جُز این هم انتظاری نمی‌رفت و نمی‌رود. آنچه آنان در اشاره به کار ِ مصدّق، "روغن‌زدن ِ چرخ‌های هرج و مرج" نامیده اند، کوشش ِ ملّتی غارت‌زده برای بازپس‌گرفتن حق ّ ِ خویش از غارتگران است که در تقابل ِ آشکار با قانون ِ جنگل ِ سرمایه‌داران ِ جهانی قرارمی گیرد. برگردان ِ این جمله‌ی ِ تایم به زبان ِ آدمی‌زاد، می‌شود: "او چرخ‌های کابوس ِ آزمندان ِ سرمایه‌سالار و نفتْ‌خوار را روغنْ‌زد." امّا بی ذرّه‌ای اغراق، بایدگفت که مصدّق ِ واقعی (با همه‌ی ِ قوّتها و ضعف‌هایش)، از دیدگاه ِ ایرانیان ِ میهنْ‌دوست، مرد ِ مردستان ِ روزگار ِ خود و یک ایرانی‌ی ِ نمونه در همه‌ی تاریخ این سرزمین به شمار می‌رود و خواهدرفت. نکوهش ِ مصدّق از سوی ِ دشمنان ِ ایران، بهترین ستایش از اوست. این نیز گفتنی‌است که چندین دهه بعد، سرانجام رئیس جمهور و وزیر ِ امور ِ خارجه‌ی ِ آمریکا (بیل کلینتون و مادلین آلبرایت) به ستایشی دیرهنگام از مصدّق پرداختند و اعتراف ‌کردند که دست‌ اندرکاران ِ سیاست ِ آمریکا در دهه ی پنجاه ِ سده‌ی گذشته، با اجرای کودتای ضدّ دولت مصدّق، تنها فرصتی را که ایرانیان برای دست‌یابی به مردم‌سالاری داشتند، از آنان گرفتند!
(←
http://www.iranshenakht.blogspot.com/، درآمد ِ ٣: ۴۵، زیرْبخش ِ ١٢- سی‌ام ِ شهریور ١٣٨۶/ ٢١ سپتامبر ٢٠٠٧).
* * *
برای آن که در کناره‌ی این گفتمان، برخی از نکته‌های کلیدی‌ی دیگر را نیز روشن‌کرده‌باشم، بر آن شدم که با بهره‌گیری از این فرصت، گفت و شنودی داشته‌باشم با این «دوستخواه». خواستم را با او در میان نهادم و او هم با خشنودی پذیرفت و در پاسخ‌ْگویی‌ی ِ بی‌پرده و پروای ِ خود – هرچند به کوتاهی – به پرسش‌هایم پاسخ‌گفت که در پی می‌آورم:
پُرسش ١: برداشت ِ شخصی‌ی شما از دوران ِ جنبش ِ رهایی جویانه‌ی ِ ایرانیان و ملّی‌کردن ِ صنعت ِ نفت و دولت ِ دکتر مصدّق و پایان و پی‌آمدهای آن چیست و شخص ِ مصدّق را چگونه دیدید؟
پاسخ ١: دوران نخست‌وزیری‌ی مصدّق، تنها زمان ِ آغاز ِ کوشش برای ِ شالوده‌ریزی‌ی ِ سامان ِ مردمْ‌سالاری (دموکراسی) در میهن ِ ما بود و نه هنگام ِ برقراری‌ی ِ آن. تعبیر ِ "تنها فرصت ِ دستْ‌یابی به دموکراسی برای مردم ایران" – که مادلین آلبرایت، وزیر ِ امور ِ خارجه‌ی ِ آمریکا در کابینه‌ی کلینتون، در سخن ِ مشهور ِ خود به‌کاربرد – درست‌ترین و دقیق‌ترین توصیف از آن دوران است. یعنی ایرانیان برای نخستین بار، فرصت‌ یافته‌بودند که گام در راه ِ دشوار و پُرپیچ و خم ِ بنیادْگذاری‌ی ِ یک نظام ِ مردمْ‌سالار بگذارند: فرصتی که – به گفته‌ی ِ همان آلبرایت – با اجرای ِ کودتای سیاه آمریکایی - انگلیسی - درباری‌ی ِِ ١٩ اوت ١٩۵٣ / ٢٨ امرداد ١٣٣٢ از آنان گرفته‌شد و هرگز تکرارنگردید.

دکتر مصدّق و وکیل مدافعش سرهنگ جلیل بزرگمهر
در بیدادگاه نظامی ی شاه پس از کودتا

 

 


 
پُرسش ٢: آیا شما با نقد ِ اندیشه و گفتار و کردار ِ مصدّق، همْ‌داستانید؟
پاسخ ٢: بله، صد درصد. من بر آنم که کارنامه‌ی ِ مصدّق را می‌توان و باید به کارگاه نقدی فرهیخته و مستند و سنجیده برد و همه‌ی سویه‌های مثبت و منفی‌ی آن را ارزیابید و عیارْسنجید. امّا نمی‌توان نام و یاد ِ او را از حافظه‌ی تاریخ سترد و به فراموشْ‌خانه‌ی گمْنامان سپرد. چه ما خوشمان بیاید و چه بدمان بیاید، او چهره‌ای شاخص در تاریخ ِ میهن ِ ماست و اکنونیان و از پسْ آیندگان از درست و نادرست ِ کُنِش ِ سیاسی‌ی او، درس‌هایی ارزنده خواهندآموخت. بی‌گمان، ایرانیان دیر یا زود، آنچه را که آن بزرگْْ‌مرد در راستای ِ سود و سودای ِ ملّت ِ خود در برنامه داشت و تاراجگران ِ بیگانه و "خودی" (؟!) نگذاشتند به ثمربرسد، پی‌خواهندگرفت و به سرانجامی شکوهمند خواهندرساند و در آن هنگام، نام ِ مصدّق، چراغ ِ رهنمون‌شان خواهدبود.


 

پُرسش ٣: آیا مایلید که آزمون ِ شخصی‌ی خود از روزگار ِ مصدّق را با امروزیان در میان بگذارید تا مدرک ِ دست ِ اوّل و درس ِ عبرتی باشد برای آنان؟
پاسخ ٣: بله، خواهان ِ این کارم و آن را بسیار هم بایسته و بخشی از خویشْکاری‌ی ِ اجتماعی‌ی ِ خود می‌شمارم. "یک سینه سخن‌دارم"؛ امّا از آن جا که این کار را سرسری نمی‌گیرم و زمینه و حال و هوای ویژه و مناسبی را برای آن لازم‌می‌شمارم، اکنون ترجیح‌می‌دهم که بدان نپردازم و "این سخن را بگذارم تا وقتی دگر". امیدوارم که روزگار امانم دهد و فرصتی – که اکنون ندارم – بیابم تا خاطره‌های خود از دوران ِ مصدّق و نیز نقد ِ خویش از جنبه‌های گوناگون ِ مَنِش و کُنِش ِ او را بنگارم و نشردهم.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید