زیست بوم
ضرورت دوستی با محیط زیست و پرهیز از حیوان آزاری - با حیوانات مهربان باشیم
- زيست بوم
- نمایش از جمعه, 22 شهریور 1392 18:14
- بازدید: 5470
برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره 25687، چهارشنبه 20 شهریور 1392
وجیهه تیموری
از محاسن زندگی در عصر ارتباطات یکی هم این است که تصاویر سلاخی توله خرسهای قهوهای، کشتار وحشیانه یک الاغ با پتک و یا خبر پوست کردن یوزپلنگی باردار در گوشه و کنار کشورمان، مخفی نمانده و رسانهای شده است. همه ما نیز از دیدن و شنیدن این خبرها ناراحت شدهایم و حتی متعجبانه و ناباورانه چند روزی هم پیگیر عقوبت کار بودهایم و بعد هم آن اتفاقها را لابلای روزانههای خبری دیگر گذاشتهایم و با فراموشی از کنار آن گذشتهایم.
آن چه مسلم است، این که گمان نمیرود کسی از دیدن گربهای که دمش را با قیچی بریدهاند یا موشی که آتشش زدهاند یا کلاغی پرسوخته که از سیم برق آویزان شده است و سگی که با گرسنگی و تشنگی دادن، جانش را گرفتهاند، ناراحت نشود و یا حتی زبان به اعتراض نگشاید. قطعاً هیچروان انسانی و سالمی، این کارها را تأیید یا ترویج نمیکند، اما معلوم نیست جه میشود که وقتی فیلمها و صحنههای حیات وحش و راز بقا و مناظر طبیعی جهان، از جمله جذابترین برنامهها برای عموم سلیقهها در بیشتر جوامع به حساب میآید، آنگاه خود طبیعت و محیط زیست گیاهی و جانوری آن، پیوسته از حضور بشر و دخالتها و اقدامات وی آسیب میبیند و نابود میشود و حتی در جوامع مدعی اخلاق و انسانیت نیز، طبیعت، امنیت ندارد.
حیوان آزاری، بدون شک از مصادیق بداخلاقیهای اجتماعی است که متأسفانه در جامعه ما نیز وجود دارد و اگر چه بی توجهی مسئولان امر و نبود قوانین محکم و زیرساختهای فرهنگی مناسب، حاشیه امنی برای حیوانآزاران فراهم آورده، اما وظیفه هریک از ما است تا برای تأمین امنیت اخلاقی و حقوقی خودمان و اطرافیانمان، نسبت به هر نوع دگرآزاری و شیوع آن و از این میان، انواع حیوان آزاریها، حساس باشیم و از هراقدامی که نقش بازدارنده دارد، کوتاهی نکنیم.
حیوان آزاری ممنوع!
یکی از علائم هشداردهنده شناسایی اختلالات روانی در انسانها، شکنجه و کشتار حیوانات در کودکی و نوجوانی است. رفتاری که به آن ( Zoo sadism) جنون حیوان آزاری و به عبارت دیگر، لذت بردن از تماشای درد وشکنجه حیوانات میگویند.
یکی از ویژگیهایی که در پروندههای جنایتکاران و قاتلان زنجیرهای پس از بازجوییهای پیدرپی قید شده، موارد بسیاری از سابقه بیرحمی و کشتار حیوانات در سنین نوجوانی است که این قبیل رفتارها متأسفانه محدود به حیوان آزاری نبوده و با مرور زمان، شامل انسانها نیز شده است.
دکتر آلبرت شوایتزر انسانشناس معروف میگوید: 90 درصد از جنایتکاران در کودکی از شکنجه دادن و کشتن حیوانات لذت میبردند که این موضوع در فایلهای قتلهای زنجیرهای به وسیله پلیس فدرال آمریکا FBI نیز تایید شده است. پژوهش و تحقیقات بسیار در این زمینه جامعهشناسان، قانونگذاران و دادگاهها را متقاعد کرده است که اعمال بیرحمی به حیوانات در کودکی باید با جدیت توسط والدین مورد بررسی قرار گیرد و برطرف شود. زیرا این اعمال میتواند نشانههای اولیه بیماری دگر آزاری یا سادیسم باشد و یکی از دلایل اصلی گذراندن قانون حمایت از حیوانات در کشورهای پیشرفته نیز همین مسأله است که طبق آن، شخص خاطی - چه نوجوان و چه بزرگسال - حتی در صورت لگد زدن به سگ یا گربه، محاکمه میشود.
شخصیتهای ضد اجتماعی
دکتر فربد فدایی- روانپزشک و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، در خصوص منشاء روانی تمایلات حیوان آزاری در برخی از افراد میگوید: یکی از وجوه روانی شخصیتهای ضداجتماعی که اکثریت مجرمان و جانیان از جمله این اشخاص هستند، این است که در دوران کودکی نسبت به جانوران بیرحم بودهاند و این ازجمله معیارهایی است که در «اختلال سلوک» در کودکان و نوجوانان اهمیت زیادی دارد.
اختلال سلوک در کودکان، معادل با اختلال شخصیت ضداجتماعی در بزرگسالان است و دیده شده است که اکثریت مجرمان، در دوران کودکی، جانوران را آزار دادهاند. برای نمونه در چند سال اخیر، فاجعه قتلهای زنجیرهای کودکان در پاکدشت را میتوان نام برد که شخصی معروف به ممدبیجه، نزدیک به 20 پسر بچه را مورد آزارهای جسمی و روحی قرار داد و پس از آن نیز با زدن سنگ به سرشان، آنها را به قتل رساند. این شخص در بازجوییهای به عمل آمده گفته بود که جنایاتش را از دوران کودکی و نوجوانی با آزار دادن قورباغهها شروع کرده بود. بعدها که بزرگتر شد نیز، سموم مختلف و از جمله، استریکنین را از خیابان ناصرخسرو میخریده و به قورباغهها تزریق میکرده و از دیدن زجر آنها لذت میبرده است و یا سگهای ولگرد را با طناب به چوبی میبسته و سپس با سنگ آن قدر به آنها ضربه میزده که به صورت رقت آمیزی میمردند! نتیجه کار وی در بزرگسالی نیز همان جنایاتی شد که دیدیم!
دکتر فدایی ادامه میدهد: متأسفانه تعداد موارد آزار جانوران وحشی و اهلی که در کشور ما و سایر نقاط جهان اتفاق میافتد، زیاد است و جای بسی شگفتی است که با وجود این همه فجایع که به دست انسان انجام میشود، باز هم طبیعت را وحشی مینامیم، زیرا هیچ جانوری در طبیعت، بیدلیل به موجود دیگر حمله نمیکند و هم نوع خود را به قتل نمیرساند!
بی رحمی نشانه ضعف درونی است
دکتر فدایی، شخصیتهای حیوان آزاری که توانایی سلاخی خرسی ماده و دو تولهاش را دارند یا با پتک زدن بر سر الاغی درمانده، از زجر دیدن آن ابراز شادمانی میکنند، شخصیتهایی با احساس ضعف شدید درونی میداند و میگوید: این افراد ضداجتماعی، تنها به وسیله آزار دادن و کشتن موجودات دیگر احساس قدرت میکنند و حد اعلای این وضعیت در جانیانی است که بدن قربانی خود را پس از قتل تکه تکه میکنند و یا با تن بی جان جسد، رابطه جنسی برقرار مینمایند؛ زیرا این افراد ضعیف فقط در برابر یک فرد درمانده و فاقد حیات، احساس توانایی و برتری و قدرت میکنند.
والدین هشیار باشند
دکتر فربد فدایی سپس به والدین نسبت به مشاهده این نوع رفتارها در فرزندانشان هشدار میدهد و تأکید میکند: بی رحمی نسبت به جانوران باید پدر و مادر و سایر اطرافیان را نسبت به سایر رفتارهای خطرناک و خشن در کودک نگران سازد و این کودکان باید مورد تشخیص و درمان روانپزشکی قرار گیرند زیرا «اختلال سلوک» در کودکان در مواردی که به موقع تشخیص دادهشود، درمانپذیر است، اما اگر این کودکان به حال خودشان رها و بزرگ شوند، در 50 درصد موارد، شخصیتهایی ضداجتماعی و قانون شکن و مجرم خواهندشد!
دکتر فدایی، راهکار مؤثر و پیشگیرنده و بسیار ضروری در این زمینه را ارتقای «آموزش» افراد جامعه میداند و معتقد است: باید از همان خردسالی، مهربانی با جانوران اعم از وحشی و اهلی را به کودکان بیاموزیم و مثالها و داستانهایی که از مهربانی و رفتار بزرگان و شخصیتهای دینی، با حیوانات وجود دارد، به دفعات برای همگان بازگو کنیم تا بدین لحاظ نیز افراد، از آزار و خشونت با حیوانات پرهیز کنند.
وی آنگاه برخی از این داستانها را مثال میزند و میگوید: پیامبر اکرم(ص) قصد وضو گرفتن داشت که گربهای نزدیک شد و از ظرفی که حضرت میخواست با آن وضو بگیرد، شروع به نوشیدن کرد. آنحضرت صبر کرد تا گربه سیراب شود و سپس با باقیمانده آن آب، وضو گرفت.
روایت دیگری هم هست که رسول خدا نشسته بود و گربهای نزدیک شد و بر دامن قبای آنحضرت آرام گرفت و خوابید. زمانی که حضرت خواست برخیزد و برود، آن قسمت از قبا را که گربه بر روی آن آرمیده بود، با خنجر برید تا خواب حیوان آشفته نشود و بیدار نگردد!
دکتر فدایی معتقد است: این گونه داستانها و بسیاری نمونههای دیگر، اهمیت مهربانی با جانوران را، هم از نظر اخلاقی و هم از نظر حفظ محیط زیست، بر ما روشن میکند.
به هرحال نمیتوانیم انتظار داشته باشیم مردم نسبت به یکدیگر مهربان باشند، در حالیکه نسبت به جانوران بی رحمی به خرج میدهند؛ این دو با یکدیگر سازگار نیست!
شهر بدون خشونت!
در دفتر روزنامه هستم و منتظر دختر خانم جوانی که موضوع حیوان آزاری و حمایت از حیوانات بی پناه را پیشتر از من و به صورت تجربی، پیگیری کرده است تا بیاید و با هم گفتوگو کنیم. خیلی سریع و با ذوق خودش را میرساند.
«سمانه تنها»، پس از معرفی خودش میگوید: راستش اوائل چیز زیادی ازحیوانات و حقوق آنها نمیدانستم و فقط آنها را دوست داشتم و کمی هم از مهربانی با حیوانات در فرهنگ عمومی برخی کشورهای دیگر خوانده بودم، ولی فکر نمیکردم که در ایران یا در شهرخودمان هم میشود برای حیوانات بی پناه کاری کرد و با این کار، محیط زیست را ایمن و سالم ساخت.
وی ادامه میدهد: از طریق شبکههای اجتماعی با این فعالیتها و حامیان حیوانات خیابانی و بیسرپناه آشنا شدم و فهمیدم که:
- لزومی ندارد حیوان خانگی داشته باشیم، ولی اگر حیوان مریض یا آسیب دیدهای در خیابان دیدیم یا شاهد حیوان آزاری بودیم، نباید بیتفاوت باشیم و میتوانیم به حیوان کمک کنیم! چراکه، خیلیها هستند که برای حیوانات خیابانی، پناهگاه درست کردهاند.
همچنین دامپزشکانی هستند که خدمات درمانی را به رایگان و یا با هزینههای بسیار کم، برای حیوانات خیابانی و بی پناه ارائه میدهند.
اما هنوز یک سؤال اساسی در ذهنم هست و این که گیریم کلاغ و کبوتر و گربه و هر حیوان خیابانی دیگری که مصدوم یا بیمار است به کمک ما درمان شد و سالم در خیابان رهایش کردیم. بعدش چه میشود؟ وقتی بسیاری از بستگان ما به خانه ما نمیآیند، چون در خانه، پرنده داریم، چگونه توقع داشته باشیم که در خیابانها و پارکهای شهرمان، دوستی و مهربانی با حیوانات را شاهد باشیم و کسی به آنها آسیب نرساند؟
فرهنگ عمومی با حیوانات، مهربان نیست
وقتی در پارک ایرانشهر که ساختمان خانه هنرمندان در آنجاست و انتظار میرود محیطی فرهنگی باشد، گربهای یافت شده بود که شکمش را با سنگ پر کرده و دماغش را بریده بودند و حیوان بیچاره را با ابن وضع رها کرده بودند، میتوانیم نتیجه بگیریم که متاسفانه جنون حیوان آزاری در برخی از افراد جامعه وجود دارد و ما باید نگران شیوع این نوع بداخلاقیها و رفتارها باشیم.
سمانه، با بیان این حیوان آزاری، ادامه میدهد: کاشکی کسانی به جای اعتراض به حضور حیوانات در خیابانها، به آلودگی هوا، به آلودگی جویهای آب و به آلودگی سطلهای زباله اعتراض میکردند. افرادی که حتی حاضر نیستد، کیسههای آشغال را در سطلهای بزرگ زباله بیاندازند و جلوی خانه خودشان و کنار باغجه یا جوی آب و حتی کنار همان سطل زباله میاندازند و همه جا را کثیف میکنند، قطعا از این که با طعمه گذاری درون جویها، آب نیز مسموم میشود و پرندگان و گربهها و سایر حیوانات نیز به جای موشها میمیرند، غافلند و از شهرداری برای این آلودگیها گلهمند نمیشوند!
یا اینکه، مردم چطور جوجه و خرگوش رنگ کرده را برای بچههایشان میخرند و هر نوع بدرفتاری کودک خود را با آن حیوان میبینند و نمیگویند که حیوان بیماری منتقل میکند و آزار دادن حیوانات نیز گناهی بزرگ است؛ اما اگر کسی حیوان خانگی را در خیابانی بچرخاند یا از رستورانی بخواهد باقیمانده غذاها را برای حیوانات کنار بگذارد، آن وقت اعتراض میکنند که اینکارها بیماری و آلودگی در جامعه منتشر میکند و نادرست است؟
وی همچنین میگوید: بروشورها و پوسترهای زیادی تهیه و بین مردم محلات دور و نزدیک پخش کردهایم تا بگوییم با چه کارهای سادهای میتوانند به سالم سازی محیط زیست کمک کنند.
مثلا در زمستان گربهها زیر چرخهای خودروها میخوابند و بسیاری افراد ماشینشان را روشن میکنند و گربهها را زیر چرخ میگیرند. برای مردم توضیح دادهایم که به این نکته توجه کنند. چرا که هیچ انسان سالمی از دیدن بدن پاره شده و زخمی یک حیوان در وسط خیابان، خوشحال نمیشود و دلش نمیخواهد که مسبب چنین اتفاقی باشد. اگر حیوان بمیرد یا حتی با همان وضع بماند نیز، منشاء آلودگیهای بسیار میشود. حال آن که این اتفاق قابل پیشگیری است.
گفتگوی ما با چند نمونه بروشوری که نشانم میدهد و بعضی حیوان آزاریهای دیگری که تعریف میکند، به درازا میکشد و وقتی با هم خداحافظی میکنیم، تصمیم دارم از حامیان این حیوانات بی پناه، بیشتربنویسم، شاید کسانی باشند که سهمی از سفرههایشان را با مهربانی و عشق، روزی مخلوقات بی زبان خداوند کنند!
خانههای به دور از طبیعت
ژاله فتورهچی- حامی حقوق حیوانات است و در گفتوگو از اوضاع اجتماعی این روزها و رفتار با حیوانات میگوید: مدتها پیش از این با همسر غیر ایرانی ام در خارج از کشور زندگی میکردم و فعال حقوق حیوانات بودم. تا این که قرار شد نمایندگانی از انجمنهای مختلف حامی حیوانات، به کشورهای آسیایی و از جمله خاورمیانه اعزام کنند و در خصوص رفتار مردم کشورهای مختلف در این مناطق با حیوانات، تحقیق میدانی انجام دهند. متأسفانه نتایج این پژوهش نشان داد مردم ایران در این میان، یکی از بدترین رفتارها را با حیوانات شهری و حیوانات خارج از شهر دارند! پس از آن، اعضای انجمن از من خواستند به عنوان یک ایرانی برای مدتی به ایران بیایم و در کشور خودم، فعالیتهای فرهنگی انجام دهم. من نیز به ایران آمدم و از آن زمان تا به حال، برای حمایت از حیوانات بی پناه با نوشتن مقاله و وبلاگ نویسی و گفتمان در پارکها و محیطهای عمومی، فعالیت میکنم. در واقع کار و زندگی خوب و راحتی را که داشتم، رها کردم و برای این مسأله و به قصد مدت کوتاهی به ایران آمدم، ولی بیش از 25 سال است که در اینجا ماندگار شدهام.
شاید حرفهای مرا افراد هم سن و سال من که بالای 40 سال دارند، بیشتر بفهمند و تفاوت رفتاری نسلهای چند دهه اخیر با حیوانات، به چشم ما بیشتر بیاید! چرا که در قدیم بیشتر خانهها، حیاط داشت و همیشه هم حیواناتی در میان باغچه و گوشه حیاط میآمدند و میرفتند و بچهها برای آنها، غذا میریختند. اما به تدریج این همزیستی مسالمت آمیز، جای خودش را به تربیت نادرست و دشمنی ناخودآگاه و شاید ناخواستهای داد که نتیجه اش همین حیوان آزاریهایی شد که به دفعات خواندهایم و دیدهایم.
والدین، مقصرند
من در این میان والدین بچهها را بسیار مقصر میدانم. وقتی در پارک و محیطهای باز و طبیعی، بچهها از دیدن یک پرنده یا گربه، ذوق میکنند و حتی گاهی خوراکیهای خودشان را میخواهند به آنها بدهند، این والدین هستند که بلافاصله دست بچه را میکشند که جلو نرو، کثیف است! جلو نرو، گربه چنگت میاندازد یا کلاغ نوکت میزند، و به این ترتیب ترس را به جان بچه میاندازند!
خانم فتورهچی با بیان این مطالب، ادامه میدهد: بارها از این والدین پرسیدهام که چرا فکر میکنید حضور این حیوانات در میان علفهای پارک یا زیر درختان باغچه، بیماری میآورد؟ مگر نمیدانید که انگل بیماری توکسوپلازموز درگوشت خام است و اگر این گوشت آلوده، خوراک گربه شود، با مدفوع او دفع میشود و هرکسی که به این مدفوع دست بزند و بعد با همان دست، چیزی در دهانش بگذارد، مبتلا میشود؟ حالا شما بگویید چه کسی دست به مدفوع گربه میزند و با همان دست، لقمه در دهان میگذارد؟
جالب این که هیچکس حاضر نیست برای اطمینان خاطر خودش و سلامت اطرافیانش در این رابطه، مطلب علمی درست بخواند تا بیهوده به این باورهای غلط دامن نزند!
خودمان فرهنگسازی کنیم
خانم فتوره چی، میگوید: بهتر است از همان غذای سالمی که برای خودمان تهیه میکنیم و بازماندههایش را در سطل زباله میریزیم، سهمی هم برای حیوانات جدا کنیم و هر مجتمعی یا خانهای، برای همان حیوانات محدود جلوی در منزل خودشان، غذا بگذارد تا جلوی انتشار زبالهها و کثیف شدن معابر عمومی و بیمار شدن حیوانات گرفته شود.
رسانههای گروهی و آموزش و پرورش نیز به وظیفه فرهنگسازی خود عمل کنند و این همه به دشمنی با حیوانات دامن نزنند. مگر نه این که، در تمامی فیلمها و سریالها، صحنههای دلخراش و ترسناک قتل و جنایت، با جیغ گربه و یا آواز کلاغ، خبر داده میشوند؟ با این اوضاع چه انتظاری از فرزندانمان داریم که گربهای سیاه را ببینند و نترسند یا با پرندگانی که آسمان را میان برجهای سیمانی گم کردهاند و آب جویهای لجن گرفته و آلوده خیابانها را هم، با طعمههای سمی برایشان خطر ساز کردهایم و حتی خرده نانهای ما نیز، پر از کپک شده است و نصیب آنها نمیشود، دوستی کنند؟
زیر درخت چنار کنار میدان، چشمهای میشی سگی بی صاحب، میان آب لجن گرفته جوی خیابان، نگران رفت و آمد عابران بود و دو دو میزد.
«چشم میشی پر از درد و زجر و انتظاری که نگاههای دردناک و پر از التماس او را کسی نمیدید و نمیفهمید! جلو دکان نانوایی پادو او را کتک میزد، جلو قصابی، شاگرد مغازه به او سنگ میپراند، اگر زیر سایه اتومبیل پناه میبرد، لگد سنگین کفش میخ دار شوفر از او پذیرایی میکرد و زمانیکه همه از آزارش خسته میشدند، بچه شیر برنج فروش لذت مخصوصی از شکنجه او میبرد. در مقابل هر نالهای که میکشید، یک پاره سنگ به کمرش میخورد و صدای قهقهه بچه، پشت ناله سگ بلند میشد و میگفت: «بد مسب صاحاب»! مثل اینکه همه آنهای دیگر هم با او همدست بودند و به طور موذی و آب زیرکاه او را تشویق میکردند و میزدند زیرخنده. همه محض رضای خدا او را کتک میزدند و بهنظرشان خیلی طبیعی بود سگ نجسی را که هفتاد جان دارد، برای ثواب بچزانند.
بالاخره پسر بچه شیر برنج فروش بهقدری پاپی شد که حیوان به ناچار فرارکرد و با شکم گرسنه، به راه آبی پناه برد. سر را روی دو دست خود گذاشت، زبانش را بیرون آورد و در حالت نیم خواب و نیم بیدار، به کشتزار سبزی که جلوش موج میزد، نگاه کرد. احساس دردناکی آمیخته با ضعف و ناتوانی بهاو دست داد.
ترسو و تو سری خور شده بود. از هر صدایی که میشنید و یا هرچیزی نزدیک او تکان میخورد، بهخودش میلرزید، حتی از صدای خودش وحشت میکرد.
حس میکرد جزو خاکروبه شده. یک چیزی در او مرده، خاموش شده!»
(صادق هدایت، سگ ولگرد)
حیوان آزاری، تنزل انسانیت است
شاید خیلی اشتباه نگوییم اگر شکارچیان حیوانات بیدفاع و باردار و یا صاحب فرزند را، از جمله بیرحمترین انسانها بنامیم. افرادی که از سر جنون و با سنگدلی و بیرحمی هرچه تمام تر، دست به کشتار حیوانات باردار و تولههای بیگناهشان میزنند و از این صحنهها نیز، عکس میگیرند!
وقتی روح انسان، به پایینترین درجه انسانیت برسد، جز سیاهی، ستمگری و خودخواهی نسبت به زیردستان خویش و از جمله حیوانات بیگناه، بی آزار و بی دفاع، چیز دیگری نمیبیند.
در ایران، سگ، گربه و سایر حیوانات اهلی و شهری که در کنار انسانها از گذشتههای دور زندگی داشتهاند، متاسفانه مورد آزار و اذیت و کشتار قرار میگیرند. صحنههای دلخراش شیرخوردن نوزادان حیوانات از سینههای مادر کشته شده شان، نشان از کمشدن مهربانی و عاطفه و اخلاق انسانی و گسترش خشونت و سنگدلی دارد و جالب این که تاریخ بشری اما، این همه ستم از سمت حیوانات به نوزاد انسانها را سراغ ندارد!
حال آن که، این انسانها هستند که با تجاوز به حریم طبیعت و نابود کردن زیستگاههای طبیعی حیوانات و محدود و کوچک کردن محیط زندگی آنها، به اجبار به حیوانات نزدیک میشوند.حیوانات را با زور و خشونت از خانه و کاشانههایشان بیرون میکشند و بعد هم در قفسهای تنگ و کوچک و کثیف، اسیر میکنند و حیوانات بیچاره نیز به افسردگی و ناراحتیهای عصبی دچار میشوند.
به راستی دیدن حیوانات در این وضعیت اسفبار نشان دهنده اشرف مخلوقات و مالک طبیعت و قدر بودن انسانها است، یا نشان دهنده تنزل مقام انسانیت است؟
به قول مهاتما گاندی: «عظمت و پیشرفت اخلاقی یک ملت را میتوان از چگونگی برخورد آن با حیوانات محک زد» و بسیار پیشتر از آن، فیثاغورث (فیلسوف و ریاضیدان یونان باستان) به این امر اشاره کرده و گفته است که: «تا زمانیکه انسان، یک نابودکننده ظالم برای موجودات پایینتر است، هرگز سلامت و صلح را تجربه نخواهدکرد. چون تا زمانی که انسانها حیوانات را میکشند، همدیگررا نیز خواهند کشت.»
حیوانات اسباب بازی نیستند
والدین عزیز، بزرگترهای دانا و مهربان! آیا میدانید که حیواناتی مانند همستر، خرگوش، سنجاب، میمون، طوطی، جوجه رنگی، سگ، گربه، لاکپشت، ماهی قرمز و سایر حیوانات که در مراکز غیرمجاز حیوانات و در بدترین وضعیت توسط افراد سودجو و بدون نظارت سازمان محیط زیست، خرید و فروش میشوند، اسباب بازی کودکان شما نیستند؟ آنها نیز مانند انسانها دارای احساسات و سیستم اعصاب مرکزی هستند و درد و رنج میکشند!
جای سنجاب ایرانی در دستان کودک شما و درون قفسی کنج اتاق نیست! سنجاب باید روی شاخه درختان بلوط جنگلهای زاگرس زندگی کند.
آیا میدانید وقتی تولههای بامزه حیوانات و از جمله سگ و گربه را میخرید، چه بسا که مادران این تولهها، توسط افراد سودجو در قفسهای تنگ و کثیف نگهداری میشوند و همچون بردههایی بی دفاع، چندین بار در سال، محض تجارت انسانها زایمان میکنند تا تولههایشان را از آنها جداکنند و بفروشند؟
بهتر نیست اگر بهخاطر علاقهتان، قصد نگهداری حیوان را دارید، از حیوانات بی پناه و نیازمندی که در پناهگاهها نگهداری میشوند، حمایت کنید و مسؤول نگهداری یکی از آنها شوید تا با این کار، موضوع تجارت حیوانات و بازار پرورشدهندگان غیرقانونی آنها را تعطیل سازید؟
پناهگاه وفا!
اولین مرکز خیریه نگهداری از حیوانات بی سرپناه کشور به سال 1383 در حومه شهر جدید هشتگرد توسط خیر و بانی این مجموعه- خانم فاطمه توفیقی و مؤسس کانون دوستداران حیوانات، در قطعه زمین اهدایی همسر خانم توفیقی احداث شد. با توجه به فراوانی جمعیت سگها در آن منطقه و آمار بالای تصادفات جادهای این حیوان، مرکز یادشده برای ساماندهی به وضعیت این حیوان تجهیز شد و «وفا» نام گرفت. این مرکز در دشتهای وسیع شرق شهر جدید هشتگرد و در زمینی به مساحت 3000 مترمربع بنا شده و دارای امکاناتی از قبیل اتاق نگهبانی، اتاق جراحی، اتاق ریکاوری، اتاق استراحت اعضاء، موتور خانه، آشپزخانه، سرویس بهداشتی، محوطه خاکی برای قرنطینه سگهای ورودی و محوطه سیمانی محصور و حدود 40 لانه در اطراف آن، برای نگهداری سگها است.
در حال حاضر، این مجموعه، پناهگاه حدود 500 قلاده سگ است که همگی عقیم و واکسینه شدهاند و به مردم قابل اعتمادی که استحقاق داشته باشند، واگذار میشوند. بانی و مدیران پناهگاه امیدوارند بتوانند روزی اولین پناهگاه حیوانات ایران را به استانداردهای جهانی برسانندو به این ترتیب، گامی بلند در راه استیفای حقوق حیوانات بردارند.
حمایتهای مردمی از حیوانات بیپناه
با آقای علی ثانی مدیر پناهگاه وفا، گفتگو میکنیم و از اوضاع فعلی پناهگاه میپرسیم. وی پاسخ میدهد که در حال حاضر به همراه خانم فرح آذری، این پناهگاه را به صورت خیریهای و مردمی، مدیریت میکند.
وی میافزاید: نیکوکاران با کمکهای مالی و غیر مالی، اسباب نگهداری از سگهای بی خانمان و به قول عامه، ولگرد را فراهم میکنند و دامپزشکان فقط، هزینه مواد مصرفی را دریافت میدارند و برای عقیمسازی یا تزریق واکسنهاری و داروهای ضدانگل، دستمزدی نمیخواهند و داوطلبان دیگری نیز، دستورالعملهای دامپزشکان را اجرا میکنند.این مرکز، حیوانات آسیبدیده خیابانی را نیز درمان میکند، اما چون ظرفیت پناهگاه تکمیل است، آنها را نگه نمیدارد و رها میسازد.
علی ثانی ادامه میدهد: شهرداری راه حل سریع و به ظاهر عملی معدومسازی و کشتار سگهای خیابانی را در پیش دارد و همواره برخوردش با این مسأله چنین بوده است. حال آن که راه حل
واقعی این نیست.
عقیم سازی راه حل مناسب و سالمی است که هم حق حیات این موجودات را از آنان سلب نمیکند و هم جمعیت آنها را متعادل میسازد.
به هرحال، کره خاکی تنها متعلق به انسانها نیست و انسان بدون محیط زیست و حیوانات آن، نابود میشود و این عکس رفتاری است که برخی انسانها دارند و فکر میکنند با نابودی حیات وحش و حیوانات اهلی و شهری، زندگی انسانها را نجات میدهند و ایمن میسازند!
از ما حمایت نمیشود
علی ثانی اشاره میکند: وقتی نگاه اغلب مسئولان و افراد جامعه، حیوان آسیب دیده خیابانی را همچون معضل میبیند، نتیجهاش این میشود که مهمترین تقابل مسئولان نیز با حامیان حیوانات بیپناه است.
حال آنکه ما به عنوان اولین و بزرگترین پناهگاه جامع حیوانات بیسرپناه در ایران، تجربههای عملی بسیار خوبی برای حل این تفکر و مسأله حیوانات خیابانی داریم و بارها خواستهایم آن را در قالبطرحهای عملیاتی، به شهرداریهای مناطق مختلف ارائه دهیم و شهرداری خودش مجری این طرحها باشد و ما فقط به عنوان مشاور، کنار آنها بمانیم؛ اما تا به امروز، نه کسی از طرحهای ما استقبال کرده و نه مسؤولی آنها را خوانده و مورد توجه قرار داده است. طرحهایی که در دیگر کشورهای آسیایی، موفق بوده، اینجا نیز قابل اجرا است، اما حمایت همهجانبه مسئولان را میطلبد که متأسفانه چنین نیست!
جمعهها تعطیل نیست
علی ثانی سپس از حامیان و همکارانش در پناهگاه وفا چنین میگوید: اکثر افرادی که داوطلب همکاری هستند، در طول هفته در تهران شاغلاند و جمعهها میتوانند به پناهگاه وفا سر بزنند. البته جمعهها بازدید عمومی است و مردم علاقهمند هم میتوانند به آنجا بروند. از طرف دیگر چون این مرکز با فعالیتهای داوطلبان میچرخد، فعلا نمیتوانند کسانی را استخدام کنند که در طول هفته برای جمع آوری غذا یا انتقال آنها به پناهگاه، به طور کامل وقت بگذارند.
علی ثانی این نکات را در پاسخ به این پرسش که چرا از مراکز تهیه گوشت، رستورانها و طباخیها نمیخواهید که باقیمانده موادغذاییشان را دور نریزند و شما برای تغذیه حیوانات آنجا استفاده کنید؟ مطرح میکند و با این توضیحات، مشکلات تهیه اینچنینی خوراک آن حیوانات را برایمان روشن میسازد.
در ادامه گفتگو، هماهنگیهای لازم برای بازدید در روزی وسط هفته از محل پناهگاه به عمل میآید و قرار میشود توضیحات دیگر را همانجا بشنویم.
استقبالی گرم لحظهای نوازش!
به همراه همکار عکاسمان و آقای راننده، در جادهای خاکی و در هوایی آفتابی، به دور از شهر هشتگرد، به سمت سرپناه وفا میرویم.
تابلو پناهگاه را پیدا میکنیم و کنار آن میایستیم. روی آن هشدار دادهاند که بدون هماهنگی با مسئولان پناهگاه از خودرو پیاده نشویم؛ چراکه سگهای نگهبان در محل، آزاد هستند و نمیگذارند از ماشین پیاده شویم.
در عرض چند دقیقه، چندین قلاده سگ بزرگ و هوشیار، دور ماشین حلقه میزنند و با چشمان پرسشگر نگاهمان میکنند. به محض این که ورودمان را اعلام میکنیم و آقای حبیب ثانی مسئول آنجا پیش میآید، پیاده میشویم.
حلقه حیوانات بیپناهی که به امید کمی نوازش و مهربانی دورمان تنگتر و فشردهتر میشود و احساس حیوان دوستی غریبی که در ما زنده میشود، به ناگاه باعث میشود که یک یک آنها را نوازش کنیم و عجیبتر این کــه با هر قـدم و بـا هــر نـوازش ، صورتهای بی شمار سگهای بی صاحب و بی پناه به ما خیره میشود و با چشمانشان، نیاز به محبت را فریاد میزنند.همگی آرام اما پر انرژی هستند و دسته جمعی به سمت حیاط پناهگاه میبرندمان.
این حیوانات بیآزارند
تا کنون 500 سگ از نژادها و رنگهای مختلف را با هم و یکجا ندیده بودیم! صدای پارس آنها با دیدن ما بلند میشود و همگی میخواهند پیش بیایند. دو حیاط بزرگ در کنار هم با فنسهای فلزی و ردیف اتاقکها جدا شده است و تعدادی از سگها بیرون این حیاطها کنار ما هستند. تا میخواهیم از آنها عکس بگیریم، همگی با هم، صورتها و پوزههایشان را به لنز دوربین میچسبانند و با ما بازی میکنند. ما هم از این همه شیطنت آنها خندهمان میگیرد. آقای حبیب ثانی به سؤالات ما جواب میدهد و خیالمان را راحت میکند که این سگها، همگی آرام هــستنـد و بی آزار و جالبتر این که بعضی از آنها حتی مورد حیوان آزاری قرارگرفتهاند و با این که از انسانها آسیب دیدهاند، اما باز هم بی خطرند و به کسانی که به دیدنشان میروند، اعتماد میکنند و از آدمها نمیترسند!
وی در حالیکه سگ سفیدی را که با معصومیت خاصی کنارمان ایستاده است، نشانمان میدهد، میگوید: این حیوان را با دست ضربخورده اینجا آوردند و مجبور شدیم با جراحی، دستش را قطع کنیم.
سگ سیاه دیگری نشانمان میدهند که گوشهایش را بریدهاند و وقتی نوازشش میکنیم، انگار میفهمد که برای چه دست به سرش میکشیم. خانمی پیکر خونین این حیوان را در شهر پیدا میکند و به پناهگاه زنگ میزند و سگ بیچاره را به آنجا میآورد، تا درمان شود و در پناهگاه بماند.
سگ دیگری که چثه بزرگ تری دارد و مرا به یاد کارتون «بل و سباستین» در دوران نوجوانی مان میاندازد، چند لحظه جلو میآید و میرود.آقای ثانی زیر گردن حیوان را نشانمان میدهد و میگوید: گردن این حیوان را با طنابی محکم بسته بودند و حیوان که بزرگتر شده بود، طناب برای گردنش تنگ شده و در گوشت گردنش فرو رفته بود. مسئولان پناهگاه زخم گردن او را درمان کرده بودند، اما رد قرمزی که مویی هم روی آن نبود، مثل یک طوق سوختگی زیر گردن حیوان خودنمایی میکرد تا به انسانها یادآوری کند که حیوانات، برای انسانها خطر ندارند، این نوع بشر است که با بی رحمی همه چیز را ویران میکند!
حیوانات در پناهگاه شادند
حبیب ثانی از تلاشی که مسئولان پناهگاه وفا برای حفظ سلامت و امنیت حیوانات دارند و استاندارد شرایط آن محل میگوید: هرهفته یک دامپزشک ثابت و ماهی یک جراح، این حیوانات را معاینه میکند.
آرایشگر هم داریم که موهای سگها را تمیز و کوتاه میکند. هر روز در 2 نوبت صبح و عصر؛ حیاطها شسته میشود و یک نوبت در روز غذای پخته شده میخورند. غذای آنها در هر وعده مخلوط 350 کیلوگرم کله مرغ پخته شده و 200 عدد نان بربری، 80 کیلوگرم آرد جو و یگ گونی هویج و سبزیجات است!
حیوانات در بدو ورود به قرنطینه انتقال مییابند و اگر بیمار باشند، تا تکمیل دوره درمان، جداگانه نگهداری میشوند و بعد کم کم، به جمع میپیوندند.
وی همچنین حیاط بازی آنها را نشانمان میدهد که به نسبت، هر روز نیمی از آنها در آنجا میدوند تا میان وانهای آب و لولههای سیمانی، انگ ولگرد و خیابانی بودن و خطر معدوم شدن وهاری و درد حیوان آزاری را فراموش کنند!
سگهای پناهگاه وفا هر جمعه توسط حامیانی که برای بازدید آنها رفتهاند، قلاده به گردن، به مراسم چشمه میروند و در چشمه آن نزدیکی و در سایه درختان آنجا، آب بازی میکنند.
این همه را در حالی میشنوم که همچنان حیوانات بی پناه کنارمان حلقه زدهاند و برای کمی نوازش، پارس میکنند و دم تکان میدهند و سپاسگزاریها در نگاهشان دارند.
مهربانی با حیوانات
مهربانی با زندگی است
حبیب ثانی در کنار نگهبان و آشپز آنجا، قدم به قدم ما را میگرداند و همه جای پناهگاه را نشانمان میدهد و حیوانات زبان بسته نیز با ذوقی عجیب، کنار ما میدوند. میگوید: این زبان بستهها، آن قدر به محبت آدمها نیازمندند که هر جمعه که روز بازدید است، از صبح بی تابی میکنند!
باورم نمیشود همان سگهایی که اگر در بیابان میدیدیمشان و به سمتمان میدویدند، میترسیدیم و به هر ترتیبی آنها را دور میکردیم، تا این حد میتوانستند بی خطر باشند و حتی از ترس برخی انساننماها، بهانسانها پناه آورده و این چنین آرام و بی آزار شدهباشند.از روی ماه خداوند، خجالت میکشم که این چنین به مخلوقاتش سخت میگیریم و همه جای زمین و آسمان را خودخواهانه برای خودمان اشغال میکنیم.از این که میبینم هنوز کسانی هستند که این قدر بی توقع و بی ریا، برای رضای خداوند و آرامش درونی خودشان و ادای وظیفه و رسالت انسانی شان در روی زمین، به همه مخلوقات خداوند عشق میورزند و جریان مهرورزی را در کائنات، زنده نگهمی دارند، به زندگی روی زمین امیدوار میشوم.لذتی را که مهرورزی با این حیوانات برایمان داشته است، رها میکنیم و با حسی که شاید کمی غم آلود است، سوار ماشین میشویم و دوباره به میان دیوارها و ساختمانهای شهر شلوغ و پرهیاهو، برمی گردیم.